الاثنين 03 رَبيع الثاني 1446 - دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳


کتاب الاعتكاف/ سال اول 90/11/26 يك بحث اين است كه يوم به چه معنايي است

باسمه تعالي

کتاب الاعتكاف/ سال اول: شماره 17 تاریخ: 90/11/26

«و اليوم من طلوع الفجر إلى غروب الحمرة المشرقية فلا يشترط إدخال الليلة الأولى و لا الرابعة و إن جاز ذلك كما عرفت و يدخل فيه الليلتان المتوسطان و في كفاية الثلاثة التلفيقية إشكال»

چند بحث بايد مطرح شود:

يك بحث اين است كه يوم به چه معنايي است؟ يوم، در استعمالات، دو معناي شايع دارد و شايد در تمام لغات اينچنين باشد: يكي به معناي روز در مقابل شب. مثل اينکه يوم و ليلة تعبير مي‌شود. دوم به معناي 24ساعت (يک شبانه روز). مثلاً گفته مي شود سال 365 روز است. 365 روز که مي گوييم يعني شب داخلش نيست؟ مسلما 365، شبانه روز مراد است نه آنکه تنها روز، مراد باشد. حال در اين بحث، مراد از يوم، يک شبانه ‌روز است لذا تمام شبها، حتي آن شب اول هم داخل است و الا اگر روز در مقابل شب مراد باشد بايد يكي از شبها را خارج بدانيم. در اين مطلب حرفي نيست ولي بحثي هست که آيا استعمال يوم در هر دو معنا، به نحو حقيقت است يا اينكه معناي حقيقي‌اش، معناي اول (روز مقابل شب) است و معناي دوم (يک شبانه روز) مجازي است و استعمال آن بالعناية است؟ مرحوم آقاي خوئي مي گويند: ان اليوم ظاهر لغه و عرفا في بياض النهار في مقابل قوس الليل … نعم قد يستعمل في مجموع القوسين اعني اربعه وعشرين ساعه لقرينه خارجيه تدل عليه[1] و مثالهايي هم براي قرائن مي زنند که البته راجع به اينكه آن قرائن تمام است يا تمام نيست، بايد بحث کرد که گمان مي‌كنم سابقاً بحث نموديم. ولي نکته اي كه مي‌خواهم عرض كنم که به طور عموم بايد در هر جا آن را در نظر گرفت اين است كه مي‌بينيم كلمه يوم در لغات مختلف مثل تركي، فارسي و عربي در هر دو معنا استعمال مي‌شود و احتمال اينكه مشترك لفظي باشد و تصادفاً در هر سه لغت اين گونه استعمال شود، بسيار بسيار مستبعد است. لذا اين استعمالات يا در جامع ما بين دو معنا است يا يك معنا حقيقي و ديگري مجازي است. در آيات قرآن هم يوم در هر دو معنا استعمال شده البته ليل هم در هر دو معنا استعمال شده يعني ليل در مقابل نهار و ليل به معناي يک شبانه روز (مثل آيه راجع به حضرت زكريا كه گفته ©رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً¨ که در جواب آمده ©قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَيَالٍ سَوِيّاً¨[2] و در آيه‌اي ديگر چنين تعبير مي کند ©قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً¨[3] که از آنجا که هر دو آيه در يك قصه است معلوم مي شود مراد از ليل يک شبانه روز است.) خلاصه شهرت بسيار قوي وجود دارد که اگر قرينه‌اي در كار نباشد يوم به معناي نهار (در مقابل ليل) است. البته اگر به فرض، شبهه‌اي هم در موارد ديگر داشته باشيم در بحث اعتكاف كه اقل آن سه روز است و بايد در آن صائم بود و صوم هم در روز است، يک نحوه ظهور عرفي پيدا مي‌کند كه مراد از يوم، همان روز در مقابل شب است.

