گزیده الکلام…؛ذکر شهادت ثالثه در اذان
ذکر شهادت ثالثه در اذان
در مقابل اين جسارت معاويه و زعماى بنى اميه بعد از آنكه شيعه آن حضرت نيرو به دست آورده صاحب تخت و تاج گرديدند قرار دادند كه اسم مبارك آن حضرت را در مأذنه و منارهها بعد از شهادت بر رسالت ذكر نمايند و در خطب و مواعظ و كتب و رسائل نيز بعد از ثناى الهى و درود بر حضرت رسالتپناهى، اسم آن حضرت و فرزندان معصومين او را با سلام و تحيات ياد نمايند.
از تاريخ فردوس التواريخ نقل شده كه:
ملاّ شمس، مفتى هرات ايراد كرده بود كه با وجود اين كه علماى شيعه در كتابهاى خودشان نوشتهاند كه «أشهد أنّ عليّاً وليّ الله» داخل در اجزاى واجبه و مستحبه اذان نيست چرا در همه مساجد و جماعات، مؤذنين ايشان اين كلمه را مىگويند و هيچ كس ايشان را منع نمىنمايد با وجود اين كه علماى عظام ايشان مثل شيخ صدوق و مقدس اردبيلى و شهيد ثانى و امثال ايشان مىگويند كه اين كلمه از بدعتهايى است كه مفوضه (طايفهاى از غلات) داخل در اين عبادت كرده اند!؟
بعضى از علماى ارض اقدس در جواب آن فرمودند: اوّلاً از علماى ما مثل مرحوم مجلسى و غير ايشان اين كلمه شريفه را داخل در اجزاى مستحبه اذان مىدانند و ثانياً در احتجاج طبرسى حديثى مذكور است كه مضمون آن اين است كه هر گاه كسى از شما بگويد: «لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله» پس بايد بگويد: «عليّ أمير المؤمنين».
بنا بر اين هرگاه كسى بعد از فراغ از شهادت بر رسالت بگويد: «أشهد أنّ عليّاً أمير المؤمنين» به قصد امتثال اين حديث، نه به قصد اين كه جزء اذان است، اتيان به مستحب مطلقى نموده است. و ديگر آن كه جماعتى از اعاظم فقهاى شيعه (قدّس الله اسرارهم) مثل [شيخ] طوسى و علامه حلّى و غير ايشان فرمودهاند كه در اخبار شاذه در مقام بيان اجزاى اذان وارد شده كه بگويد: «أشهد أنّ عليّاً وليّ الله». بنابراين هرگاه مؤذن بعد از فراغ از شهادت بر رسالت، شهادت بر امارت و ولايت هر دو را جمع نمايد به اين نحو كه بگويد: «أشهد أنّ عليّاً أمير المؤمنين و وليّ الله» نه به قصد جزئيت بلكه به قصد امتثال اين دو حديث، امتثال اين دو حديث را كرده.
بلكه مقتضاى خبر شاذ كه اشاره كردند، شهادت بر ولايت جزء اذان است. بنابراين هرگاه به رجاى جزئيت نيز بگويد، مانعى ندارد. حاصل جواب آنكه: مؤذن در گفتن اين كلمه در دو حال بيرون نيست: يا اينكه از روى اجتهاد يا تقليد آن را جزء مستحبى اذان مىداند، در اين صورت آنانى كه آن را جزء نمىدانند حق ندارند او را منع كنند. چنان كه مالكى، شافعى را از عمل كردن از روى تقليد خود منع نمىكند و بالعكس. و يا اين كه آن را جزء نمىداند و با وجود اين، آن را مىگويد، نه به قصد جزئيت، آن هم مانعى ندارد.
نظير گفتن القاب حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در اذان، بىقصد جزئيت كه مانعى ندارد؛ اگرچه بهتر اين است به همان نحو كه وارد شده بدون لقب ذكر كنند.