الجمعة 16 شَوّال 1445 - جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳


معرفی بخش و زندگی نامه مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی

معرفی بخش “از مرحوم والد معظمّ له”

بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم آیۀ الله العظمی حاج سید احمد حسینی زنجانی فقیهی بزرگ و پارسائی پرهیزگار و متخلق به اخلاق الهی بود که با ذوق لطیف و نظم و سلیقه مثال زدنی تألیفات فراوانی در رشته های مختلف به رشته تحریر در آورده است. به موازات کار تنظیم و نشر آثار معظم له، بر آن شدیم قسمتی از مطالب کتب مربوط به ایشان را که برای عموم قابل استفاده است، در این بخش از سایت قرار دهیم تا ان شاء الله مورد استفاده
همگان قرار گیرد. قسمتی از این مطالب، مربوط به نکات ارزنده و زیبای کتاب “الکلام یجرّ الکلام” می باشد که مجموعه ای شامل متفرقات ادبی، تاریخی، علمی و متنوعات دیگر است که به سبکی خاص ترتیب یافته و با ذوقی لطیف نگاشته شده است. بنا داریم از کتابهای دیگر ایشان همانند “جنگل مولا”، “سرگذشت یک ساله”، “رساله خیر الامور”و “مجموعه شعر و حکایات” نیز با گزینشی مناسب، مطالب آموزنده و مفید برای عموم را در دسترس علاقه مندان قرار دهیم. در این راستا مجموعه ای از نکات و حکایات منتخب از این کتب به تدریج در بخش مربوطه قرار خواهد گرفت، به امید آنکه مورد استفاده مومنین واقع شود و موجب ایصال ثواب برای روح آن فقیه بزرگ گردد.

در ادامه به زندگی نامه آیت الله العظمی سید احمد زنجانی “قدس الله سره” که شرح مختصری از فعالیتهای علمی و اجتماعی و بیان آثار و ویژگی های اخلاقی و سیره عملی آن مرحوم است، اشاره می کنیم.

زندگی نامۀ آیۀ الله العظمی حاج سید احمد حسینی زنجانی قدّس سرّه


بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم آیۀ الله العظمی حاج سید احمد حسینی زنجانی که فقیهی بزرگ و پارسائی پرهیزگار و متخلق به اخلاق الهی بود، در «هنگام زوال رابع شهر صفر»[1]سال 1308 هجری قمری در شهرستان زنجان دیده به جهان گشود و درحوزه علمیۀ این شهر در محضر اساتید بزرگ و عالیقدر کسب فیض نمود. پس از تأسیس حوزه علمیه قم توسط مرحوم آیۀ الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری ( اعلی الله مقامه)، آوازه فضیلت آن عالم عالی مقدار و نیز وقوع حوادثی، وی را به شهر قم کشید، و در روز دوم جمادی الثانیۀ 1346 قمری، رحل اقامت موقتی در این شهر افکند، ولی علاوه بر جذبه مرحوم حاج شیخ، ضرورت حفظ حوزه نو پای قم، عزم رحیل وی را بدل به اقامت دائمی نمود و با بهره گیری از محضر آن مرحوم و علماء بزرگ دیگر، خود در کرسی تدریس و تألیف و قضاء حوائج مؤمنین قرار گرفت و سر انجام پس از 85 سال عمر با برکت و سالیان دراز، کوشش در راه دین و نشر فقه جعفری در این شهر، دیده از جهان فرو بست، وفات آن انسان الهی در نیمه شب شنبه 29 ماه مبارک رمضان سال 1393 مطابق با پنجم آبان ماه 1352 به وقوع پیوست و حوزه های دینی و مجامع علمی را در سوگ نشاند، پیکر آن مرحوم پس از تشییعی با شکوه در جوار حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد رحمه الله تعالی علیه رحمۀ واسعۀ .

