گزیده الکلام …؛دیانت حجر بن عدى
دیانت حجر بن عدى
حجر از اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام است. او را با سيزده نفر گرفته پيش معاويه فرستادند. معاويه يك نفر به استقبال آنها فرستاد كه او يك چشم داشت. يكى از آنها گفت: اگر طيره راست بگويد نصف ما كشته مىشويم. همانطور هم شد؛ حجر را با شش نفر ديگر كشتند.
معاويه كه امر به قتل حجر نمود او مهلت خواست كه دو ركعت نماز بخواند. مهلت دادند، پس وضو گرفت و نماز خواند و در هر دو طول داد. به او گفتند: مگر مىترسى؟ گفت: من هيچ وقت وضو نگرفتهام مگر اين كه نماز خواندهام و هيچ نمازى سبكتر از اين نخواندهام و اگر هم بترسم از اين است كه تيغى آهيخته و كفنى گسترده و قبرى كنده مىبينم. پس به او گفتند كه گردنت را دراز كن. فرمود كه اين خون ريختن است و من اعانت در آن نمىكنم. پس آن دم گردنش را زدند.
توجه او در چنين موقع باريك به همچو فرع دقيق كه در زمان رفاه به نظر كمتر اشخاص مىآيد كاشف از فرط ديانت او است. جرمش هم اين بوده كه در روزهاى جمعه كه در منبر كوفه، حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام را دشنام مىدادند، او و اصحابش ممانعت از اين كار ناشايست مىنمودند.
ملوك بنى اميه از زمان حكومت معاويه تا ايام عمر بن عبد العزيز در جماعت در سر منابر جميعاً زبان به دشنام حضرت امير عليهالسلام مىگشادند و حكم مىدادند كه بزرگان بلاد نيز آن حضرت را ناسزا گويند.