السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ ساختمان مقبره فردوسی


ساختمان مقبره فردوسی

چون از ملّت، قريب يكصد و پنجاه هزار تومان، براى ساختمان مقبره فردوسى پول جمع كردند؛ بعد از تمام شدن بناء مقبره، به مناسبت سال هزارم، جشنى مهمّ برپا كردند كه شاه و وزرا و وكلاء مجلس و سفرا و مدعوّين خارجه، همه شركت كردند. پس، روز 24 شهر جمادي الآخرۀ سنه 1353، وكلاء مجلس به تدريج حركت كردند و روز 25، شاه و ملتزمين ركابش و روز 26، وزرا و حواشى آن ها و روز 27، سفراء و مناسبين آن ها، از مدعوين دول خارجه، از طهران حركت كردند. پس روز سيّم رجب، مراسم جشن در طوس [واقع در] چهار فرسخى مشهد مقدّس، سر مقبره فردوسى به عمل آمد و فردا مراسم افتتاح مريضخانه نيز به عمل آمد.

فردوسى حكيم ابوالقاسم حسن بن محمّد طوسى است، صاحب شاهنامه كه از مفاخر ايران به شمار مى‏ رود. شاعرى است حكيم و حكيمى است شاعر؛ داراى ذوق سليم و طبع حكيم و قريحه‏ لطيفه و اخلاق شريفه. ولادتش، در حدود سنه 323 و وفاتش، سنه 411. با نظم همين كتاب، تقريبا آثار گذشته ايرانيان را زنده كرده؛ چنان كه خود نيز متوجّه اين معنى شده، در جائى كه نام يك جمله از بزرگان را مى‏ شمارد و بعد مى ‏گويد:

چو عيسى من اين مردگان را تمام سراسر همه زنده كردم به نام

و در جاى ديگر مى‏ گويد: «عجم زنده كردم بدين پارسى».

فردوسى در حدود سنه 364، به نظم شاهنامه مشغول گرديد و مى ‏گويند: اوّل، داستان‏ها را جدا جدا، بدون ترتيب، به نظم مى ‏آورد تا اينكه در حدود سنه 400، آن را تمام و در هفت مجلّد نويسانيده، در غزنين خدمت سلطان محمود شتافت و اشعارى از آن، پيش سلطان محمود خواند. سلطان را خوش آمد و مقرّر نمود كه آن را مرتّب و منقّح نموده [و] در مقابل هزار بيت، هزار مثقال جايزه بگيرد. پس فردوسى، شاهنامه را به ترتيب آورده، آن را منقّح و مهذّب نمود؛ ولى حسودان و بدخواهان، اين مقدار وجه را در نظر سلطان، بزرگ قلمداد نموده، سلطان را از وفاى به وعده‏[ای] كه داده بود منصرف كردند. پس او، عوض طلا، نقره به فردوسى فرستاد. فردوسى از اين معنى، آزرده خاطر شده، انعام شاه را به ديگران بخشيد. سلطان نيز از اين معنى آزرده خاطر گرديده، او را تهديد نمود. پس وى از بيم جان، از غزنه به هرات گريخت [و] بعد به طوس آمد.

سپس بعد از چند ماه، به طبرستان رفت. امير و سپهبد طبرستان، مقدم او را گرامى شمرده، او را اعزاز واكرام بسيار نمود. فردوسى خواست شاهنامه را به نام وى كند، او قبول نكرد و اشعارى [را] هم [که] فردوسى در ذمّ سلطان محمود گفته بود، آن را هم از او گرفت و در خصوص او، مكتوبى به سلطان نوشت. اتّفاقا سلطان هم از كار خود پشيمان شد، پس صله‏اى را كه به او وعده داده بود، به طوس فرستاد؛ ولى صله سلطان، هنگامى از دروازه طوس وارد شد كه جنازه فردوسى از دروازه طوس خارج مى ‏شد. پس آن را به دخترش دادند. دخترش نيز با اينكه وجه گزاف بود، از قبول آن امتناع نمود. پس چگونگى را به سلطان نوشتند، سلطان امر كرد آن مال را در ساختن كاروانسرائى كه بر سر راه نيشابور و مرو است صرف نمودند.