در این مجال مختصر، گوشه هائی از زندگی این مرد بزرگ و ویژگیهای ممتاز فقهی و اخلاقی و سائر خصوصیات برجسته وی بیان می شود، باشد که با تذکار شخصیت این عالم خود ساخته، اندکی از دین خود را نسبت به وی ادا کرده باشیم .

خاندان آن مرحوم

پدر آن مرحوم، سید عنایت الله بن مهر علی دوسرانی از شاگردان آخوند ملا قربانعلی زنجانی (م 1328)و ازشاهدان عادل محکمه ایشان بود، وی از نظر تقوی و ملکات نفسانی از افراد بسیار کم نظیر بوده و در حُسن نیت و تقیّد به جهات شرع بسیار ممتاز بوده است .

حوزه علمیه زنجان در آن دوران

شهرستان زنجان سابقه تاریخی علمی بسیار قدیمی داشته و رجال علمی بزرگی از آنجا بر خواسته اند.

مهمترین دوران علمی این شهر در حدود یک قرن قبل است، در این هنگام زنجان دارای حوزه علمیه ای بوده است که از شهرستانهای دیگر برای استفاده علمی به آنجا مسافرت می کردند، طلاب قفقاز مرحله عالی تحصیل را در اردبیل و سطح بالاتر از آن را در زنجان می گذراندند، پس از زنجان حوزه نهائی و اعلای شیعه، حوزه نجف و حوزه اصفهان بوده است، بخصوص دوران تحصیل مرحوم زنجانی، زمان اوج نشاط علمی زنجان بود، دوازده مدرسه علمی قابل ملاحظه و برخی بسیار بزرگ و جالب، مملو از طلاب بود.

اما در این زمان شخصیتی در زنجان ظهور کرد که در طول تاریخ طولانیِ زنجان، شخصیتی به علمیت و نفوذ و قدرت او دیده نشده است، او آخوند ملا قربان علی زنجانی (م 1328) رئیس مطاع و مرجع تام الأختیار زنجان و برخی نواحی دیگر بود که تقریبا مقدرات این شهر با اشاره وی تعیین می شد، آن فقیه نامور – که در زنجان از او به لقب حجۀ الأسلام یاد می شد – از نوابغ علم و زهد و قدرت و نفوذ و جنبه های معنوی بود، و علاوه بر اینکه خود صاحب نظر بود، حافظه عجیبی داشت و تمام فقه را از اول تا آخر بصورت استدلالی با تمام ادله و با بسط مفصلی در خاطر محفوظ داشت و بنابر مسموع، درس خارج فقه را با تمام روایات و ادله، بدون مطالعه قبلی از حفظ اداره می کرد.

در همین دوران و بعد از آن، عده ای که عمده اساتید مرحوم آیت الله زنجانی بودند، نیز از رجال علمی درجه اول بوده اند و آن مرحوم از محضر این اساتید به حد وافری اخذ علم نمود.

اساتید

1) مرحوم آیت الله حاج شیخ زین العابدین زنجانی (م 1348)از شاگردان بسیار مبرز مرحوم آخوند خراسانی (م 1329)، مرحوم آیت الله زنجانی رسائل و چندین سال خارج را در محضر ایشان تلمذ نمود.

2) مرحوم آیت الله میرزا عبدالرحیم فقاهتی (م صفر 1365)از شاگردان میرزای شیرازی(م 1312)و آخوند خراسانی وی استاد مکاسب مرحوم آیت الله زنجانی بوده است .

3) مرحوم آیت الله آقا میرزا ابراهیم فلکی حکمی زنجانی (م رمضان1351)، وی از شاگردان میرزای آشتیانی در منقول و حکیم جلوه در معقول و فردی جامع بود، ولی به دلیل تبحر خاصی که در ریاضیات و علوم وابسته به آن داشت و برخی او را وحید عصر در این رشته ها می دانستند، به آقا میرزا ابراهیم ریاضی اشتهار یافت، مرحوم آیت الله زنجانی کتاب قوانین و برخی از رشته های ریاضی را نزد وی فرا گرفت.

