گزیده الکلام…؛ دارایی و عزت
دارایی و عزت
دستى پشت اسباب جاريه هست که بايد همواره از آن استمداد كرد و به آن اتّكال نمود و از غير آن، چشم اميدوارى بست. هر كه اين معنى را ادراك و اين حال را پيدا كرده، قرين غنا و عزّت خواهد بود.
از حضرت رضا (سلام اللّه عليه) روايت است كه: «غنا و عزّت مىگردند؛ پس وقتى كه به مواضع توكّل برخورد كردند، همان جا وطن مى كنند.»[1] آنانى كه غنا و عزّت را در غير اين حال مى طلبند، سخت در خطا مى باشند. فقيرند در عين توانگرى [و] ذليلند در عين مالدارى. چشمى كه اين خطاى خود را نبيند، نابينا
بودنش بهتر.
گر هر دو ديده، هیچ نبيند به اتّفاق بهتر ز ديدهاى كه نبيند خطاى خويش
از اشعار پند و اندرز شيخ سعدى است كه در جمله مى فرمايد:
چاه است و راه و ديده بينا و آفتاب تا آدمى نگاه كند پيش پاى خويش
از دست ديگرى، چه شكايت كند كسى سيلى ز دست خويش زده بر قفاى خويش
دزد از جفاى شحنه، چه بيداد مى كند؟ كو گردنش نمىزند الّا جفاى خويش
خونت براى قالى سلطان بريختند ابله! چرا نخفتی برِ بورياى خويش
چندين چراغ دارد و بيراهه مى رود بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش
با ديگران بگوى كه ظالم به چه فتاد تا چاه ديگران نكنند از براى خويش
[1]. محمّدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج68، ص143.