الاحد 06 جُمادى الآخرة 1446 - یکشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳


کتاب البیع 92/12/13 بلوغ – بررسی روایات خلاف مشهور

باسمه تعالی

کتاب البیع: جلسه: 209 تاریخ 92/12/13

موضوع:بلوغ – بررسی روایات خلاف مشهور

خلاصه درس: در این جلسه حضرت استاد دام ظله سایر روایاتی که مخالف با فتوای مشهور می‌باشند را نقل می‌نمایند که عبارتند از : روایات عمار ساباطی، ابوحمزه ثمالی، ابن ابی عمیر عن غیر واحد و سلیمان بن حفص المروزی.بعد از بیان و نقل روایات ، ایشان دو وجه جمع برای روایات وارده در بلوغ پسر ذکر می‌کنند: (1) روایات مخالف حمل شوند بر فرضی که در سن سیزده سالگی یا چهارده سالگی ، ملاک و موضوع بلوغ حاصل باشد مثل احتلام و انبات مو در عانه که البته دومی حصولش چه بسا بیشتر باشد. موید این وجه آن است که اگر خود سن سیزده یا چهارده سالگی موضوع باشد لازم می‌آید تردید بین اقل و اکثر در مقام تحدید ، و حال آنکه معقول نمی‌باشد. (2) آنکه مراد از کتابت حسنات و سیئات مرتبه‌ خاصی از آن باشد. و اما بلوغ دختر تنها روایت عمار ساباطی مخالف با کلام مشهور می‌باشد که دو پاسخ از آن می‌توان داد: (1) عدم حجیت روایات عمار فی نفسه به جهت اشتمال آن بر اضطراب. (2) تقدم فتوای امامی (روایت امامی) بر روایت غیر امامی.

……………………………………………………………..

موثقه عمار ساباطی (سیزده سالگی در مرد و زن)

«محمد بن علي بن محبوب عن محمد بن الحسين» که مراد محمد بن حسین بن ابی الخطاب است، «عن الحسن بن علي»، یا حسن بن علی وشاء است یا حسن بن علی بن فضال است، البته به احتمال قوی حسن بن علی بن فضال می‌باشد، زیرا بقیه‌ سند هم فطحی‌اند«عن عمرو بن سعيد عن مصدق بن صدقة عن عمار الساباطي» سند این روایت موثقه است ؛ روات فطحی هستند، ولی ثقه‌اند. «عن أبي عبد الله عليه السلام قال سألته عن الغلام متى تجب عليه الصلاة قال إذا أتى عليه ثلث عشرة سنة، فان احتلم قبل ذلك فقد وجبت عليه الصلاة و جرى عليه القلم و الجارية مثل ذلك إن أتى لها ثلث عشرة سنة أو حاضت قبل ذلكفقد وجبت عليها الصلاة و جرى عليها القلم». در جاریه بجای احتلام، حیض قرار گرفته است. این روایت نسبت به سن بلوغ پسر و دختر، مخالف روایتهای دیگر است.

روایت ابوحمزه ثمالی (سیزده سالگی یا چهارده سالگی در مرد(

«محمد بن الحسن الصفار عن السندي بن الربيع عن يحيى بن المبارك عن عبد الله بن جبلة عن عاصم بن حُميد عن أبي حمزة الثمالي عن أبي جعفر عليه السلام قال قلت له جعلت فداك في كم تجرى الاحكام على الصبيان؟ قالفي ثلث عشرة سنة وأربع عشرة سنةقلت فان لم يحتلم فيها؟ قالوإن لم يحتلم».[1]

این روایت هم بر خلاف روایات پانزده سال است، منتهی این روایت ضعیف است و علامه هم از جهات عدیده در سند این روایت اشکال کرده است،[2] ولی این روایت بی‌تأثیر در تفسیر روایت قبلی نیست.

روایت ابن ابی عمیر

الخصال: «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَدُّ بُلُوغِ الْمَرْأَةِ تِسْعُ سِنِينَ»[3]

ما مشایخ ابن ابی عمیر را ثقه می‌دانیم، ولی اگر ثقه هم نمی‌دانستیم، بر اساس مبنای مشهور-که روایت ابن‌ابی‌عمیر را دلیل بر وثاقت مروی عنه نمی‌دانند، ولی روایت را معتبر می‌دانند- باز هم روایت را معتبر می‌دانستیم. اگر این را هم نگوییم، تعبیر به«عن غیر واحد»در سند روایت، دلالت بر تأکید و استحکام مطلب می‌کند، یعنی این مسئله مسلّم بوده و اینطور نبوده است که فقط یک یا دو نفر آن را روایت کرده باشند.به نظر ما در هر جایی که تعبیر به«عن غیر واحدٍ»شده باشد، روایت را معتبر می‌کند ولو اینکه آن واحدها را نشناسیم.

روایت سلیمان بن حفص مروزی (هشت سالگی برای مرد، نه سالگی برای زن)

«محمد بن أحمد بن يحيى عن محمد بن عيسى عن سليمان بن حفص المروزي عن الرجل عليه السلام»مراد از رجل، حضرت هادی (علیه السلام) است، سلیمان بن حفص مروزی از اصحاب حضرت هادی (علیه‌السلام) است. در خیلی از روایات، کلمه‌ «عن رجلٍ» کنایه از حضرت هادی (علیه‌السلام) می‌باشد.