مرحوم آیت الله آقا شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی (م 1371)، از شاگردان مرحوم آخوند و مؤلف خود آموز فارسی بر کفایه، وی استاد کفایه آن مرحوم بود.

4) عالم مجاهد آقا میرزا احمد زنجانی (پدر حاج شیخ محمد آقا آیت اللهی که از علماء محترم زنجان است)، استاد فصول ایشان بوده است.

5) عالم ربانی حاج سید حسن زنجانی (م 22رجب 1332)،استاد حکمت شرح منظومه سبزواری.

اینها عمده اساتید ایشان در زنجان بوده اند، برخی از جمله اساتید ایشان، آخوند ملا قربان علی زنجانی و مرحوم آیت الله آقا شیخ فیاض زنجانی( م 1360)،را بر شمرده اند ولی این مطلب صحیح نیست.[2]

6) مرحوم آیت الله حاج آقا محمد آقا زاده ( م 1365)فرزند آخوند خراسانی.

ایشان در سال 1339 به مشهد مقدس مسافرت کرد و در جلسه درس مرحوم آقازاده حاضر شده و تقریرات درسشان را نیز به رشته تحریر در آورد.

اساتید آن مرحوم در قم

7) مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی(م1348)که علاوه بر جودت فهم، در بیان و تقریر مطالب، جزء افراد بسیار کم نظیر بود.

8) مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی معروف به مسجد شاهی (م 1362)که از خانواده های مهم علمی اصفهان و جامع معقول و منقول و ریاضی و ادب و شعر بوده و مقام ادبی وی مورد پذیرش ادباء بزرگ عرب قرار گرفته بود .

هنگام ورود مرحوم آیت الله حاج آقا نور الله اصفهانی(م 2رجب1346)به قم در همین سال، این دو نفر از شخصیت های مهم اصفهان نیز به قم آمدند، و در این هنگام مرحوم آیت الله زنجانی در درس ایشان شرکت کرده و تقریرات درسشان را نیز نگاشت .

9) مهمترین استادی که ایشان از محضر شان کسب فیض نمود مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(م 17ذیقعده 1355)مؤسس حوزه علمیه قم بود، ایشان (آقای زنجانی) درزنجان – ایام اقامت مرحوم حاج شیخ در اراک – آن فقیه جلیل القدر را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و بدین جهت عده زیادی از مردم زنجان مقلد مرحوم حاج شیخ شدند، مرحوم زنجانی از ابتداء مهاجرت به قم[3] تا هنگام وفات آن مرحوم تقریبا بطور مرتب در درسشان شرکت کرده و تقریرات آن مرحوم را نیز نوشت .

جلسات تدریس و بحث

ایشان در زنجان از مدرسین سطوح عالیه بود، و اینگونه دروس در قم نیز ادامه یافت، زمانی که از معظم له در خواست درس خارج شد، ایشان تألیف را بر تدریس ترجیح داده و به نوشتن کتب پرداخت.

از هم بحثهای ایشان در زنجان می توان مرحوم آیت الله آقا میرزا محمود امام جمعه (م 1374)را نام برد، در قم نیز در دو جلسه بحث مهم شرکت می کرد، یکی جلسه ای بود که مؤسس آن مرحوم آیت الله العظمی صدر (م 1373)بود و آیت الله زنجانی در آن شرکت فعال داشته و از ارکان آن به شمار می رفت و غالبا جلسات در منزل ایشان تشکیل می شد، در این جلسه بر برخی از کتب فقهی مانند مجمع المسائل آیت الله حائری، وسیلۀ النجاۀ و عروۀ الوثقی حاشیه زده اند، جلسه بحث دوم، جلسه ای بود که آن عالم بزرگ و رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی دو رکن عمده آن محسوب می شدند. ایشان در همان سال ورود به قم توسط مرحوم آیت الله حاج میزرا عبدالله مجتهدی تبریزی (م 1396)با معظم له آشنا شده و چنان با هم رفیق و صمیمی گردیدند که نظیر آن کمتر دیده می شود.

