گزیده الکلام …؛ ذلّت در خواست از دیگری
ذلّت در خواست از دیگری
يكى از اجزاى سلطان، حكيمى را ديد كه از روى آب، برگ هاى تره را كه افتاده بود گرفته مى خورد. گفت: اگر خدمت سلطان مىكردى، احتياج به اين نداشتى. او گفت: تو نيز اگر اكتفا به اين مىنمودى، احتياج به خدمت سلطان نداشتى.
گفتهاند: «العبد حرٌ إن قنع والحرّ عبد إن قنع». يعنى: بنده، آزاد است اگر قناعت كند، و آزاد، بنده است اگر سؤال كند؛ چون قنع اوّل، به كسر نون است؛ به معنى قناعت است؛ و قنع دوم، به فتح نون است؛ به معنى سؤال است؛ چنانچه قانع در آيه شريفه «و اطعمو القانع والمعترّ»[1]، به معنى سائل است.
افلاطون گويد: «احسان كردن تو بر شخص آزاد، او را تحريك بر مكافات مىكند؛ و امّا احسان كردن بر شخص پست، او را وادار بر معاودت سؤال مىنمايد.» وجه آن هم معلوم است؛ چون احسان، طوقى مىشود بر گردن طرف. پس، شخص آزاد مىخواهد با مكافات كردن احسان، طوق را از گردن خود بيرون كند؛ امّا شخص پست، ذلّت اين طوق را نمىفهمد. پس، هر چه طوق عبوديّت بر گردنش بگذارى، باز طوق ديگر مىخواهد.
اينكه سؤال، سائل را در قيد بندگى و ذلّت مىآورد، اختصاص به سؤال مال ندارد؛ و سؤال علم و دانش نيز همينطور است. منتها، مطلب اين است كه شرافت علم، اين ذلّت و بندگى را عين عزّت و آزادى قرار داده. اين سائل را گداى كوى سعادت مىگويند.
[1]– سوره حجّ، آیه 36.