گزیده الکلام …؛ گاه بر زبان دیوانه حرف حکیمانه جاری شود
گاه بر زبان دیوانه حرف حکیمانه جاری شود
گاهى اتّفاق مىافتد كه بر زبان ديوانه، حرفى جارى مىشود در نهايت متانت. وقتى در نجف، به ديوانهاى گفته بودند: چرا روزه مىخورى؟ گفته بود: «أخذ اللّه ما وهب وسقط ما وجب.» ديوانهاى، از مرحوم حاج شيخ طه، پول خواسته بود؛ حاج شيخ فرموده بود: تو ديوانه ای، نمىشود كه به تو پول داد. او گفته بود: تو عجب فقيهى [هستى]! از ديوانه نمىشود پول گرفت، نه اينكه نمىشود پول به او داد. حاج شيخ خنديد. فرموده بود: راست مىگويى. آن گاه، دست به جيب كرده بود كه پولى به وى دهد، او به راه افتاده، گفته بود: از ديوانه نمىشود پول گرفت.
در قم، به ديوانهاى گفته بودند: روز ماه مبارك چرا نان مىخورى؟ گفته بود: «قال اللّه تعالي: «وجعلنا النهار معاشاً[1]».
بارى، از ديوانگان، حرفهاى جا افتاده، به ندرت اتّفاق مىافتد؛ چنان كه از عقلا و بزرگان نيز عكس آن. پس، ميزان در وزن كلام، حال خود كلام است، نه حال متكلّم.
[1]– سوره نبأ، آیه11.