گزیده الکلام …؛ نقل مجالس سلاطین و حکایت گوهر شاد خانم
نقل مجالس سلاطین و حکایت گوهر شاد خانم
مىگويند: گوهرشاد(عروس امیر تیمور)، زن بسيار با عقل بوده كه گاهى اتّفاق مى افتاد كه امير تيمور، در بعضى از امور، با او مشاوره مى نموده. روزى، گوهرشاد مشغول نماز بوده، پيشخدمتى پيش امير تيمور آمده، اظهار داشت كه مقدارى مال به عنوان نذريّه براى سيّد نعمت اللّه (ولى مرشد) آوردهاند، تكليف گمرك آن چيست؟ امير گفت: بگيريد؛ ولى گوهرشاد در اثناى نماز اشاره كرد، ملتفت نشدند كه مقصودش چيست، تا اينكه از نماز فارغ شد و حرفى هم نزد، مگر اينكه امير تيمور پرسيد كه تو در اثناى نماز اشاره كردى؛ مثل اينكه مقصودى داشتى. حالا بگو ببينم چه بود؟
گفت: سلاطين، اقوال و افعال و خصوصيّات حالاتشان در خارج، مذكور و در تواريخ مضبوط مىگردد، هر چند در جاى خلوتى هم باشد؛ من نخواستم كه در تاريخ حال تو نگاشته شودد كه مالى جزئى براى يك سيّدى حمل مىشد در موضوع گمرك گرفتن از آن، مراجعه به خود امير كردند. امير از اين وجه جزئى اغماض نكرد و امر به گرفتن گمرك از آن داد. امير، تصديقش كرد.
بلى، خصوصيّات حالات سلاطين، همواره ذكر مجالس مىشود؛ چون مردم، داعى بر نقل آن دارند كه كجا نشست و چه گفت و چه خورد و چگونه خورد؛ برخلاف فقرا و مسكينان كه احدى، توجّه به گفتار و كردار آن ها نمى كند:
اگر صد ناپسند آيد ز درويش، رفيقانش يكى از صد ندانند
وگر يك ناپسند آيد ز سلطان، ز اقليمى به اقليمى رسانند
بزرگىِ سخن يا بزرگىِ گوينده، هر دو از دواعى نقل سخن است؛ گرچه غالب مردم، هندسه بزرگى و كوچكى سخن را از بزرگى و كوچكى گوينده آن مى گيرند نه از عيار آن؛ و لذا حرف هر چند، در نهايت بزرگى و اتقان باشد، همين كه فهميدند كه از شخص كوچك و عادّى صادر شده، در نظر آن ها جلوه ننموده [و] از سكّه مىافتد؛ به عكس آنچه كه از شخص بزرگ صادر شده باشد.
حرف، ولو عادّى و خالى از جهات محسّنه لفظيّه و معنويّه باشد، بزرگش مىشمارند و سكّه اعتبار، به آن مى دهند؛ معانى دقيقه كه روح صاحبش از آن خبر ندارد، از شكم آن بيرون مى آورند. امّا مردمان حقيقتبين، به مقال نگاه مىكنند نه به قائل. مى پيمايند حرف را، نه حرفزن را. و در روايت هم هست: «كلمة حكمة من سفيه، فاقبلوها وكلمة سفه من حكيم فاعذروه.»[1]
[1]– محمّد بن علی بن بابویه قمّی، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص406 ح5879.