جلسه 221 – ازدواج در عده – 28/ 2/ 79
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه 221 – ازدواج در عده – 28/ 2/ 79
تقدم عدّه وطي به شبهه و ورود عدّه طلاق و وفات بر آن – محاسبه عدّه وطي به شبهه (از زمان رفع شبهه يا از زمان وطي) – عدّه متقدم، در فرض عدم تداخل عدتین – نظر مرحوم آقاي خويي و مرحوم آقای حکیم – نظر شهيدثاني – توجيه كلام شهيد ثاني – نقد نظر شهيد ثانی – نظر مختار
خلاصه درس اين جلسه
در ابتداء اين جلسه، فرق نداشتن ورود عدّه طلاق يا وفات بر عدّه وطي به شبهه يا وارد شدن عدّه وطي به شبهه بر عدّه طلاق يا وفات مطرح ميشود، سپس به اين نكته اشاره ميشود كه عدّه وطي به شبهه از زمان وطي محاسبه ميشود. چه رفع شبهه شده باشد يا نشده باشد و در ادامه، متن عروه بررسي ميشود كه در صورت عدم تداخل كداميك از عدّهها مقدم بر ديگري قرار داده ميشود. كلام مرحوم آقاي خويي و حكيم و شهيد ثاني مطرح شده و در مورد بيانات شهيد ثاني مفصل بحث ميشود و در نهايت سه احتمال مطرح شده و احتمال تقديم اسبق علل تقويت ميشود.
تقدم عدّه وطي به شبهه و ورود عدّه طلاق و وفات بر آن
حكم مسئله وارد شدن عدّه وطي به شبهه (از ناحيه تزويج جاهلانه با غير) بر عدّه طلاق و وفات روشن شد، در اين مسئله نظر مشهور پذيرفته شد مبني بر اينكه مطلقا قائل به عدم تداخل شده، چه تزويج جاهلانه در عدّه طلاق واقع شود يا در عدّه وفات.
اما بحثي كه در اينجا مطرح ميشود، عبارت است از وارد شدن عدّه طلاق و عدّه وفات بر عدّه وطي به شبهه[1] اگر ما بر طبق قاعده عمل كنيم در اين صورت اگر مقتضاي قاعده تداخل باشد ما نيز حكم به تداخل ميكنيم والا حكم به عدم تداخل ميشود.
اما در مورد اين مسئله روایتی وجود دارد كه مشايخ به آن استناد كرده و فتوي دادهاند اين روايت را شيخ صدوق در مقنع نقل كرده و فتوي داده است[2]، همچنين شيخ طوسي در نهايه[3]، يحيي بن سعيد[4] بر طبق اين روايت فتوي دادهاند اگر چه سندي براي اين روايت نقل نشده است اما افتاء امثال شيخ دليل بر اعتبار روايت نزد آنان بوده است.
متن روايت: «أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي أُخْتَيْنِ أُهْدِيَتَا لِأَخَوَيْنِ- فَأُدْخِلَتِ امْرَأَةُ هَذَا عَلَى هَذَا وَ امْرَأَةُ هَذَا عَلَى هَذَا- قَالَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا الصَّدَاقُ بِالْغِشْيَانِ (الی ان قال) قِيلَ- فَإِنْ مَاتَ الزَّوْجَانِ وَ هُمَا فِي الْعِدَّةِ- قَالَ تَرِثَانِهِمَا وَ لَهُمَا نِصْفُ الْمَهْرِ وَ عَلَيْهِمَا الْعِدَّةُ- بَعْدَ مَا تَفْرُغَانِ مِنَ الْعِدَّةِ الْأُولَى- تَعْتَدَّانِ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا.»[5]
مورد روايت عبارت از دخول عدّه وفات بر عدّه وطي به شبهه بدون تزويج ميباشد. و امامعليه السلام حكم بر عدم تداخل كردهاند.
