السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام … ؛ ترجمه حال مرحوم حاج شيخ عبد الكريم حائرى (اعلى الله درجاته)

ترجمه حال مرحوم آية الله آقاى حاج شيخ عبد الكريم حائرى (اعلى الله درجاته)

ترجمه حال مرحوم آية الله آقاى حاج شيخ عبد الكريم حائرى (اعلى الله درجاته) اين است كه: او عبد الكريم بن محمّد جعفر بن عبد الكريم، در قريه مهرجد يزد در حدود سنه 1276 متولد شده و در يزد تربيت يافته و از كتب مقدمات و علوم ادبيه عربيه تا شرح لمعه تحصيل نموده، بعد در سنّ بيست سالگى در حدود سنه 1296 به عتبات عاليات مشرف شده در كربلا ساكن و تقريباً سه سال در آنجا اقامت نموده [بود]. قوانين و رياض را در خدمت مرحوم آقا شيخ على بفروئى تحصيل نمود. بعد در حدود سنه 1302 عهد مرحوم ميرزاى شيرازى بزرگ (آقاى حاج ميرزا حسن) به سامرا مهاجرت نموده در آنجا در خدمت مرحوم شيخ ميرزا مهدى، خواهرزاده مرحوم آقاى آقا ميرزا محمّد تقى شيرازى فرائد و طهارت شيخ را استفاده نمود.

بعد در خدمت مرحوم آقاى آقا سيّد محمّد فشاركى كه از اعاظم علماى عراق بود به استفاده خارج فقه و اصول پرداخت و در سنه 1313 به حج مشرف شد. در مراجعت از سفر حج، آمده در نجف اشرف اقامت نمود. مرحوم آقاى آقا سيّد محمّد فشاركى نيز همان سال بعد از وفات مرحوم ميرزا به نجف مهاجرت كرد؛ پس در آنجا در خدمت دو استاد بزرگ، مرحوم آقا سيّد محمّد و آقاى آخوند صاحب كفاية الاصول مشغول استفاده فقه و اصول گرديد تا اين كه مرحوم آقا سيّد محمّد در سنه 1316 داعى حق را لبيك گفت.

او در سنه 1318 مهاجرت به ايران نموده در سلطان‏آباد عراق[1] اقامت گزيد و در آنجا مشغول تدريس و افاده گرديد. بعد در سنه 1324 به ملاحظه انقلاب مشروطيت، از ايران مهاجرت به نجف نمود؛ ولى چون هواى سياست نجف با مزاج او سازش ننمود در كربلا رحل اقامت افكنده در آنجا مشغول تدريس و تأليف درر الأصول كه از كتب نفيسه است گرديد. كتاب صلوة را نيز در همانجا تأليف نمود كه بعد در قم آن را تدريس و تهذيب نموده طبع نمود. تا اين كه در سنه 1332 اوايل جنگ بين المللى باز به سلطان‏آباد مراجعت نموده به تربيت طلاب قيام نمود.

صيت علوم و معارف او در نقاط ايران به سمع فضلا و ارباب دانش رسيد. براى كسب معارف و تحصيل درر علوم دينيه از اقطار، شدّ رحال نموده در عراق هاله‏وار دور ماه وجودش را گرفتند؛ ولى او ديد كه حوزه‏اى كه در پرتو وجود او تأسيس يافت؛ [يعنى] بلده طيبه قم، براى اداره كردن آن اصلح از عراق است؛ چون در قم از صدر اوّل به نشر احكام، عنايت بيشتر شده علاوه از آن، خود آن بلد، حرم ائمه علیهم السلام و مورد توجه آنها و مدفن دختر موسى بن جعفر عليهما السلام و مطاف شيعه اثنى عشريه است.

پس اوّل به قصد زيارت مشرف شد كه موقعيت آنجا را براى اين غرض ملاحظه فرمايد. در آنجا ديد كه علماى قم نيز اقبال نمودند. با اين همه مراجعه به استخاره كلام الله نيز نمود، اين آيه آمد: «وأتونى بأهلكم أجمعين». ديد استخاره هم مساعد شد؛ پس تلفن نمود. طلاب كه در عراق بودند مهاجرت به قم نمودند. عجب آنكه اسم شريف او را «حاجى شيخ عبد الكريم يزدى» با حساب جمل حساب كردند با عدد سال تأسيس حوزه علميه در قم كه سنه 1340 باشد مطابق يافتند. علماى قم نيز حُسن استقبال نمودند. طراز اوّل از آنها جماعت خودشان را ترك نموده، حاضر به جماعت او گرديدند. مدرّسين نمره اوّل با شاگردهاى خودشان در مجلس درس او حضور يافتند. اين اقدام آنها كه كاشف از پاكى و نيك‏نفسى آنها بود رونقى به سزا در كار داد تا اين كه او خود از آنها خواهش كرد كه تدريس و جماعت خودشان را بالاستقلال انجام دهند.

