الجمعة 08 ذوالقعدة 1445 - جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳


دو مسعودی در تاریخ


دو مسعودی در تاریخ

علی بن حسین مسعودیِ صاحب إثبات الوصیة غیر از علی بن حسین مسعودی صاحب مروج الذهب است. اولی شیخ نعمانی و مسلماً شیعه است[1] و دومی ظاهراً شافعی، و سُبکی در طبقات الشافعیة سرگذشت او را ذکر کرده است[2].

نجاشی این دو را باهم خلط کرده و مسعودیِ صاحب مروج الذهب را صاحب اثبات الوصیة پنداشته و نوشته است:

علی بن الحسین بن علی المسعودی أبو الحسن، الهُذلی، له: کتاب المقالات فی اُصول الدیانات، کتاب الزلف، کتاب الاستبصار، کتاب الهدایة‌ الی تحقیق الولایة، کتاب المعالی فی الدرجات، و الإبانة فی أُصول الدیانات، رسالة إثبات الوصیة لعلی بن ابی طالب ع،

رسالة إلی صَعْوَة المِصّیصيّ، أخبار الزمان من الأُمم الماضیة و الأحوال الخالیة، کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر، کتاب الفهرست.

هذا رجل زعم أبو المفضل الشیبانی(رحته الله) أنّه لقیه و استجازه و قال: لقیته و بقي هذا الرجل إلی سینة ثلاث و ثلاثین و ثلاثمائة.[3]

از کتاب التنبیه و الإشراف که شاید آخری کتاب مسعودیِ صاحب مروج الذهب است،[4] به یقین استفاده می‌شود که وی صاحب إثبات الوصیة نیست. او در التنبیه و الإشراف دلیل دوازده امامی بودن اثناعشریه را منحصراً روایت أبان بن أبی عیّاش از سلیم بن قیس هلالی ذکر می‌کند:

و القطعیة بالإمامة الاثنا عشریة منهم الذین إصلهم فی حصر العدد ما ذکره سلیم بن قیس الهلالی فی کتاب الذی رواه عنه أبان بن أبی عیّاش أنّ النبی صلّی الله علیه و آله قال لأمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ع: «أنت و أثناعشر من ولدک أئمّة الحق»، و لم یکن یرو هذا الخبر غیر سلیم بن قیس…

و انّما سموا بالقطعیة لقطعهم علی وفاة موسی بن جعفر و ترکهم الوقوف علیه.[5]

آیا کسی که اثناعشری و صاحب إثبات الوصیة است، دلیل و مدرک دوازده امامی بودن را منحصر به یک روایت می‌کند؟! علاوه بر این در مروج الذهب مطالبی هست که نوعا با کلمات عامّه مطابق است.[6]

هیچ استبعادی هم ندارد که دو «علی بن حسین» در یک زمان باشند که نسبت شان به «عبد الله بن مسعود» منتهی شود. اگر علی و حسین از اسماء غریبه و یا انتساب به عبد الله بن مسعود نادر بود، چنین مشابهتی استبعاد داشت[7]؛ حتی در مثل «بابویه» که اسم غریبی است، چون خاندان «بابویه» خاندان بزرگی است، ممکن است در یک زمان دو نفر به نام «علی بن حسین» از این خاندان باشند. (ربیع الآخر1431)


[1]. رک. مقاله «نعمانی و مصادر غیبت» ص 187-191 نوشته حجة الاسلام سید محمد جواد شبیری که در فصلنامه انتظار (سال دوم، ش3، بهار 1381) چاپ شده است.

[2]. طبقات شافعیة الکبری، ج3، ص456- 457، رقم 225.

[3]. رجال نجاشی، ص254، رقم 665.

[4]. کتاب التنبیه و الإشراف مسلّما از مسعودی صاحب مروج الذهب است، چون در آن به مروج الذهب خودش احاله می‌کند، از جمله در ص 346. این کتاب بسیار کتاب خوب، موجز و حاوی اطلاعات نابی است. تاریخ تألیف مروج 332 و تاریخ نگارش التنبیه و الإشراف 345 و تاریخ وفات این مسعودی 345 یا 346 است. بنابر این احتمالاً التنبیه و الإشراف آخرین کتاب وی است. (ش)

[5]. التنبیه و الإشراف، ص198.

[6]. این موضوع در مقاله «اثبات الوصیة و مسعودی صاحب مروج الذهب» ص201-228 نوشته حجة الاسلام سید محمد جواد شبیری که در فصلنامه انتظار (سال دوم، ش۴، تابستان 1381) چاپ شده، به تفصیل بررسی شده است.

[7]. مباحث رجالی مثل استدلالات ریاضی نیست. صاحب قاموس الرجال با اینکه آدم دقیقی است، در مواردی که اسامی راوی و مروی عنه متحد و قهراً یک نفر مرد است، دقّت ریاضی کرده و کوشیده است آنها را به دو نفر تبدیل کند. وی برای توجیه این کار به مطلبی از ابن خلّکان در وفیات الأعیان(ج5، ص 224، رقم 726) استناد می‌کند و می‌گوید: وقتی می‌شود که در یک زمان دو نفر به نام «ابو الفرج المعافی بن زکریا النهروانی» در تمام ویژگیها متحد باشند، چرا فورا به اتحاد اسماء حکم کنیم؟

به نظر من این حرف ناتمام است. همین که این قضیة را می‌خوانیم، اعجاب می‌کنیم، دلیل بر ندرت آن است و مباحث رجالی مثل استدلال ریاضی نیست که یک مورد نقض در کلیّت مطلب خلل وارد کند. تفصیل این مطلب در جلد اول جرعه (ص 82-84) گذشت. (ش)