از آنجايي كه قبلاً مطرح شد كه عامه در گزينش تداخل و عدم تداخل فرقي بين انواع مختلف عدّه نگذاشتهاند و همه را به يك شكل ديدهاند، با توجه به چنين محيطي اگر حكم بر عدم تداخل در عدّه وفات شد در عدّه طلاق نيز حكم به عدم تداخل ميشود و الا بر امامعليه السلام لازم بود تصريح به تداخل ميفرمودند.
محاسبه عدّه وطي به شبهه (از زمان رفع شبهه يا از زمان وطي)
مطلبي كه مناسب است مطرح شود اين است كه آيا در عدّه وطي به شبهه اعتداد از زمان وطي حساب ميشود يا از زمان رفع شبهه؟
شهيد در مسالك اين مسئله را مطرح كرده و دو وجه براي آن بيان فرموده است[6] ولي هيچ تقريبي و توضيحي ارائه نكرده است آنچه به ذهن ميرسد اين است كه عدّه وطي به شبهه همانند عدّه طلاق ميباشد.
مبداء عدّه طلاق از وقت ايقاع طلاق ميباشد و اين مورد تصريح روايات ميباشد، چه مطلقه از طلاق اطلاع داشته باشد يا نداشته باشد، همين قدر كه از وقت طلاق سه ماه در صورتي كه ذات الشهور باشد يا سه طهر اگر ذات الاقراء باشد گذشت اين عدّه منقضي ميشود و لو اينكه بعد از انقضاء زن اطلاع پيدا كند.
وطي به شبهه هم همانند طلاق ميباشد، همين كه از زمان وطي، سه ماه يا سه طهر گذشت عدّه منقضي ميشود و لازم نيست كه از زمان رفع شبهه محاسبه شود.
عدّه متقدم، در فرض عدم تداخل عدتین
متن عروه: «و علي التعتدد يقدم ما تقدم سببه الا اذا كانت احدي العدتين بوضع الحمل فتقدم و ان كان سببها متأخراً لعدم امكان التاخير حينئذ.»[7]
اگر ما پذيرفتيم كه دو عدّه تداخل نميكنند جاي اين بحث ميماند كه كداميك مقدم بر ديگري است، معمول فقهاء آن عدّهاي كه سبب آن مقدم است بر آن عدّه كه سبب آن مؤخّر است، مقدم ميدانند در نقطه مقابل ابن جنيد معتقد است كه اگر اشتباهاً با ذات بعل مباشرت شد، سپس شوهر مرد، ابتدا بايد عدّه وفات نگه دارد، در مرحله بعد عدّه شبهه را نگه دارد[8]. طبق اين نظر، لاحق را بر سابق مقدم داشته است.
نظر مرحوم آقاي خويي و مرحوم آقای حکیم
مرحوم آقاي خويي در تقديم عدّه وفات بر عدّه وطي به شبهه در صورتي كه سبب عدّه وفات مقدم بر سبب عدّه وطي به شبهه باشد به صراحت روايت استناد جستهاند. اما در بقيه موارد كه سبب بعضي بر بعضي ديگر مقدم باشد، مقدم داشتن سبب اول را واضح و بديهي دانستهاند و ميفرمايند: رفع يد از سبب اول و عمل كردن به سبب دوم احتياج به دليل دارد و ما چنين دليلي در دست نداريم[9]. و چون ايشان قائل به حجّيت استصحاب حكميه نيستند لذا براي تأييد گفته خود به استصحاب بقاء عدّه سبب اول تمسك نميكنند. ولي ما نميدانيم چگونه ايشان مطلب را واضح فرض كردهاند.
ولي مرحوم آقاي حكيم براي تقديم عدّهاي كه سببش مقدم است به اصل تمسك كردهاند[10] كه ظاهراً مراد ايشان از اصل استصحاب، بقاء عدّه اول ميباشد.
نظر شهيدثاني
شهيد ثاني در دو جا اين مطلب را مطرح كرده است.
