گزیده الکلام…؛ تاریخ خلفا گواه نادرستی ملاک بیعت مردم برای حقانیت خلافت
تاریخ خلفا گواه نادرستی ملاک بیعت مردم برای حقانیت خلافت
انصافاً هر كس به تاريخ مراجعه نموده، كردار و رفتار اين خلفا را ملاحظه نمايد، بايد به شيعه، حقّ بدهد در دعواى اينكه خليفه حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بايد از جانب خدا برگزيده شود؛ چون آن ها اعتقادشان اين بود كه مداخله ديگران، مستلزم توالى فاسده است؛ ولى عامّه، منكر اين معنى بوده، مى گفتند با بيعت مردم نيز اين كار انجام مىگيرد، بى آنكه تالى فاسدى داشته باشد.
در عصر اوّل [که] پرده از روى كار كاملاً برداشته نشده بود، جاى مغالطه باقى بود؛ ولى بعد كه پرده از روى كار برداشته شد و اوراق تاريخ، قبايح اعمال اين خلفا را نشان داد، اكنون از آن ها مىپرسيم كه آيا مردم توانستند از عهده اين مهمّ برآيند يا نه؟! اگر توانستهاند، پس چرا طنطاوى، زبان شكايت باز كرده، مى گويد: اين خلفا، پى شهوترانى رفته، با حور و قصور و ولدان و غلمان مىپرداختند و با دربان و خواجهسرا و سراپرده و پردهدار، به عيش و راحتى خود مشغول بودند؟! نگارنده، به او مى گويم: اين ثمره همان درختى است كه نياكان شما كاشته و آن را از خون شيعه آب دادهاند؛ البتّه شما از كرباسى كه خودتان بافتهايد، حقّ بر مى داريد.
فرقه شيعه از بيم همين مفاسد، دادشان بلند بود كه بايد نصب خليفه، از جانب خداوند باشد. شما گفتيد نه، لزوم ندارد، مردم از عهده اين مهمّ بر مىآيند؛ لهذا نصّ حضرت رسالت پناه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را انكار و اوصياى حقّ را از مقام منيع خودشان، منع كرده و سنين متماديه، آن ها را در زنجير اسارت نگه داشتيد. البتّه نتيجه همين مىشود كه مىبينيد! قبايح اعمال آن ها طورى بود كه اجانب نيز ملتفت شده، به آن ها اعتراض مىكردند؛ چنان كه پادشاه «نوبه» كرد.