گزیده الکلام …؛ معالجه عقربزده با دعا
معالجه عقربزده با دعا
آقاى آقا شيخ مهدى قمى كه از طراز اوّل علماى قم مىباشد خيال مسافرت داشته [است]. از گاراژ، بليط براى او گرفته بودند. وقت حركت، شوفر كه چشمش به او افتاده بود زمزمه كرده بود كه من آخوند نمىبرم ولى با هزاران افسون وى را راضى كردند تا آقا را سوار كرد. از قضا در راه در يك نقطهاى كه اتومبيل را براى بعضى از كارهاى جزئى نگه داشته بودند، عقرب آن شوفر را زده فريادش به آسمان بلند شده بود.
آقاى آقاشيخ مهدى مستحضر شده آمده دست به جاى نيش آن گذاشته و كشيده بود تا آخر آن عضو درد آن همان دم ساكت شده بود. پس شوفر بر خاسته و دست او را بوسيده بود و از جسارتى كه كرده بود معذرت خواسته بود. اين اثر از اجازه و دستور بعضى از مشايخ است كه به بعضى از ارباب حال مىدهند.
آقاى حاج شيخ حسنعلى اصفهانى، مجاور مشهد مقدس كه از اهل ذكر و فكر مىباشد فرمود:
من از مشايخ و اساتيد دستور دارم كه اگر جانورگزيده خودش هم حاضر نباشد دعايى بنويسم و آن را با آب شويم، و بدهم آن آب را خبر دهنده اوّل بخورد در همان حال درد از بدن جانورگزيده خارج مىگردد چه آنكه خبر از راه تلفن و تلگراف باشد يا به طريق متعارف. مثلاً از سبزوار در مشهد به زيد تلفن كنند كه عمرو را عقرب زد؛ چه خودش بيايد، يا كس ديگر را بفرستد هر كدام از آنها كه خبر آورد او آب دعا را مىخورد. در اثر آن عمرو در سبزوار دردش آرام مىگيرد.
حالا چه ربط دارد و سرّ طبيعى آن چيست، خدا مى داند.