السبت 20 مُحَرَّم 1446 - شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ كرامت حضرت رضا علیه السلام


كرامت حضرت رضا علیه السلام

يكى را آقاى ميرزا اسحاق لنكرانى نقل كرد كه:

هنگامى كه اوضاع روسيّه به هم خورد، من از روسيّه فرار كرده، به ايران، به قصد پابوسى حضرت ثامن الأئمّه (علیه السلام) آمدم؛ ولى در آمدن، چون تذكره نمى‏دادند، ناچار بودم كه قاچاقى بيايم، الّا اينكه قاچاقى گذشتن از سرحد، خيلى سخت بود، و اگر [كسى] دچار مستحفظين سرحد هم مى‏شد، مجازاتش هم سخت بود. با اين حال، من متوكّلاً على اللّه، به راهنمايى يك نفر از قاچاقچي ها به راه افتاده، از پشت قراولخانه روسيّه كه در سرحد بود، ردّ شدم.

نزديك قراولخانه ايران، سه نفر سالدات روسى، به جلوى من آمده، مرا گرفتند و گفتند: برگرد. چند شلّاقم هم زدند. پس، مرا برگردانيدند و در نهايت خشم، به جلويشان انداخته، آزارم مى ‏نمودند. من در اين حال كه در نهايت اضطراب و اضطرار، اشك از چشمم جارى بود، روى دل به جانب خراسان كرده، عرض كردم: يا امام رضا! من به قصد آستان بوسى تو مى‏آمدم؛ از كرم تو دور است كه نجات مرا از خدا نخواهى. همين‏كه اين توسّل، از دل من درگذشت، مثل اينكه روى آتش خشم آن ها آب ريخت؛ يك باره دست از من كشيدند و در كمال ملايمت گفتند: هر جا مى ‏روى، برو، ديگر ما با تو كارى نداريم. پس، رهايم كرده، آمده خود را به قراولخانه ايران رسانيدم. قراول ايرانى گفت: من ديدم كه آن ها تو را گرفتند؛ ولى راهى بر مساعدت تو نداشتم. خوب شده كه
خداوند بر قلب خودشان القاء كرده، از تو رفع يد كرده ‏اند.