«قالإذا تم للغلام ثمان سنين فجائز امره و قد وجبت عليه الفرائض و الحدود»، برای پسر هشت ساله چنین حکمی بیان شده است، «وإذا تم للجارية تسع سنين فكذلك» [4]

مرحوم شیخ این روایت را معنی کرده و در جاری شدن حدود می‌فرماید که اگر بچه چندین مرتبه سرقت بکند، حدّ بر او جاری شده و دستش قطع می‌گردد. البته ایشان راجع به عبارت«جایزٌ امره و قد وجبت علیه الفرائض»بحثی نکرده است.

عدم وثاقت سلیمان و مخالفت روایاتش با مسلمات فقهی

سیلمان بن حفص مروزی توثیق نشده است . او چهارده روایت در کتب اربعه دارد که هشت‌ مورد از این روایات بر خلاف مسلّمات دیگر است. مثلاً یک روایتش راجع به مسافرت است که در آن حد سفر چهار فرسخ بیان شده و دو فرسخ برای رفتن و دو فرسخ برای برگشتن در نظر گرفته شده است، یا در روایت دیگری از ایشان برای عمره‌ی تمتع هم طواف نساء بیان شده است، یا اینکه مقدار صاع، پنج مدّ معین شده است و امثال این موارد که از امور شاذ و غیر متعارف می‌باشد.

روایت حسن بن راشد (هشت سالگی در مرد، هفت سالگی در زن)

«علي بن الحسن عن العبدي عن الحسن بن راشد عن الحسن العسكري عليه السلام»در بعضی از نسخ به جای «عبدی» تعبیر به «عبیدی» شده است که آن هم صحیح می‌باشد، زیرا علی بن حسن از محمد بن عیسی بن عبید هم به طور کثیر نقل می‌کند و او هم از حسن بن راشد و او هم از حضرت عسکری (علیه السلام) نقل می‌نماید.«قالإذا بلغ الغلام ثمان سنين فجائز أمره في ماله وقد وجب عليه الفرائض والحدود وإذا تم للجارية سبع سنين فكذلك»[5]در بعضی از نسخ «تسع سنین» دارد. این روایت هم مثل روایت سلیمان بن حفص مروزی خیلی غیر متعارف است.

جمع بین روایات سیزده و پانزده سالگی

برای روایات سیزده سال، برخی از علماء اینطور جمع کرده‌اند که این روایات منزَّل به این است که غیر از سنّ پانزده‌سالگی، اگر احتلام یا انبات عانه در سیزده‌سالگی هم حاصل شده باشد، علامت بلوغ خواهد بود. مؤید این مطلب هم این است که در برخی روایات وارد شده است که: «قالفي ثلث عشرة سنة وأربع عشرة سنة»، یعنی در سیزده و چهارده سالگی اینطور است، در حالی که بین اقل و اکثر تخییر نمی‌شود و قهراً مراد از این روایت این خواهد بود که بلوغ گاهی با سیزده سال و گاهی هم با چهارده سال حاصل می‌شود و معلوم می‌شود که سنّ در اینجا به چیز دیگری ارجاع داده شده است. به عبارت دیگر، گاهی ممکن است که احتلام یا انبات در سیزده سالگی و گاهی هم ممکن است که در چهارده سالگی حاصل بشود و حصول احتلام یا إنبات در کمتر از این سنّ نادر است. پس این روایت قرینه است که مراد از سیزده‌سالگی در روایات ذکر شده، این است که به حسب معمول متعارف، اقل سنّ حصول احتلام یا إنبات سیزده سالگی است و اینطور می‌توانیم بین این روایات و روایات تعیین پانزده سالگی جمع بکنیم. خلاصه اینکه در روایاتی که پانزده سالگی تعیین شده است، نفس پانزده‌سالگی مراد است، ولی گاهی در کمتر از آن هم – مثلاً در سیزده یا چهارده سالگی- با امور دیگری مانند احتلام و إنبات، بلوغ حاصل می‌گردد. فاضل آبی در کشف‌الرموز هم بین روایات سیزده و پانزده اینطور جمع کرده است و این جمع خوبی است.[6]

پرسش: ذیل روایت سیزده و چهارده تعبیر به«و إن لم یحتلم»شده است.

پاسخ: ما فقط احتلام را ذکر نکردیم و إنبات هم هست. در جایی که احتلام نیست، ممکن است که إنبات ضمیمه بشود و گاهی هم در این سنین هم احتلام هست و هم إنبات.

