گزیده الکلام…؛ کوچک های بزرگ
کوچک های بزرگ
بعضى از چيزها، خيلى جزئى و كوچك به نظر مى آيد؛ ولى اگر ميانش را بشكافى، از تويش چيز مهمّى در مى آيد؛ مثلاً ان شاء اللّه نگفتن در موردى كه اقتضا دارد گفته بشود از تويش چيز مهمّ در مى آيد كه بى اعتنايى به مبدأ و غرور بر خود باشد. نگارنده بسيار تعجّب كردم از كلمهاى كه سه سال پيش از اين از رضاشاه در روزنامه ديدم كه گفته بود: «بايد در سنه 1320 (همين سال) با خطّ آهن به مشهد بروم»، بى آن كه كلمه ان شاء اللّه بر زبان آرد و يا به امداد و تأييد خداوندى مستظهر گردد. با خود گفتم: فرط غرور به اسباب، چشم او را از مسبّب بسته، تمام اتّكالش به اسباب است. از قضا، نه خطّ مشهد تمام شد و نه او توفيق تشرّف به مشهد را پيدا كرد. چندين سال بود [که] از آستان قدس حضرت معصومه (سلام اللّه عليها) نيز مطرود بود؛ حتّى يك دفعه با وليعهدش كه شاه فعلى باشد، آمده از صحن مبارك گذر نموده، به اطاق موزه آستانه رفت؛ ولی به حرم مشرّف نشد. در ظاهر، از فرط غرورش بود كه به مبادى عاليه سر تسليم نمى نهاد و در باطن، از مطرود بودن او بود كه از لياقت تشرّف افتاده، راه حرم به رويش بسته شده بود.
چگونه دختر موسى بن جعفر (علیه السلام) اذن تشرّف مى دهد به كسى كه نوشابه را كه در آئين جدّش از بدترين منهيّات است، مانند يكى از ارزاق عمومى، مورد حکّ و اصلاح قرار داده، به اين بيان، جرح و تعديلش مى نمايد: «نوشابه ها هم خراب شده. رنگ مى زنند، قند قاتى اش مى كنند. اصلاً بايد نوشابه كه كمتر از پنج سال داشته باشد، نبايد به بازار بياورند». اين مضمون بيان ملوكانه بود كه در روزنامه نوشته بود كه شاه در مغازه كالاى ميهن اظهار داشت و يكى از كاسه ليسها هم فورى گفت: بلى قربان! پروگرام اصلاح اين ها، قريبا تهيّه مى شود.