ویژگیهای فقهی و علمی

مرحوم آیت الله زنجانی احاطه فوق العاده ای به فقه و مبانی فقهاء داشت، و حضرت آیت الله حاج شیخ محمد علی اراکی – که از فقهاء طراز اول کنونی می باشند- از این جهت بسیار به ایشان به دیده اعجاز می نگریست و می فرمود: آقای زنجانی یک شبه، تمام قسمت صلوة از یک کتاب فقهی را از حفظ حاشیه زد، شش جلد جواهر[4] مانند انگشتر در دست های ایشان است که آن را به هر طرف بخواهند می گردانند.

علاوه بر جهات حفظی، ذوق فقهی ایشان در اثر ممارست، خیلی قوی شده بود، و بدین جهت، فقهی روشن و بی تکلف را واجد بود، روایات را بسیار صاف و عرفی و بدون ابهاماتی که معمولا بر اثر ممارست ذهن با اصطلاحات علمی و دروس معمول حوزه پدید می آید، معنی می کرد، به گونه ای که دل انسان می پذیرفت، با وجود اینکه خود کاملا این مراحل درسی را طی کرده بود.

آن مرحوم، ذوق مخصوصی در تصحیح عبارات داشت و معتقد بود که هرجا یک عبارت، دارای پیچ و خم بوده و با تکلف معنی شود، قاعده ابتدائی، اشتباه بودن نسخه کتاب است و این نظریه، راهگشای بسیاری از مشکلات علمی بود.

ایشان بر این اعتقاد بود که فقه باید به گونه ای باشد که قابل پیاده شدن و عملی گشتن باشد، مثلا در مسأله عدالت که برخی از علماء تضییقات فراوانی در اصل این موضوع و در روش اثبات آن قائل بودند، می فرمود: قوانین اسلام که قوانین خیالی نیست، احکام بسیاری بر پایه عدالت تنظیم شده است مانند امامت جماعت، ولایت، قضاوت، شهادت، افتاء و طلاق و امور دیگر که اساس مجتمع بر آن استوار است، لذا نباید در این مسأله آن تنگ نظریهای عده ای را پذیرفت.

مسائل بسیاری را که فقیه باید به جهت ولایت، آنها را اعمال کند و فقهاء خود شان از نظر فقهی فتوی به جواز می دهند ولی به جهاتی متصدی نمی شدند مانند طلاق زنی که شوهرش مفقود شده یا از دادن نفقه و کِسوۀ( پوشش و لباس مناسب) امتناع می ورزد، ایشان که محذورات خارجی نداشت این موارد را عهده دار می شد و می فرمود: اسلام که دین ناقص نیست، دین باید جوابگوی این احتیاجات و مشکلات باشد.

در ابتداء زمانی که رادیو اختراع شد، برخی از مقدسین از گوش دادن به آن خود داری می کردند، ولی آن عالم متقی با اینکه در صف مقدسین بود پای رادیو می نشست و می فرمود: معنی ندارد که این گونه وسیله اخباری حرام باشد زیرا اسلام یک دین جهانی است و باید احکام آن به تمام مردم عالم ابلاغ شود، حرمت چنین وسیله خبر رسانی با جهانی بودن اسلام ساز گار نیست.

خلاصه می فرمود: که بعد از مراجعه به کتاب و سنت و کلمات فقهاء به دست می آید که فقه ما فقهی است قابل عمل، و این سلیقه های شخصی ما است که گاهی باعث انحراف آن از این مزیت می شود.