الحاصل: قريب يك هزار نفر محصّل در قم جمع شد چون آن مرحوم در كثرت علم و حدّت ذهن و دقت نظر و قوه فكر و حُسن تقرير كم‏نظير بود مخصوصاً حُسن اداره هم داشت كه در اثر حُسن اخلاق، به خوبى و پاكيزگى جامعه را اداره مى‏كرد پس در اثر وجود او، مدارس قديمه قم همه آباد گرديد. مدرسه فيضيه كه در شرف انهدام بود تعمير گرديد؛ علاوه [بر آن] حجرات ديگر در روى حجرات تحتانى احداث گرديد.

و بلكه در اثر وجود او شهر قم ترقى مادى و معنوى كرد و مريضخانه‏اى داير گرديد. يكى را خود آن مرحوم از وصيت سهام الدوله تأسيس كرد و ديگرى را آقاى آقا ميرزا سيّد محمّد فاطمى به امر و صلاح‏ديد او. و قبرستانى جديد تقريباً مقابل بارگاه مطهر در آن طرف شهر از وصيت مرحوم حاج ميرزا ابراهيم سكوئى بنا نهاد مشتمل بر غسّال‏خانه زنانه و مردانه با يك صحن، داراى حوض و آب انبار بزرگ و اتاق‏هاى متعدد و قريب هزار خانه كه در قم با سيل خراب شده بود. دست‏گيرى مهم از سيل‏زدگان كرد و مخصوصاً يك محله‏اى در مبارك‏آباد براى آنها درست كرد كه داراى چهل ـ پنجاه عمارت و در مدرسه فيضيه كتابخانه‏اى براى رفع حوايج طلاب تأسيس نمود.

از مرحوم آقا شيخ ابو القاسم قمى كه مرجع مهمّ روحانى قم بود شنيدم كه فرمود: خدا طول عمر به آقاى حاج شيخ بدهد. شهر ما را آباد كرد. تا اين كه آن مرحوم شب شنبه 17 ماه ذى القعده سنه 1355 مطابق دهم بهمن سنه 1315 روح شريفش در اثر حمله قلبى كه داشت در نيمه شب به عالم قدس شتافت. نگارنده اين جمله را ماده تاريخ درست كردم: «فمسّنا وأهلنا الضرّ». ولى آقاى آقا ميرزا صدر الدين صدر يك ماده تاريخى درست كرد خيلى مليح و داراى لطافت، و آن در ضمن چند بيت است كه به دور سنگ مرقد آن مرحوم كندند، و آن اين است:

عبد الكريم آية الله قضى وانحلّ من شمل العلوم عقده

أجدب ربع العلم بعد خصبه وهدّ أركان المعالى فقده

كوكب سعد سعد العلم به دهراً وغاب اليوم عنه سعده

كان لأهل العلم خير والد وبعده أمست يتامى ولده

بشهر ذى القعدة غاله الردى بسهمه يا ليت شلّت يده

قم حرم الأئمة الأطهار فى شهر الحرام كيف حلّ صيده

دعاه مولاه فقل مؤرخاً لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده

بعد از [گذشت] چند روز از وفات آن مرحوم، آقاى صدر او را در خواب ديده بود كه او در باغ خيلى باصفا توى يك قصر بلندى نشسته شربتى خدمتش آوردند؛ فرمود: اين شربت، شربت مخصوص من است براى شما. شربتى ديگر مى‏آورند، بعد يك شربت نيز براى من آوردند، خوردم. آنگاه من حالشان را پرسيدم؛ فرمود: «لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده». فهميدم كه اين ابيات به موقعِ قبول رسيده [است].[2] بعضى از خوابها خيلى غريب است چنان وقايع عالم خواب و بيدارى به هم متصل و مربوط مى‏شود مثل اين است كه يكى متمم آن ديگرى است.


[1]– اراک .

[2] گزارش حوزه علميه قم و خدمات آن مرحوم در كتاب آئينه دانشوران تأليف آقا سيد علي رضا ريحان يزدي درج شده ‍‍[است]. آن كتاب در سنه 1350 تأليف شده و در آنجا از اين كتاب حقير(الكلام يجر الكلام) اسم برده شد، و حال آنكه تاريخ تأليف اين، شش سال بعد از آن است؛ وجهش اين است كه حقير تأليفي به اين اسم در سابق داشتم و لكن چون يك جمله از مطالب، از ترس حكومت وقت عوض كردني شد لهذا آن تأليف را به هم زده كتاب ديگري به همان نام در سنه 1356 تأليف كردم كه همين باشد.