کتاب البيع/ سال اول 91/11/09 صور متعدد در معاطاة بر حسب قصد متعاطين
کتاب البيع/ سال اول: شماره 60 تاریخ : 91/11/09
صور متعدد در معاطاة بر حسب قصد متعاطين
شيخ ميفرمايد که در معاطاة بر حسب قصد متعاطين صور متعددي قابل تصوير است. يک مرتبه شخص با معاطاة قصد تمليک مالش را به ديگري در مقابل عوض ميکند و طرف مقابل هم قبول ميکند که در اين صورت با همين اعطاء و اخذ اول، ملکيت و نقل و انتقال حاصل ميشود و طرف مقابل در مقابل اخذي که کرده است، ملتزم به پرداخت ثمن است که بعداً با پرداخت ثمن به آن التزام وفا ميکند. حال اگر طرف مقابل قبل از پرداخت ثمن ـ که اعطاء دوم است ـ از دنيا برود، اين عين جزء ترکهي او قرار ميگيرد و نسبت به ثمن هم بدهکار شده و بايد اين بدهي از ترکهي او به فروشنده پرداخت بشود.
پس صورت اول در معاطاة اين شد که بين نقل و انتقال و مبادله بين دو عين خارجي محقق ميشود، اما صورت ديگر در معاطاة عبارت از اين است که شخص با اعطاء، قصد تمليک در مقابل تمليک بکند، به اين معني که اگر شخص تمليک بکند، تا زماني که طرف مقابل تمليک نکرده است، معامله تحقق پيدا نميکند. تحقق معامله عبارت از اين است که در برابر تمليک اين شخص، طرف مقابل هم تمليک بکند و اين صورت مانند صورت اول مبادله بين ملکين نيست که با همان تمليک اول و قبول طرف مقابل معامله حاصل بشود.
اين فرمايش شيخ است، ولي ما نميدانيم که اين صورت چه معاملهاي است. آيا ميتوانيم اين صورت را هبهي معوضه بدانيم؟ در قسم اول اينطور تصور شد که «تمليک شيء بعوضٍ» باشد و با همان اعطاء و اخذ اول بيع حاصل شده و مطلب ميشود. در قسم دوم هم تمليک به صورت مجاني واقع نشده است، بلکه تمليک در مقابل عوض ـ که فعلي از افعال است ـ قصد شده است، به عبارت ديگر گاهي تمليک در برابر يک عيني محقق ميشود و گاهي در برابر يک منفعتي و گاهي هم تمليک در برابر فعلي از افعال واقع ميشود و قهراً وقتي طرف مقابل قبول بکند، مبادله محقق شده است و مختار ما هم اين بود که در باب ثمن بيع، اصح اقوال عبارت از اين است که ثمن ميتواند حتي فعلي از افعال باشد، نفس تمليک هم يک فعلي از افعال است و شخص ميتواند يک چيزي را تمليک بکند و عوضش را انجام يک فعلي از افعال ـ که عبارت از تمليک است ـ قرار بدهد و اگر طرف مقابل قبول کرد، با همين اعطاء و اخذ معامله محقق شده و بايع مالک فعل (تمليک) ميشود و عقد هم تمام است و طرف مقابل هم بايد تمليک بکند. مثلاً اگر شخصي چيزي را بفروشد در برابر اينکه طرف مقابل براي او خياطي بکند، يا زميني را بفروشد در برابر اينکه طرف مقابل براي او کار بنايي انجام بدهد، معامله صحيح است و در مورد بحث ما هم تمليک، فعلي از افعال است و ميتواند عوض قرار بگيرد.
پرسش: پس در اينجا تمليک قصدي ميشود، نه تمليک قلبي.
پاسخ: همانطوري که در صورت اول عوض متعلق التمليک است، در صورت دوم هم عوض نفس التمليک است و شيخ اصلاً اين صورت را تصور نکرده است که عوض فعل باشد يا عين.
پرسش: در مورد اول که شيخ ميفرمايند تمليک عينٍ بعوض، وقتي طرف مقابل قبول ميکند، آيا مفاد اين قبول اين نيست که من عوض را به تو تمليک ميکنم و آيا صورت اول و دومي يکي نيست؟
پاسخ: خير، اين دو صورت يکي نيست، در اولي با نفس اعطاء و اخذ مبادله انجام ميشود و ايشان ميفرمايند که با نفس قبول، طرفين مالک ميشوند و لازم نيست که بعداً تمليک خارجي محقق بشود.
حال اگر طبق اين صورت قصد تمليک در مقابل تمليک باشد، ميشود به شکل جعاله آن را به تصوير کشيد. در جعاله شخص انشاء ملکيت ميکند و اين انشاء مشروط به فعل ديگري است، مثلاً شخص ميگويد که من اين پول را به تو ميدهم به شرط اينکه چنين کاري را انجام بدهي و اگر فعلي حاصل نشد، براي هيچ کدام از طرفين ملکيتي حاصل نميشود. در عقد اجاره شخص تعهد ميکند که در مقابل مالي، عملي را انجام بدهد و با عقد اجاره، ملکيت براي طرفين حاصل ميشود، يکي مالک عمل و ديگري هم مالک اجرت ميشود. در جعاله به نفس عقد هيچ کدام از طرفين ملکيتي ندارند و عمل شخص سبب حصول ملکيت ميشود و قبل از اينکه طرف مقابل کاري انجام بدهد، هيچ کدام از طرفين مالک نيستند.