از مطالبی که ایشان می فرمود: – و خود نیز بدان عامل بود – این بود که:

در جواب استفتاء نباید تشقیق شقوق کرد و گر نه سؤال کننده در فهم مراد، گیج شده و نمی تواند جواب را بر مورد سؤال تطبیق کند، بلکه باید بر طبق صورت متعارف در عرف مردم، پاسخ نوشت و عقیده داشت که بحثهائی را که مناسب با حوزه های علمیه است و به جهت تشحیذ ذهن و تقویت فکر، مفید می باشد، نباید با جواب استفتائی که مورد احتیاج مردم است مخلوط کرد، و خود ایشان نیز عملا این دو را از هم جدا می کرد، بدین جهت جواب مسائل فقهی را خیلی کوتاه و مختصر و قابل فهم می نوشت.

اینها در مورد جهات فقهی آن مرحوم بود، در رشته های دیگر مثل کلام، ریاضی، ادبیات، تاریخ، بدیع، و عروض، کارکرده و در موارد بسیاری صاحب نظر بود، بر غالب کتابهائی که مطالعه می نمود – از هر فن و رشته ای – حاشیه زده بود و در مواضع مختلف درکهای بسیار لطیف و ظریفی داشت و همچنان که در ضمن تألیفات ایشان خواهید دید در رشته های مختلف، کتاب تألیف نمود.

فعالیت های اجتماعی

معظم له به هنگام اقامتشان در زنجان، علاوه بر اینکه از مبرزین فضلاء زنجان بوده و از مدرسین مهم سطوح در این شهر به شمار می رفتند، از نظر فعالیتهای اجتماعی هم، شاید شخص منحصر به فرد این شهر بودند، در غالب فعالیتهای دینی مربوط به اهل علم و گاه مربوط به مسائل مهم شهر، سهم عمده داشت . مرحوم آیت الله حاج سید محمد زنجانی(م 1355)که از بزرگان زنجان بودند، در مواقع ضروری با همکاری وی بازار را تعطیل می نمود، بستن بازار و باز کردن آن در واقع در دست این آقایان بود، هر چند که به حسب ظاهر در دست بعضی از رؤساء بازار قرار داشت، در سال 1344 که ابن سعود، قبور ائمه طاهرین را در مدینه خراب کرد، مرحوم آیت الله حاج میرزا مهدی میرزائی زنجانی که در رأس روحانیت زنجان قرار داشت و از فضلاء و مدرسین هم، مرحوم آیت الله زنجانی که ریاست طلبه ها را داشت، این دو به شهرستانهای مختلف نامه نوشتند که روز هشتم شوال به عنوان ابراز انزجار از این جنایت هولناک، تعطیل عمومی شود، ایشان می فرمود: من در روز هشتم شوال در یکی از شهرهای خارج از ایران بودم، دیدم همه شهر تعطیل است، تعجب کردم و از علتش پرسیدم، گفتند: امروز هشتم شوال و مطابق با روزی است که وهابی ها دست به این فاجعه عظیم زدند.

مدرسه سید در زنجان که بزرگترین مدرسه این شهر و خیلی معتبر بوده و موقوفات بسیار مفصلی داشت و مرحوم آیت الله زنجانی 25 سال در آن به تحصیل و تدریس پرداخت ، رتق و فتق این مدرسه و تعیین طلاب و اداره آن بطور عمده با ایشان بود ( البته تولیت آن مدرسه با مرحوم آیۀ الله میرزا محمود امام جمعه بود)، آن فقید سعید در سال 1344 در زنجان کتابی به نام خیر الامور در ارائه روش وسط و به دور از افراط و تفریط نگاشت، از این رساله به درستی بر می آید که مؤلف بیدار دل با شرائط و مقتضیات زمان آشنا بوده و اوضاع محیط را با نظری دور اندیش تر، می نگریسته است .

در قم نیز هنگام ریاست آیات عظام مرحوم حاج سید صدر الدین صدر(م 1373)، مرحوم آقا سید محمد کوه کمره ای (م 1372)، و مرحوم حاج سید محمد تقی خوانساری(م 1371)، جلسات مشترک مراجع در مورد تصمیم گیری در امور مهم و کلی حوزه در منزل ایشان تشکیل می شد، جلسه مهم علماء بزرگ قم در مورد حوادث 15 خرداد نیز در همین منزل برگزار شد.

