گزیده الکلام …؛ رحمت واسعه الهيّه
رحمت واسعه الهيّه
يكى از راجه هاى هند، به كربلا مى رفت؛ يكى از خدّام آستانه، از او استقبال كرده، مهار شتر كجاوه او را كشيد. در اين اثنا، سائلى از وى سؤال كرد. خادم خواست او را ردّ كند، گفت: توى كجاوه كسى نيست. راجه شنيد، پوشش كجاوه را بلند كرد و گفت: پس من كيست؟ آن گاه، يك مشت زر به او داد. خواست سائل برود، باز صدا كرد: پس من كيست؟ يك مشت زر، باز به او داد. بعد از چند قدم نيز باز به همين منوال. خلاصه، در هر چند قدم مىگفت: پس من كيست؟ يك مشت زر به وى مىداد. بالاخره سائل باورش نشد كه اين همه زر را به او بدهند. ترسيد كه از وى پس بگيرند، فرار كرد.
ولى تو مترس؛ رحمت واسعه الهيّه محدود نيست كه اينگونه عطايا در حساب باشد و هر قدر هم زياد شامل حال انسان گردد، ذرّهاى از خزائن رحمت الهى كاسته نمىشود؛ چون رحمت الهيّه، محدود نيست؛ چنانكه استحقاق انسان هم محدود نيست. نمىبينى كه حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) هر روز، چندين ميليون بار صلوات براى حضرتش مى فرستند؟ و معنى صلوات، همان درخواست كردن رحمت است از حضرت بارى، براى آن جناب. و البته خداوند نيز رحمت و بركاتش را به موجب همين درخواستها، در حقّ آن حضرت جارى مىكند؛ مع ذلك، استحقاق آن حضرت تمام نمى شود.
پس، معلوم مىشود كه نحوه شمول رحمت در نشأه ديگر، غير از نحوه شمول در اين نشأه است؛ چون اين نشأه، از جهات اربع محدود است و حدّ رحمتش، همان رفع احتياج اين عالم و دفع سقم و الم است؛ و لذا هر كه در شؤونات دنيويّه، دست به بيشتر از اين بيالايد، عقلا ملامتش مى كنند كه فايده اش چيست؟! به خلاف نشأه ديگر كه حدّى ندارد و هر چه از ناحيه حضرت حقّ، به بندهاش عطا مى شود، محلّ خرج دارد. اين است كه براى هر عمل كوچك، آن قدر ثواب مىدهند كه مادّيين چشمشان باز مىماند و باور نمىكنند كه براى عمل به آن كوچكى، ثواب به اين بزرگى بدهند؛ و لهذا يكى از دانشمندان آن ها، همين را ميزان تمیيز خبر مجعول قرار داده و گفته: خبرى كه متضمّن ثواب بزرگ، به عمل كوچك باشد، مجعول است. ديگر نفهميده كه اين از سعه رحمت الهيّه است كه خدا مىخواهد به اندك بهانه، بندهاش را مشمول آن قرار دهد؛ والّا مقام داد و بستاد نيست كه سنگ و ترازو گذاشته، عمل بنده را با رحمت خدا موازنه كنند؛ آن گاه بگويند كه كفه آن، با اين راست نمى آيد.