گزیده” الکلام” …رقّت و همّت
رقّت و همّت
آقاى آقا شيخ عباس طهرانى مقيم قم نقل كرد از آقاى حاج شيخ اسد الله كريمى عراقى كه: ما عمله و بنّا داشتيم؛ يكى از عمله ها براى گل درست كردن، آب مى آورد؛ نا گاه ديديم به يك نقطه اي از آبگير به دقت نگريست، بعد سطل آب را به زمين گذاشت و از آوردن آب خوددارى كرد! سبب را پرسيديم گفت: در اينجا قورباغه بچه گذاشته اگر آب برداريم به آنها آسيب مى رسد هر چه اصرار كردند قبول نكرد و گفت: كارى غير از اين به من ارجاع كنيد. آن هم نشد بالأخره تا اينكه تا نصف روز كار كرده بود از اجرت آن صرف نظر نموده لباس خود را پوشيد و رفت.
من از رقت قلب و همت او خيلى تعجب كردم، در نظر گرفتم كه تلافى بكنم تا اينكه شب احيا او را ديدم كه در مسجد آب مى دهد. من آب را بهانه كردم كه به وسيله آن، تلافى آن كار او را كرده باشم؛ پسْ از او آب خواستم، داد خوردم، بعد دو قران به او دادم، رد كرد و گفت: من آب را براى ثواب مى دهم و مزد نمى گيرم؛ با اينكه خيلى بى بضاعت بود و نان روزانه خود را با زحمت تحصيل مى كرد. (آفرين بر همت اين شاهان بى جِقّه).