گزیده الکلام …؛ اجتناب از مصاحبت جاهل
اجتناب از مصاحبت جاهل
مردى از قبيله فرازه پيش احمد بن خليل نحوى آمد و از او مسأله سؤال نمود. خليل در جواب آن، قدرى تأخير كرد. فرازى لخندى زد. خليل ملتفت شد و رو به بعضى از حضار كرد و گفت: مردها چهار قسماند: مردى است كه مى داند و مى داند كه مى داند؛ اين عالم است و معاونتش نماييد؛ و مردى است كه مى داند ولى نمىداند كه مىداند؛ اين غافل است، متنبهش كنيد؛ و مردى است كه نمىداند و مىداند كه نمى داند؛ اين، جاهل است تعليمش بدهيد؛ و مردى است كه نمى داند و نمىداند كه نمى داند؛ اين، احمق است، اجتنابش كنيد.
وجه اجتناب از او، اين است كه او کوزه خالى خود را پر، گمان مىكند. پس، در اين حال، چون كوزهاش خالى است، پس آب پس نمىدهد تا اينكه از صحبتش فايدهاى برد. و چون خودش، آن را پر گمان مىكند، توى چشمهاش نمى برد تا اينكه پر شود. پس، در صحبت چنين شخص، نه افاده است و نه استفاده. جز وبال، حاصلى نخواهد داشت. گاهى جهلِ به جهل، انسان را وادار مى نمايد به بعضى از ادّعاهاى بزرگ.