پس در ما نحن فيه قابل تصوير است که بگوييم اصلاً ملکيتي قبلاً وجود ندارد و اگر اين انشاء با لفظ واقع بشود، اشکالي وجود ندارد و به نحو جعاله خواهد بود، اما اگر با اعطاء چنين صورتي واقع بشود که اگر شخص آن فعل را انجام داد، ملکيت حاصل شود، ممکن است که بگوييم اين صورت مانند جعاله است که تا طرف مقابل تمليک نکرده است، ملکيت حاصل نميشود. شيخ صورت اول را شبيه معاوضه و قسم دوم را که تمليک در مقابل تمليک است، شبيه به هبهي معوضه دانسته است و بعد هم فرموده است که شبيه هبهي معوضه هم نيست، زيرا در هبهي معوضه با قبول کردن طرف مقابل ولو بعداً تعويض نکند، ملکيت حاصل ميشود و ولو واجب است که بعداً او هم تمليک بکند، ولي همين که شخص به نحو شرط عوض هبه کرد و طرف مقابل هم قبول کرد، عين ملک او ميشود و لو اينکه طرف مقابل خلاف شرع بکند و به اين شرط وفا نکرده و عوض را به مالک اول ندهد. ولي در اين صورت که تمليک در مقابل تمليک است، تا طرف مقابل تمليک نکند، ملکيت براي او حاصل نميشود و لذا ايشان ميفرمايند که نميتوانيم اين صورت را شبيه هبهي معوضه بدانيم و حکم آن را بر اين صورت بار بکنيم، چون در هبهي معوضه «التزامٌ في التزام» است، به اين معني که دو التزام داريم: يک التزامي که با همان اعطاء و اخذ حاصل ميشود و يک التزامي که بايد طرف مقابل به آن عمل بکند و اگر وفا نکند، خلاف شرع کرده است. پس بنابراين در هبهي معوضه چون به نحو شرط است، ملکيت حاصل ميشود، ولي در مسئله تمليک در مقابل تمليک اينطور نيست. پس ايشان ميفرمايند که اين صورت هبهي معوضه نيست، اما ميتوانيم آن را به صورت مصالحه و امثال آن تصوير بکنيم. اين فرمايش ايشان است، اما به نظر ميرسد که در اين موارد به نحو جعاله باشد و در جعاله هم مادامي که طرف مقابل فعل را انجام نداده باشد، چيزي حاصل نميشود.
پرسش: در موارد معمولي بيع مگر هر دو طرف تمليک نميکنند؟
پاسخ: در بيع فعلي انجام نميدهد، بلکه قبول ميکند.
پرسش: بجاي اينکه بگويد قبلت، قبول خودش را با فعل افاده ميکند.
پاسخ: شخص ميگويد که من اين فعل را انجام ميدهم در مقابل اين فعلي که تو بايد انجام بدهي و اگر طرف مقابل فعل را انجام ندهد، مبادله حاصل نميشود.
پرسش: تمليک در مقابل تمليک به نحو شرط متأخر و شرط مقارن اينطور قابل تصوير است که شخص بگويد اگر شما تمليک بکنيد، از همين حالا اين شيء ملک شما بشود.
پاسخ: ممکن است شرط متأخر يا امر ديگري باشد، اما هر کدام از اينها که باشد، اگر به نحو جعاله باشد، در صورتي که طرف مقابل فعل را انجام ندهد، مالک نميشود و فرقي ندارد که به نحو شرط متأخر باشد، يا به نحو شرط مقارن.
اگر به نحو جعاله باشد ـ که مختار ما همين است ـ و طرف مقابل فعل را انجام نداد، بنا بر تفريعي هم که ايشان فرموده که يکي از طرفين بميرد، هيچ چيزي حاصل نشده است، ولي اگر فعل انجام شده باشد، ممکن است بگوييم که از اول مبادله حاصل شده است و ممکن هم هست که بعداً مقارناً للعمل حاصل شده باشد.
پرسش: آيا در بيع ميشود بين ملکيت و انشاء فاصله بشود، همانطور که در نکاح موقت ميفرموديد که بين حليت و انشاء فاصله باشد، مثل اينکه شخص بگويد اين شيء را به تو ميفروشم و الان انشاء بکند، ولي طرف مقابل در آينده مالک بشود؟
پاسخ: اشکالي ندارد، ولي علي أي تقدير ظرف مملوک بعد است، مثل اموري که سلف هستند که شخص الان ميفروشد و همين تمليک است، منتهي ظرف مملوک در آينده است و در آينده بايد شيء را به خريدار تحويل بدهد.
پرسش: مثل بيع معلق نميشود؟
پاسخ: نه، تعليق نيست، منجز است و بايد مقدمهاش را فراهم بکند. مشروط نيست، بلکه متأخر است مانند سلف. خلاصه اين دو قسمي بود که ايشان ذکر کرده است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»