1. اگر وطي به شبهه اول واقع شود و سپس طلاق داده شده باشد دو وجه در اين مسئله است: آيا مبدأ عدّه طلاق را وقت طلاق قرار بدهيم و بعد از اتمام عدّه طلاق، عدّه وطي به شبهه تكميل شود يا اينكه بعد از اتمام عده وطي به شبهه، عدّه طلاق شروع گردد و فرموده است: اقرب اين است كه عده وطي به شبهه تكميل و پس از آن، عدّه طلاق شروع شود[11] ايشان وجهي براي اقربيت بيان نفرموده است.
2. اگر وطي به شبهه اول واقع شود و سپس زوج فوت كند در اين صورت نيز هر دو وجه بالا بيان شده است لكن بر خلاف صورت اول هيچكدام از دو وجه مطروحه را بر ديگري ترجيح نداده است[12].
توجيه كلام شهيد ثاني
اگر ما فرض مسئله را اينگونه قرار دهيم كه در ابتداء طلاق و يا فوت زوج واقع شده است سپس در زمان عدّه، وطي به شبهه صورت گرفته است، در اين صورت بدون هيچگونه اشكالي عدّه وفات يا عدّه طلاق مقدم بر عدّه وطي به شبهه است. چون اولاً: اسبق العلل ميباشد و با فرض وجود علت ديگر زمينهاي براي علت لاحق باقي نميماند. ثانياً: علت در اين فرض (تقدم عدّه طلاق و وفات) اقوي از علت وطي به شبهه است چون طلاق و وفات از ناحيه يك شوهر حقيقي و واقعي صورت گرفته است اين اقوائيت در عده تأثير دارد تا وطي به شبههاي كه از ناحيه زوج تخيلي واقع شده است.
از اينجا به مسئله مورد بحث ميرسيم، اگر وطي به شبهه مقدم بر طلاق يا وفات باشد از يك طرف وطي به شبهه اسبق العلل ميباشد و زمينهاي براي تأثير علتهاي لاحق نميگذارد و از طرف ديگر طلاق و يا وفات در تأثير گذاري قويتر ميباشند به وجهي كه در بالا بيان شد. در نتيجه، اسبقيت با وطي به شبهه است و اقوائيت با متأخر (وفات و طلاق) ميباشد پس تنافي بين اين علل براي تأثيرگذاري حاصل ميشود در عدّه طلاق ايشان ترجيح را به اسبق علل داده است.[13]
اگر اين دو علت مقارن باهم ايجاد شدند در اين صورت آنكه علتش اقوي است مقدم است.
نقد نظر شهيد ثانی
ايشان مسئله را از باب تزاحم دانستهاند و لذا آن كه اسبق است بر آن كه اقوي است مقدم كردهاند لكن اين قول، هم اشكال مبنايي دارد و هم اشكال بنايي، چون اگر فرض بگيريم اين مسئله از باب تزاحم است با وجود اقوي، جايي براي اسبق نميماند. يعني اسبق بودن نميتواند ملاكي براي جلوگيري از تأثيرگذاري اقوي باشد. و نميتواند جلوي اقوي را بگيرد، علت سابق تا وقتي كه مزاحمي نداشت اثر خود را ميگذاشت اما همين كه با يك علت اقوي برخورد كرد ديگر نميتواند اثر خود را بگذارد چرا كه مزاحم از او قويتر ميباشد. ولي اشكال اصلي اين است كه مسئله از باب تزاحم نيست بلكه از باب تعارض ميباشد.
در تزاحم ملاك در متعلق دو امر موجود ميباشد لكن مكلف عاجز از اتيان هر دو متعلق ميباشد. انقاذ دو غريق هر دو مصلحت دارد اما مكلف قدرت بر اتيان ندارد لذا اگر يكي اهم بود امر متوجه آن ميشود.
پس آنچه كه در باب تزاحم مفروض است وجود دو ملاك متزاحم ميباشد يعني دو ملاك متوجه مكلف ميباشد اما به خاطر عدم قدرت يكي از آنها بيشتر قابل دسترسي نيست.
