گزیده الکلام …؛ مواجهه با آنچه از آن می گریزند
مواجهه با آنچه از آن می گریزند
گاهى اتّفاق مى افتد كه انسان مى خواهد ردّ عيبى از خود بكند، همان ردّش آن را اثبات مى كند. وقتى به يك نفر گفتند: تو عادت كردهاى به قسم خوردن به حضرت ابوالفضل (عليهالسلام)؛ هى مىگويى: فلان مطلب چنين است، به حضرت ابى الفضل، يا چنين نيست، به حضرت ابو الفضل. گفت: تو دروغ مىگويى. من اينطور نيستم، به حضرت ابى الفضل (عليهالسلام).
مىگويند: يكى از رجال دولت، از يكى از اعاظم قم پرسيده بود كه چرا قمّي ها، نوعاً كلمه را با مهملش ادا مىكنند؛ مثلاً مىگويند: قند مند، چاى ماى. گفته بود: همه اينطور حرف نمىزنند؛ مگر بعضى از رعيّت معيّت اينطور باشد؛ در جواب، برخورد بر آنچه كه فرار از آن مىنمود.
نگارنده مىگويد: اينگونه حرف زدن، در همه نقاط ايران متعارف است؛ نه اختصاص به قم دارد و نه به رعيّت معيّت. اعيان معيان نيز همينطور حرف مىزند وآن هم عيب نيست تا تبرّى از آن جسته، به گردن رعيّت معيّت انداخت.