السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ سبب‏ سازى خداوند

سبب‏ سازى خداوند

دكتر حسين خان علوى كه دو سه سال پيش، رئيس صحّيّه قم بود، نقل كرد كه در حدود دلجان ، سگ هار، چند نفر را گرفته بود؛ من براى جلوگيرى از آثار آن، عازم آنجا بودم. وسط راه، نزديكى دهى، اتومبيل ما عيب كرد، مجبور شديم كه براى اصلاح آن، دو سه ساعت همان جا باشيم. من خواستم كه از وقت استفاده كرده باشم، فورى به اهل آن آبادى خبر كردم كه اگر كسى بيمار باشد، به من مراجعه كند. چند نفر مراجعه كردند دوا به آن ها دادم. از جمله، دخترى بود كه سخت به باد سرخ مبتلا شده بود؛ چاره آن هم منحصر به سرم ضدّ باد سرخ. از قضا، من هم نداشتم و وقت هم مى‏گذشت و مرض، مهلتش نمى‏داد كه او را به شهر برسانيم.

من، جعبه دوا را باز كردم كه شايد يك چيز مناسبى پيدا كنم؛ از حُسن تقدير، ديدم كه در جعبه سرم ضدّ حسبه، اشتباهاً يك دانه سرم ضدّ باد سرخ گذاشته‏اند. اين اشتباه در اروپا كه مركز دوا بود، شده بود؛ چون جعبه شربت بود، فهميدم كه اين عيب كردن اتومبيلِ ما، و اشتباه دواساز اروپا، همه خواست خداوندى بود كه در نتيجه آن، اين دختر جوان، از مرگ نجات يابد.

نظير همين اشتباه را هم دوافروش قزوينى كرده بود كه در اثر آن، آقا سيّد عبد المجيد گروسى، از مرگ رهايى يافته بود. قصّه او را آقاى حاج عبّاس قلى مهدوى از مرحوم والدش حاج مهدى قلى قزوينى، مقيم زنجان نقل كرد. گفت كه مرحوم آقا سيّد عبدالمجيد، در اوايل تحصيل، در قزوين مشغول بود. وقتى او را مرضى عارض شد كه مرحوم حاج ميرزا ابوتراب طبيب معمّر كه سنّش به يك صد و بيست رسيد، از مداواى او مأيوس گرديد؛ ولى با اين حال، نسخه‏اى نوشته، براى رفع نگرانى او، به وى داد. از حُسن اتّفاق، دوا فروش، كلمه شربت [را] در نسخه، تربت خوانده بود. تربت هم با اينكه چهار مثقالش، مسهل قوى است، هفت مثقال ديده بود كه نوشته. خيلى تعجّب كرده بود. خلاصه، آن هم آورده، خورده بود. خوردن، همان؛ صحّت يافتن، همان. مثل اينكه دواى منحصر آن، همين بوده كه به خواست خداوندى، به اين مقدّمات تهيّه گرديده. اى بهتر از هزار يقين، اشتباه ما.