بحث ديگر مربوط به انتهاي روز است. آقاي خوئي با مشهور اختلافي دارند. ايشان مي‌فرمايند معيار در انتهاء روز، غروب آفتاب است. البته متفاهم عرفي هم به همين گونه است مگر در مقابل، تعبدي از جانب شرع شده باشد که ايشان وجود تعبد از جانب شرع را به طور كلي منكرند. البته بحث اين مطلب در جاي خودش گذشته كه مشهور قائلند كه معيار در باب آخر نماز عصر و ابتداي نماز مغرب و در باب روزه، زوال حمره مشرقيه است. و تحقيقاً هم همين مطلب درست است. منتها در باب نماز و روزه روايت وارد شده ولي در باب اعتكاف روايتي وارد نشده ولي از اينكه از شرايط اعتکاف سه روز روزه مي باشد، مي توان استظهار كرد كه مراد از يوم هماني است كه در صوم بود که انتهايش زوال حمره مشرقيه است. اما در مورد مبدا يوم در اعتکاف مي گوييم: آنکه به حسب معمول و در محاورات عرف گفته مي‌شود، آن است که مبدأ روز را، از طلوع آفتاب قرار مي دهند كه آقاي خوئي هم، همين گونه قائل است ولي در بيشتر رواياتي كه در آنها تعبير روز آمده است، مبدأ، از طلوع فجر قرار داده شده است. حال در اعتکاف از اينکه صوم جزء شرايطش است و معتکف بايد سه روز روزه داشته باشد، استظهار مي‌شود كه مبدا در اعتکاف هم، طلوع فجر است.

بحث ديگر مربوط به دخول دو شب وسط در اعتکاف است. دو شب وسط با اينكه خارج از مفهوم يوم هستند ولي بنابر مشهور خيلي قوي داخل در اعتکافند. در دليل اين مطلب مرحوم آقاي حکيم و ديگران گفته‌اند: ظهور عرفي در امور قابل استمرار، اتصال است مثل اقامه عشره ايام[4] که شبهاي وسط هم داخل است. و مرحوم آقاي خوئي يک دليل ديگر اضافه نموده است که رواياتي که در آنها گفته شده معتکف از مسجد خارج نشود مقيد به روز نشده پس شبهاي وسط هم داخل در اعتکافند[5]. ولي اين استدلالات، يك قدري محل تأمل است. اينكه گفته‌اند خروج جايز نيست، ممكن است بگوييم كه خروج مادام معتكفاً جايز نيست و الا مادام العمر اين گونه نيست كه اگر بخواهد خارج شود جايز نباشد لذا اگر اعتكاف مختص به روز باشد، فقط وقت در روز نمي تواند ‌خارج شود. پس بهتر بود که به رواياتي که براي جماع در اعتکاف، كفاره قائل شده، استدلال شود که در آنها آمده است که جماع در روز و شب فرق ندارد و كفاره دارد، که مي توان از اين روايات نتيجه گرفت که ليالي متوسط هم داخل اعتکافند و الا اگر خارج باشند نبايد براي جماع در آنها کفاره قرار داده شده باشد. همچنين مي توان چنين استدلال کرد که اصلاً مفهوم اعتكاف، عبارت از لبث است و استمرار و ادامه در خود لبث خوابيده است. پس چون بايد مستمر باشد ليالي متوسط هم داخل در اعتکافند.

مطلبي باقي مي ماند و آن راجع به تلفيق است. مرحوم سيد تعبير مي‌كنند «و في كفاية الثلاثة التلفيقية إشكال» مرحوم آقاي خوئي مي گويند: نظير اين بحث را راجع به شهران متتابعان قبلا بحث نموده ايم. سپس سه‌ نظريه، در دو ماه متتابع، نقل مي کنند كه يك نظريه از مرحوم محقق، يك نظريه از صاحب جواهر و نظريه سوم هم از شخص ثالثي است. بحثهايي در اطراف اين نظرات وجود دارد که در جلسه بعد پيگيري مي کنيم.

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»


[1] – موسوعه ، ج 22 ، ص360 .

[2] – سوره مريم ، آيه 10 .

[3] – سوره آل عمران ، آيه 41 .

[4] – مستمسک ، ج 8 ، ص 546 .

[5] – موسوعه ، ج 22 ، ص 359 .