گزیده الکلام …؛ معنای قناعت
معنای قناعت
بعضى از ارباب دانش، قناعت را از فروع رضا دانسته، مى گويند: «قناعت، رضا به قسمت است». خواجه نصير طوسى مى فرمايد: «قناعت، عبارت است از رضاى نفس به آنچه سدّ احتياج انسان را بنمايد». بعضى، آن را تفسير كردهاند به راضى شدن به كمتر از كفايت.
از حضرت رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده كه فرمود: «از جبرئيل پرسيدم كه تفسير قناعت چيست؟ گفت: اكتفا كنى به آنچه از دنيا به تو برسد. اكتفا به كم و شكر به اندك بكنى».[1]
رزق حسن در آيه شريفه «ليرزقنّهم اللّه رزقاً حسناً»[2]، تفسير به قناعت شده. و هم چنين، «حياة طيبه» در آيه «و لنحيينّه حياة طيّبةً»[3]، از حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) نقل شده كه قناعت، مالى است كه تمام نمى شود.[4]
معنى عبارت، نه اين است كه مال، به واسطه قناعت تمام نمى شود؛ چنانكه به اذهان عوام مىآيد؛ بلكه مقصود، اين است كه قناعت، خودش مالى است كه تمام نمىشود؛ يعنى هر چه انفاق كند، او اكتفا به مابقى مىكند و يا هر چه قهراً از دستش مىرود، او اكتفا به باقى مانده مىكند. پس، وصف اكتفا كردن به ما فى اليد خودش، مالى است كه تمام نمى شود.
از حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) منقول است كه: «هر كه اكتفا كند به آنچه خدا به او روزى داده، او توانگرترين مردم است».[5]؛ چون توانگرى، همان عدم احتياج است، و مرد قناعت كار، نظر به اكتفا كردن به ما فى يد خود، احتياج به مازاد ندارد؛ لهذا توانگرترين مردم مىشود. به خلاف حريص كه هر چند ثروت قارون را داشته باشد، توانگر نيست؛ چون احتياج به زياد كردن دارد.