السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ سعد و نحس ایّام


سعد و نحس ایّام

نوعا مردم سيزدهم ماه را نحس مى‏ شمارند و در كتب شيعه، هفت روز از هر ماه را نحس شمرده و به روايت هم نسبت داده‏ اند[1]؛ چنان كه در اين بيت، سه و پنج و سيزده با شانزده، بيست و يك با بيست و چهار و بيست و پنج[2].

در روايت ديگر، از بعضى از كتب روايت شده كه حضرت امام حسن عسكرى (سلام اللّه‏ عليه) فرمود كه در هر ماه از ماه هاى عربى، روز نحسى است كه شايسته هيچ كار در آن نيست، به جز خلوت و عبادت و روزه؛ و آن، بيست و دويّم محرّم و دهم صفر و چهارم ربيع الأوّل و بيست و هشتم ربيع الثانى و بيست و هشتم جمادي الأولى و دوازدهم جمادي الثانيه و دوازدهم رجب و بيست و ششم شعبان و بيستم شهر رمضان و دويّم شوّال و بيست و هشتم ذى القعده و هشتم ذى الحجّه است[3].

و بعضى از دعاها هم براى دفع محذورات اياّم منحوسه وارد شده است. از جمله، اين دعاء معروف است كه در كتب ادعيه مسطور است: «أصبحت معتصما بذمامک المنیع، تا آخر».[4] و براى خصوص مسافرت [در] روز دوشنبه و چهارشنبه نهى شده است؛ لهذا سفر در آن ها مكروه است؛ ولى اگر ضرورت، ايجاب سفر در اين ايّام مكروهه نمود، با تصدّق، دفع كراهت مى ‏شود.

حمّاد بن عثمان مى‏ گويد: حضور حضرت صادق (علیه السلام) عرض نمودم: آيا سفر مكروه است در يكى از ايّام مكروهه، مثل چهارشنبه و غير آن؟ فرمود: سفرت را با صدقه افتتاح كن و بيرون شو[5].

و هم چنين در باب بعضى از چيزها كه به جلو مسافر مى ‏آيد و موجب آلايش خاطرش مى ‏شود، اين دعا از حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) وارد شده كه فرموده: «هر كه از اين چيزها در نفس او چيزى باشد، پس بگويد: «اعتصمت بك يا ربّ من شرّ ما أجد في نفسي واعصمني من ذلك» فرمود: محفوظ مى‏ ماند از آن».[6]

ابن ابى عمير مى‏گويد: من به نجوم نگاه می كردم و آن ها را مى‏شناختم و طالع آن ها را هم مى‏دانستم. پس چيزى از اين، در دل من داخل مى‏شد. (يعنى فال بد مى‏زدم.) پس اين را حضور حضرت موسى بن جعفر (سلام اللّه‏ عليه) شكايت كردم. فرمود: «وقتى كه در دلت يك چيزى آمد، پس به اوّل مسكين، تصدّق كن و بعد درگذر. پس خداوند از تو دفع مى‏كند.»[7]


[1]. محمّدباقر مجلسي، بحار الأنوار، ج‏56، ص142.

45. هفت روزى نحس باشد در مهى‏ زان حذر كن تا نيابى هيچ رنج‏

سه و پنج، سيزده با شانزده‏ بيست و يك با بيست و چار و بيست و پنج.

[3]. محمّدباقر مجلسي، بحار الأنوار، ج‏56، ص54.

[4]. محمّدباقر مجلسي، بحار الأنوار، ج‏56، ص25.

[5]. احمد بن محمّد بن خالد برقي، محاسن، ج2، ص349.

[6]. محمّدباقر مجلسي، بحار الأنوار، ج‏55، ص326.

[7]. احمد بن محمّد بن خالد برقي، محاسن، ج2، ص349.