در مورد بحث كه وطي به شبهه مقدم بر طلاق و وفات باشد، آيا ما در واقع ميتوانيم وجود دو ملاك را در زمان وقوع سبب دوم احراز كنيم يعني عدّه به وطي عن شبهة با عدّه طلاق هر دو مصلحت دارند لكن مكلف در يك زمان قدرت اتيان هر دو عدّه را ندارد؟ و در نتيجه بايد يكي از دو مصلحت از بين برود؟[14]
اگر ما چنين حالتي را تصور كنيم پس ايجاد چنين حالتي كه ملاك حتماً فوت خواهد شد جايز نخواهد بود. پس بر شوهر زن معتده به وطي عن شبهة حرام است زوجه خود را طلاق دهد چرا كه بر زوجه لازم ميآيد يكي از مصالح را تفويت كند چرا كه قدرت بر اتيان آن ندارد.[15] يا اگر شوهر زن معتده برادرزن خود را بكشد در نتيجه زوجه ولي دم خواهد بود در صورتي كه پدر و مادر نداشته باشد آيا شما قائل ميشويد كه اين زن مخير بين عفو و قصاص نبوده و حتماً بايد عفو نمايد؟ چرا كه در صورت قصاص بر او لازم ميآيد عدّه وفات نيز نگه دارد در نتيجه تزاحم حاصل شده و يكي از دو ملاك يقيناً تفويت خواهد شد.
هيچكس چنين فتوايي نميدهد با اينكه اگر مسئله را داخل در باب تزاحم كنيد چنين فتوايي لازم خواهد بود.
نظر مختار
با توجه به چنين نقضي مسئله تحت عنوان تزاحم داخل نميشود، بلكه از باب تعارض ميباشد، اگر ما ظهور وضعي را بر ظهور اطلاقي مقدم داشتيم، از آنجا كه ادله بالوضع دلالت ميكنند كه عدّه طلاق از هنگام طلاق و عدّه وفات از هنگام بلوغ خبر ميباشد و از طرف ديگر ادله عدّه وطي به شبهه به اطلاق دلالت ميكند كه عدّه عبارت از سه ماه يا سه طهر مستمر و متصل است، در اين صورت ما از ظهور اطلاقي دست برداشته و ظهور وضعي را مقدم ميداريم، پس عده طلاق و وفات را گرفته پس از آن عدّه وطي به شبهه را تكميل ميكند.[16]
ولي با توجه به اينكه ما فرقي بين ظهور اطلاقي و وضعي نميگذاريم پس هيچكدام بر ديگري تقدم ندارد پس ما در اينجا با سه احتمال مواجه هستيم.
احتمال اول: ما از ظهور اطلاقي وطي به شبهه كه اعتداد سه ماه يا سه طهر پشت سر هم است دست برنداشته لكن از ظهور اينكه عدّه پس از وطي به شبهه ميباشد رفع يد كنيم، به اين معني كه مقتضاي عمل كردن به ظهور عدّه طلاق و وفات اين است كه عدّه شبهه بعد از اتمام آنها شروع شود به عبارت ديگر اساساً عدّهاي براي وطي به شبهه قبل از اتمام عدّه وفات يا طلاق ثابت نيست، پس مسبب كه عبارت از عدّه است بعد از اتمام عدّه طلاق و وفات شروع ميشود و سه ماه يا سه طهر پشت سر هم ادامه پيدا ميكند. اين احتمال متفاهم عرفي نيست و منتفي است.
احتمال دوم: رفع يد از اتصال سه طهر يا سه ماه ميكنيم و بعد از اتمام عدّه طلاق و وفات آن را تكميل ميكنيم.
احتمال سوم: اين است كه از لزوم عدّه طلاق و وفات پس از وقوع علت رفع يد كنيم و آن را پس از اتمام عدّه وطي به شبهه قرار دهيم.
از اين دو احتمال اخير آنچه كه از ظاهر روايات بر ميآيد اين است كه هر كدام كه مقدم باشد و اسبق باشد بر ديگري رجحان داشته و عدّه آن نيز مقدم داشته ميشود.