پس از وفات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که مقام علماء بزرگ قم به خاطر عظمت آن مرحوم در پرده خفا قرار گرفته و چشم ها بطور طبیعی به جانب نجف خیره شده بود و در این هنگام که هیچ کس جرأت نمی کرد کسی از علماء قم را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند، ایشان با شجاعتی بیمانند دو نفر از علماء قم و دو نفر از علماء نجف را برای تقلید معرفی کرد با اینکه خود ایشان در مظان این جهت و مورد توجه این مسئولیت بوده و معاصرینشان به این مطلب معترف بودند. این کار در آن اوان چنان شگفت انگیز می نمود که حتی یکی از بستگان نزدیک آن مرحوم نیز از این کار ناراحت شده و چون می پنداشت که عده ای در این ماجرا شدیدا به ایشان اهانت خواهند کرد، با لحنی تند با ایشان به بحث و گفتگو پرداخته ولی آن عالم بزرگ در جواب، علاوه بر مطرح کردن یک بحث فقهی کلی فرمود: من وظیفه خود را چنین تشخیص داده ام، اگر تمام عالم هم مرا مسخره کنند باز این حرف خود را خواهم زد، علتش هم این است که در اینجا شاه می کوشد قدرت حوزه علمیۀ قم را از بین ببرد و نگاه ها را از آن معطوف گرداند و تجربه هم ثابت کرده است که قم می تواند نجف را نگاهدارد ولی نجف به تنهائی نمی تواند قم را نگهدارد، اگر این هر دو باشند مانند دو کفه ترازو هستند و هر دو محفوظ می مانند، آن شخص می گفت: من بعدا هر چه فکر کردم دیدم که اگر حاج آقا[5] دست به این اقدام نمی زد مسلما حوزه علمیۀ قم از بین می رفت و نامی از آن باقی نبود، مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدی نیز می فرمود: ما اصلا جرأت نمی کردیم از علماء قم نام ببریم، قدرت معنوی ایشان – که بواسطه آن حجت شرعی پیدا کردیم – سبب شد که ما بتوانیم علماء قم را معرفی کنیم، چون در مورد کلام آن مرد وارسته، کسی تخیل نمی کرد که برخاسته از هوا و هوس و مسائلی از این قبیل باشد.

در اواخر برخی از افراد، از ایشان درخواست می کردند که رساله عملیه بنویسند، حتی بعضی بعد از رحلت مرحوم آیت الله حجت، اصرار داشتند که ایشان نان حوزه را که آیت الله حجت تأمین می کرد، عهده دار شود، ولی این گونه مطالب برای ایشان خیلی مشکل بود و می فرمود: اگر یک نفر پیدا شود که این امور را عهده شود و من الزام شرعی نداشته باشم، قلبم هیچ رغبت به این کار ها ندارد، اکنون هم که دیگر علماء صلاحیت دارند و ضرورتی در بین نیست. البته در عین حالی که آن مرحوم رساله ننوشته بود ولی افراد نسبتا زیادی، مسائل خود را از ایشان پرسیده و مقلد شان بودند.

هنگام که مرحوم آیت الله حجت، مدرسه حجتیۀ را تأسیس کرد، نظارتش را به آن عالم وارسته واگذار نمود و بدین جهت ایشان در کارهای مدرسه دخالت می کرد، مرحوم آقای حجت، نوشتن مقداری از جواب استفتاء ها را به ایشان واگذار کرده بودند؛ و همچنین مرحوم آقای حجت که در مسجد بالاسر و صحن کوچک نماز جماعت می خواندند از مرحوم آقای زنجانی در خواست کردند که در غیابشان امامت جماعت را عهده دار شوند، بدین جهت در یکی دو سال اواخر حیات مرحوم آقای حجت که به علت بیماری، خیلی کم به نماز تشریف می آورد، مرحوم آقای زنجانی نماز را اقامه می نمود، در مدرسه فیضیه نیز که ظهرها نماز جماعت بر پا نمی شد، برای اولین بار ایشان اقامه جماعت نمودند.

