گزیده الکلام …؛ ویژگی های صاحب مقام سلطنت و ریاست
ویژگی های صاحب مقام سلطنت و ریاست
ده خصلت از خصال خير را نوشتهاند كه هر كه داراى آنها باشد، سزاوار رياست است. پس، پادشاه بايد متّصف به آنها باشد تا به لياقت، حائز مقام سلطنت باشد:
اوّل: عقل، كه اصل و افضل آنها است كه چرخ سياست دوَل و ملل، با آن مى گردد.
دویم: عدل، كه اساس آسايش رعیت و پايه پايدارى ملّت است كه در اثر آن، مملكت آباد و ثروت زياد مى گردد.
سيم: علم، كه ثمره عقل است. بعضى از حكما گفته [اند]: پادشاه، علم و دانش نداشته باشد، مانند فيل مست است كه به هیچچیز گذر نمىكند، مگر آنکه آن را مىسپرد و پامال مىكند؛ ولى مراد از علم، اين نيست كه پادشاه، مسائل دقيقه و مطالب مشكله را دانا باشد؛ بلكه مقصود، اين است كه انسى به علوم داشته باشد كه بهواسطه آن، مجلس را با ارباب علوم برگزار كند. بعضى از بزرگان، بااینکه امّى بوده [و] تحصيل علم نكرده بودند؛ ولى در اثر مجالست با علما و ارباب دانش، تنبّه به نكات باريك پيدا مى كردند، مثلاینکه يكى از فضلاى مهم هستند.
چهارم: خوف خدا، كه مايه هر خير و كليد هر بركت است. پادشاه كه از خداترس داشته باشد، بندگان خدا از او در امان مى باشند.
پنجم: عفو و گذشت از تقصير، كه بزرگترين خصال خير است كه با آن، دلها رام و ارباب خلاف آرام مى شود.
ششم: جود و بخشش، كه يگانه وسيله است در جلب قلوب مردمان و تحصيل نصايح از دانشمندان و استخدام بزرگان.
هفتم: هيبت، كه نظام مملكت با آن، مصون و ماليّه دولت، با آن مأمون مىگردد. پادشاهان، براى اينكه هيبت آنها در دلها قرار بگيرد، در سراى خودشان، نقاره و بوق مىزدند، و در هنگام حركت طبل و علم و بوق و شيپور، در جلو مىداشتند و لوا، در بالاى سرخودشان نگاه مى داشتند و فيل و شير و ببر و پلنگ در دستگاه سلطنتى حاضر مى نمودند.
هشتم: سياست، كه سرمايه سلطنت است. حفظ نظام و آرامش انام و منع فساد و تأمين بلاد، بسته به آن است.
نهم: اطّلاع بر اسرار مملكت و دقائق امور رعیت، كه نيكان را پاداش نيك و بدان را به كيفر بد برساند. اين هم در بسط عدل و منع ظلم، كمال دخالت را دارد. رعايا، شبها به خواب راحت مىروند؛ براى اينكه پادشاه كه نگهبان آنها است، بيدار است.
دهم: وفا به عهد، كه با آن، دلها، ساكن و نفوس، مطمئن مى گردد. پس، اگر ياغى باشند، پيمان صاحب اين وصف، آنها را به اطاعت مىآورد و اگر در وحشت باشند، قول او، وحشت آنها را برطرف مى كند.
این خصال ذكر شده، شرط كمال رياست است در رئيس، در هر آيين باشد. امّا در رياست اسلام، علاوه از آنچه ذكر شد، نگهداری اصول و قوانين اسلام نيز معتبر است؛ چنانکه در رياست نصاری نيز حفظ مراسم كيش آنها، و در رياست بودائیها، جانبدارى از رسوم ديانت آنها معتبر است تا جامعه ملّت، پشتيبان آن گردند؛ چون در اين صورت، سلطنت بر دلها نيز پيدا مىكند؛ ولى اغلب از خلفاى اسلام، دربند اين اصل نبوده، بلكه قدمهاى گشاده بر ضد آن برمیداشتند.