بررسی یک احتمال در نوشتن حسن و سیء برای سیزده ساله

احتمال دیگری را هم که دیروز بیان کردیم، این بود که وقتی روایت می‌گوید: در سیزده سالگی «كُتب له الحسن و كتب عليه السئ»، با اینکه کتابت حسن در سیزده سالگی خصوصیتی ندارد، معلوم می‌شود که مراد نوشتن بعضی از مراتب حسن است و این سیزده سالگی یک نقشی در کتابت مرتبه‌ای از حسن دارد که قبل از آن، کتابت این مرتبه وجود نداشته است. و همینطور راجع به «كتب عليه السئ»[7] هم می‌توانیم اینطور بگوییم . البته ولو اطلاق جواز امر اقتضاء می‌کند که شخص مستقل باشد و نیازی به إذن ولی نداشته باشد، ولی در اینجا جواز امر به صورت فی‌الجمله است و معاملات شخص در این سنّ با إذن ولی تصحیح می‌شود، اما طبق روایات دیگر، اگر به سنّ پانزده سالگی رسید، دیگر احتیاجی به إذن ولی هم نخواهد داشت. البته در سفیه و امثال آن، حتی با إذن ولیّ هم معامله تصحیح نمی‌شود، زیرا ولیّ نمی‌تواند به سفیه اجازه بدهد که هر کاری خواست، انجام بدهد.

پرسش: آیا در سیزده سالگی خصوصیتی وجود دارد و مثلاً إذن ولی در دوازده سالگی موجب تصحیح نمی‌شود؟

پاسخ: این مطلب تعبّدی است . البته این خلاف ظاهر است، ولی برای جمع بین ادله، ناچاریم قائل به آن بشویم.

مرحوم آقای حاج‌شیخ به نقل آقای اراکی می‌فرموده است که جمع بین روایات مثل افتادن از پشت بام است که دست یا پا یا عضو دیگری از او شکسته می‌شود و جمع بین روایات هم به صورت معمول و متعارف و به صورت صافِ صاف نیست.

شهرت قوی و اجماعات فراوان بر معیار بودن پانزده سالگی

این روایاتی بود که در این باب وارد شده است، ولی علاوه بر این روایات، شهرت بسیار قوی و ادعاهای اجماع فراوانی بر معتبر بودن پانزده سالگی وجود دارد و در بین قدماء فقط ابن‌جنید[8] مخالف این قول و قائل به سیزده سال بوده است. بعضی هم سیزده یا چهارده سالگی را بیان کرده‌اند که همین توجیه روایت در کلام آنها هم جاری خواهد بود. در میان متأخرین هم مرحوم محقق اردبیلی و اتباع او راجع به پسر قائل به سیزده سال بوده‌اند.

ردّ روایات هشت سالگی

کسی قائل به معیار بودن هشت سالگی در مرد نشده است و این قول مطرود است و شاید اشتباهی در نوشتن روایت رخ داده باشد یا اینکه حمل به موارد خاصه مانند صدقه، عتق و امثال آن بکنیم که روایات دیگری هم به این مضمون وارد شده است و عده‌ای هم فتوی به آن داده‌اند و در میان قدماء هم خلاف شهرت نیست، ولی دلالتی بر بلوغ ندارد.

پرسش: این موارد معمولاً در ده ساله است.

پاسخ: نه، در هشت ساله هم هست و بعضی ده سال و بعضی هم هشت سال را معیار قرار داده‌اند.

این مباحثی که بیان شد، راجع به بلوغ پسر بود، ولی راجع به بلوغ دختر، موثقه عمار ساباطی وارد شده است که طبق آن، معیار در بلوغ دختر را سیزده سال است. روایات عمار ساباطی معمولاً محل اشکال می‌باشد وکمتر نقلی از او وارد شده است که صاف و راستا باشد. البته اگر هیچ اشکالی هم ذاتاً در روایات او وجود نداشته باشد، چون شیخ طوسی در عُده می‌فرماید که روایات غیرامامیه در صورتی پذیرفته می‌شود که بر خلاف روایات امامیه و بر خلاف فتاوای امامیه نباشد و این روایت عمار ساباطی- که ناظر به تساوی مرد و زن در سنّ بلوغ است- بر خلاف تمام روایات امامیه و فتاوای آنهاست، قابل عمل نیست.
اقسام روایات جاریه (نه سالگی، ده سالگی و سیزده سالگی)

روایات جاریه نوعاً ناظر به نه سال است و فقط یک روایت عشره داریم که آقایان هم بعد از فتوی دادن به نه سال، گفته‌اند که: «و روی عشرة»و آن قدرها فتوایی به این روایت نداده‌اند. نسبت به سیزده سال هم فقط روایت عمار ساباطی وارد شده است که بحثش گذشت.


[1]تهذيب الأحكام، ج‌6، ص: 310‌

[2]-مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌5، ص: 431‌

[3]-الخصال، ج‏2، ص: 421

[4]– تهذيب الأحكام، ج‌10، ص: 120‌

[5]– تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏9، ص: 183

[6]– كشف الرموز في شرح مختصر النافع، ج‌2، ص: 69‌

[7]– یا کتب علیه الشیء، ولی بهتر است که که سیء باشد، زیرا مقابل حسن است.

[8]– مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج‌5، ص: 431

الفصل الرابع في الحجر‌ – مسألة: المشهور أنّ حدّ بلوغ الصبي خمس عشرة سنة – و قال ابن الجنيد: أربع عشرة سنة.