گزیده الکلام …؛ ضرورت أخذ احکام دیانت از سرچشمه وحی
ضرورت أخذ احکام دیانت از سرچشمه وحی
علم ديانت اصولاً و فروعاً، سر چشمهاش اهل بيت وحى است؛ چون اهل بيت، به آنچه در بيت است آگاهتر از ديگران مى باشند. و در حديث شريف كه در ميان شيعه و سنى مسلّم است، وارد شده كه حضرت رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «مَثَل اهل بيت من، كشتى نوح است كه هر كه سوار آن بشود نجات مىيابد؛ و هر كه تخلّف از آن بكند، غرق مىشود».[1] و در حديث ديگر كه مسلّم بين الفريقين است، فرموده: «اهل بيت من اماناند براى امّت من».[2]
هكذا از اينگونه احاديث مسلّمه بين شيعه و سنّى، در شأن اهل بيت، فوق حدّ احصا است كه امّت را به سبب اهل بيت، مغنى از ديگران قرار داده. با اين حال، چگونه سزاوار است كه اهل بيت وحى را گذاشته، در اخذ احكام ديانت، به دامن مالك و ابوحنيفه و شافعى و ابن حنبل و سفيان ثورى و داود و خليل و غير از آن ها كه اقوال و افعالشان، مختلف و فتاويشان در حلال و حرام، متباين است. بچسبند و بگويند: آن ها، علماى ملّت و فقهاى شريعت مىباشند؛ ولى اگر يك نفر بگويد كه حضرت باقر با حضرت صادق (عليهما السلام) چنين فرموده، مبادرت به انكار عظيم نموده، نسبت بدعت و ضلالت به وى بدهند؛ با اينكه اين ها، اهل بيت وحى بوده و شير از پستان ولايت دوشيدهاند.
عجب اين است كه هر مجتهد، مصيب است و راه صواب مى پيمايد، مگر شيعه كه آن ها در اجتهادشان، مخطئ بوده، راه خطا مىروند! هر مجتهد كه فتوا مىدهد، از فقهاى امّت است، مگر ائمّه از اهل بيت! عجب اين است كه رتبه اجتهاد به اهل بيت نمىدهند، سهل است؛ به آن ها رتبه راوى بودن نيز نمىدهند، از آن ها نقل روايت هم نمى كنند. مثلاً بخارى صاحب صحيح، با اينكه مبالغه در مدح و ثناى او كرده، او را در احتياط و ورع، در نهايت درجه مى دانند و كتاب او را بعد از كتاب اللّه، اصحّ كتاب ها مىدانند.
اين محتاط متورّع، با آن احتياط و ورعش، از سمرة بن جندب و امثال آن، نقل روايت كرده و بلكه از غير صحابى كه مشهور به انواع فسق بودند، مانند عمران بن حطام كه ابن ملجم را مدح و ثنا كرده و مروان بن حكم و حريز بن عثمان نقل روايت كرده؛ امّا از حضرت صادق (عليهالسلام) يك روايت نقل نكرده، با اينكه سمرة بن جندب، قصّهاش با حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مشهور است كه يازده بار، دست ردّ به سينه حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گذاشت تا اينكه آن حضرت را به غيظ آورد، با آن حلمش كه موازنه با زمين و آسمان ها مى كند. بارى، علم مشوب به اغراض فاسده، نتيجهاش همين مى شود كه انسان، درِ خانه اهل بيت را گذاشته، سر بر آستانه بيگانه مى گذارد.