السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ طنطاوی و تفسیر مادی قرآن


طنطاوی و تفسیر مادی قرآن

اينكه بعضى هستند كه آيات اخبار ظاهره در مادّيّات را به معنويّات تأويل مى ‏كنند و بعضى هم به عكس كه آيات و اخبار معنويّات را به مادّيّات بر مى ‏گردانند، هر دو، شاهراه حقيقت را گذاشته، جاده را كج مى‏ روند؛ چون مأموريّت انبيا، بر تكميل ارواح و تهذيب اخلاق و ترقّى دادن نفوس بشر است از پستى عالم شهوت، به اوج عالم شرافت؛ ولكن چون اين مقصد، با كسب وكار، منافات نداشته؛ لهذا مانع از كسب و كار نشده، هم خودشان كار مى ‏كردند و [هم] مردم را وادار به كسب مى‏كردند. امّا چگونگى كسب، مرجوع به خود مردم است كه خودشان در اثر احتياج، اختراع اسباب و ادواتى براى رفع احتياج مى‏نمايند. انبياى عظام در اين باب، مأموريّت ندارند.

اينكه طنطاوى، مأموريّت انبيا را در اين حدود قرار داده، در تفسيرى كه به قرآن نوشته، آياتى را بر اين معنى حمل كرده، روح آيات از آن خبر ندارد. آيات قرآنيّه را در تفسير خود، مانند موم، در دست گرفته، هر شكل مى‏ خواهند از آن در مى‏آورد؛ آن، به قرآن مربوط نيست. تفسير ما لايرضى صاحبه اگر شنيده باشى، همين تفسير او است:

عجب نبوَد كه از قرآن نصيب نيست جز نقشى كه از خورشيد، جز گرمى نبيند چشم نابينا

وى، مجموعه‏اى به اسم تفسير، در بيست و پنج مجلّد گرد آورده؛ هر چه در مجلّه‏هاى مصر و عراق و غيره پيدا كرده، آن ها را با آيات قرآنيّه تلفيق كرده، اسم آن را گذاشته تفسير. سادگان در مطالعه كردن آن دل‏خوش‏اند، به گمان اينكه علم قرآن مطالعه مى‏ كنند. واعظ نيز دلگرم به آن است كه به مردم تفسير مى ‏گويد، و مردم هم دل‏شادند كه قرآن براى آن ها اختراع جديد مى ‏كند. ديگر خبر ندارند كه روح قرآن، از آن بى ‏خبر است. اين ها را طنطاوى، از كيسه خود بخش مى‏ كند.

امثال طنطاوى از مقصود قرآن به كلّى دورند. اين ها بس كه غرق در مادّيات شده‏اند، گمان مى‏ كنند كه قرآن نيز در اين جاده با آن ها همراه است. اين است مى خواهند كه هر چه جديداً اختراع شده، نصيبى وافر از آن به قرآن بدهند، با اينكه مقصد قرآن، جز دعوت به توحيد و متوجّه ساختن مردم به مبدأ و تكميل ارواح و تهذيب نفوس نيست. شأن قرآن، اجلّ از اين است كه در محيط طيّاره ‏سازى و سيّاره‏ سازى قدم بردارد.

حالا طنطاوى، اگر قلم بر زمين بگذارد و قهر كند و بگويد: من همه مايحتاج عالم طبيعت را از زيردريايى و طيّاره و قوّه برق و غيره، از قرآن درست مى‏ كردم؛ ولى اين خشكه‏ مقدّس‏ها نگذاشتند؛ در جواب مى‏ گوييم كه شما زحمت نكشيد و به قرآن نيز زحمت ندهيد؛ همه مايحتاج عالم مادّه، به تدريج از افكار بشر درست مى‏ شود.
احتياج، همه اين ها را براى آن ها درست مى‏ كند. ديگر شما مقصد قرآن را بى‏ جا تنزّل ندهيد، با اينكه معلوم نيست كه اين ادوات به نفع بشر تمام شده باشد. ممكن است كه بشر، سوء استفاده كرده، آن ها را از جاده خود بيرون كند؛ آن گاه، نفع آن، جبران خسارت آن نكند.

بلى، اگر در همين عالم طبيعت، مقاصد انبيا پيشرفت مى‏كرد، جهات مادّيه نيز تأمين مى ‏گرديد؛ بلكه همين عالم مادّه بر ساكنين آن ها بهشت مى ‏شد. براى تصديق اين مدّعا، مملكتى فرض مى ‏كنم كه اهالى آن در تحت سلطنت عقل و دين بوده، پيرو پيغمبران باشند، به نحوى كه يك نفر در ميان آن ها نباشند كه قدمى بر خلاف آيين خود بردارد؛ و آن گاه، از مردمان پاك، گروهى را براى سياحت آن مملكت اعزام داريم تا ببينيد چه خبرهاى طرفه از آنجا براى ما مى ‏آورند.