گزیده الکلام …؛ پاسخ به شبهه وهابیّت در مورد شفاعت
پاسخ به شبهه وهابیّت در مورد شفاعت
اشتباه ديگر آن است كه می گویند زوّار در وقت زيارت قبور ائمه علیهم السلام و بزرگان، از آنها خواستار شفاعت مى شوند كه در نزد خداى تعالى براى آنها شفاعت نمايند. فرقه وهابيه اين را موجب شرك مى دانند و مىگويند آنهايى كه صاحبان قبور را مىخوانند آنها صاحبان قبور را به خدا شريك قرار مىدهند لهذا داخل مىگردند تحت آيه شريفه «و الذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشىء».[1] ولى اگر در مقام انصاف به صدد رفع شبهه بيايند مطلب واضح مى گردد.
حالا يكى يكى حساب كنيم ببينيم شرك در كجاى اين عمل است؟ اگر در مجرد خواندن غير خدا است پس لازم مىآيد خود آنها نيز مشرك باشند زيرا آنها هم غير خدا را مىخوانند مىگويند: «يا زيد»، «يا عمرو». و اگر خواندن اموات شرك باشد اوّلاً بايد بيان فرق نمايند مابين خواندن زندهها و مردهها كه چرا خواندن مردهها شرك است امّا خواندن زندهها شرك نيست. و ثانياً باز خود آنها مشرك مىگردند چون آنها در زيارت قبور مىگويند «السلام عليك يا فلان».
و اگر خواندن غير خدا به جهت شفاعت شرك باشد باز بايد اوّلاً بيان فرق كنند مابين خواندن براى شفاعت و خواندن براى حوائج ديگر. و ثانياً باز اشكال، مشترك الورود است؛ چون آنها نيز نزديكان رؤساى خودشان را براى شفاعت مى خوانند.
و اگر خواندن اموات براى شفاعت شرك است نه خواندن احيا، باز بر آنها است كه بيان فرق كنند مابين احيا و اموات.
و اگر مطلق خضوع بر غير خدا شرك باشد باز لازم مىآيد كه وهابيها نيز مشرك باشند؛ چون آنها نيز بر غير خدا كه رؤسايشان باشد خضوع مىنمايند. و اگر خضوع بر اموات شرك است باز مر آنها راست بيان فرق مابين احيا و اموات.
پس هيچ كدام از اينها شرك نيست بلكه شرك، خواندن غير خدا است به عنوان عبادت و پرستش. ساحت زوار قبور، از لوث اين نسبت مبرّا است. چگونه متصور است كه آنها با وجود اينكه در آيات عديده در قرآن مىخوانند كه عبادت مختص ذات پاك خدا است و «لا اله الاّ الله» را معنى مى كنند بر اينكه معبودي نيست غير خدا، مع ذلك بر غير خدا عبادت نمايند. «إن هذا إلاّ بهتان عظيم».[2]
و اگر نسبت شرك به آنها به ملاحظه خاك افتادن آنها است در آستانه حرم آنها، بعضى براى بوسيدن آستانه به خاك مىافتند نه مستقلاً. پس هر گاه درِ حرم مثل در كعبه در بلندى واقع مىشد آنگه بلند مى شدند؛ حالا كه در پستى واقع شده است خم مىشوند و به خاك مى افتند براى بوسيدن آن. حتّى بعضى از ارباب علم را ديدهام كه هنگام بوسيدن آستانه، دو زانو را به زمين نمىگذارند كه مبادا صورت سجده محقق شود گرچه وهابيها از بوسيدن قبر هم مانع بودند ولى نفهميديم مستندشان در اين منع چه بود امّا بعضى از آنها سجده مىكنند.
نگارنده به بعضى ايراد كردم كه چرا سجده مىكنى؟ گفت من قصد سجده به خدا مى كنم كه مرا توفيق زيارت داد. گفتم چون عوام الناس گمان مىكنند كه اين سجده تو بر قبر است لهذا تركش بهتر است.
بارى اگر بعضى از جهّال ـ العياذ باللّه ـ سجده بر قبر نمايد بايد او را ارشاد كرد و به او حالى كرد كه سجده بر غير خدا جايز نيست، نه اينكه براى عمل جهّال قبر را خراب كرد؛ والاّ با خراب كردن قبر كار اصلاح نمىشود؛ زيرا جاهل نظير آن را باز درست مىكند. آنگاه به ياد آن صاحب قبر باز همان بساط را مى چينيد.