در جايي كه وطي به شبهه مؤخر باشد روايات متعددي بود كه عدّه مقدم بايد تمام شده و عدّه وطي به شبهه پس از آن شروع ميشود. اما در جايي كه وطي به شبهه مقدم باشد روايت مقنع دلالت ميكند كه عدّه آن مقدم و پس از آن عدّه وفات نگهداشته ميشود. و چون به اين روايت مثل شيخ در نهايه و يحيي بن سعيد در جامع فتوي دادهاند پس اين روايت معتبر ميباشد.
در نتيجه آنكه تقدم سببي دارد بر بقيه مقدم ميباشد.
«والسلام»
[1] . كه به دو صورت قابل تصور است 1. تزويج با ذات بعل (در صورتي كه خيال ميكند شوهرش مرده يا او را طلاق داده) 2. وطي به شبهه بدون تزويج ؛ كه در اين صورت عدّه لازم است حال اگر شوهر حقيقي او را طلاق دهد يا فوت كند در اين صورت اين دو عدّه بر عدّه وطي به شبهه وارد ميشوند.
[2] . المقنع (للشيخ الصدوق)؛ ص: 315 « و سئل الصّادق- عليه السلام- عن أختين أهديتا لأخوين … » .
[3] . النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 488 « متى عقد الرّجلان على امرأتين، فأدخلت امرأة هذا …» .
[4] . الجامع للشرائع؛ ص: 463 «و إذا تزوج شخصان امرأتين فأدخلت زوجة كل منهما على صاحبه …»
[5] . وسائل الشيعة؛ ج 20، ص: 513، 26233- 2
[6] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج 9، ص: 265 «لو كان المتقدّم هو الوطء بالشبهة، فإن قلنا إن عدّته من حين الوطء …» .
[7] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج 2، ص: 822
[8] . مجموعة فتاوى ابن جنيد؛ ص: 286 « و إن مات الأوّل- و هي في عدّة من الثاني- ابتدأت عدّة الوفاة من الأوّل من يوم مات … » .
[9] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج 32، ص: 205 «أما تقديم عدّة الوفاة على عدّة وطء الشبهة فيما إذا دخلت الثانية …»
[10] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج 14، ص: 141 «بلا خلاف فيه في الجملة، و لا إشكال. للأصل» .
[11] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج 9، ص: 265 «لو كان المتقدّم هو الوطء بالشبهة، فإن قلنا إن عدّته من حين الوطء …» .
[12] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج 9، ص: 348 «و في تقديمها على عدّة الشبهة لو كانت متأخّرة عن عدّة الطلاق وجهان …» . احتمال این وجود دارد که مستند فرمایش استاد جای دیگری باشد که در تحقیق بدان دست نیافته باشم
[13] . اگر فرض كنيم سم عقرب و مار هر دو مؤثر براي مرگ ميباشند اگر سم عقرب مقدم باشد تأثير خود را ميگذارد و جايي براي تأثير گذاري سم مار نميماند و لو اينكه اقوي باشد.
[14] . اينكه شهيد ميفرمايد كداميك مقدم است مسئله را از باب تزاحم قرار نداده است چرا كه در باب تزاحم يكي از ملاكين فوت ميشود اما در مسئله هر دو عدّه بجا آورده ميشود لكن با تقدم و تأخر و مشكل در تقدم و تأخر است نه اينكه يكي از مصالح قطعاً فوت ميگردد.
[15] . اشكالي كه متوجه اين مثال است عبارت است از ايجاد تزاحم به وسيله غير و معلوم نيست ايجاد تزاحم بوسيله غير اشكال داشته باشد خود مكلف نميتواند خود را در موقعيت تزاحم قرار دهد.
[16] . حتي اگر ظهور وضعي را مقدم بداريم لكن استمرار و اتصال عدّه طلاق و وفات به اطلاق خواهد بود پس استمرار اين دو عدّه با استمرار عدّه وطي به شبهه معارضه ميكنند اگر چه اصل شارع اين دو عدّه مقدم داشته شود.