از ویژگیهای دیگر ایشان این بود که در قضاء حوائج مردم، بسیار ساعی بود و اموری از قبیل رعایت شؤن و مقام که برای برخی مانع انجام کار نیک می شد، برایشان مانع نبود، در این زمینه در ضمن خصوصیات اخلاقی بیشتر سخن خواهیم گفت.

خصوصیات اخلاقی

آن فقیه بزرگوار از هوای مال و جاه کاملا پاک بود، فرزند ایشان حضرت آیۀ الله العظمی حاج سید موسی شبیری زنجانی می گوید: در مدتی که من با ایشان بودم حس نکردم که یک قدم برای مقام بردارد و همینطور در مسائل مالی.

وی در امور، خود کار را در نظر می گرفت، اینکه ارزش بعضی از امور با وجوه و اعتبارات فرق می کند، یکی از وجوه و اعتبارات در نظر آن مرحوم، انتساب به «من» نبود که این کار را اگر « من» انجام دهم خوب است و اگر دیگری انجام دهد، بد، بلکه به کارهائی که آن را خوب تشخیص می داد اقدام می نمود و هرکس نیز انجام می داد تشویق و تأیید می کرد، افرادی هستند که در اثر حب نفس، کارهائی را که برای دیگران عیب می دانند و به آنها اعتراض می کنند،اگر خودشان همان را انجام دهند، هیچ از خود انتقاد نمی کنند ولی در ایشان عکس این حالت وجود داشت، کارهای دیگران را تا حد مقدور توجیه نموده و برای آنها محمل صحیحی پیدا می کرد ولی چه بسا اجازه ارتکاب همان کار را به خود نمی داد.

از ویژگیهای بارز آن مرد الهی که دوستان و آشنایان شان آن را به وضوح احساس می کردند، مسأله توکل بود، آن مرحوم هیچ وقت غصه آینده را نمی خورد و در کارها به خداوند اتکال می کرد و با تمام وجود خویش به این معنی ایمان داشت، داستانهائی در این زمینه از ایشان حکایت شده است که ذکر آنها در این مختصر نمی گنجد.

از دیگر خصوصیات ایشان مسأله شکر بود،هم شکر خالق، هم شکر مخلوق، اگر از کسی مختصر محبتی می دید، آن را از نظر دور نمی داشت و به جهت توقع نداشتن از اشخاص، روح شکر گذاری در وی پدید گشته بود، در مورد نعم الهی نیز به نحو عجیبی به آن نعمت هایی که معمول افراد از آن غافلند متوجه بوده و شکر گذار آنها بود، از مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری(م 1406)، نقل شد که می فرمود: آقای زنجانی مرد کاملا صادق و درستی بود، شنیده ام که در وصیت نامه شکرهائی کرده است، این شکرها همه اش راست بود و مصنوعی نبود بلکه از درون قلب ایشان برخاسته بود.

آن مرحوم نسبت به عموم، خیرخواه و به نوع مردم علاقمند بود، و بدین جهت بود که تا حد امکان افعال مؤمنین را حمل بر صحت می کرد و همین ویژگی سبب شده بود که در قضاء حوائج مؤمنین بسیار ساعی باشد، هر کار را اگر محذور شرعی نداشت، هر چند مشکل و سخت بد متکفل می شد و از اینکه حاجت یک انسان گرفتار و دردمند را رفع نموده است خوشنود می شد، علاوه بر روح خیر خواهی، آزادی از بند تعینات دنیوی و تشریفات ظاهری، به وی امکان می داد که کار های بسیار مهم را به راحتی انجام دهد، مسأله حل مشکلات خانوادگی از این باب است، شخصی که به تقوا معروف از دنیا می رود، نزد عده ای از علماء می روند که بر جنازه او نماز بخوانند ولی آنها حاضر نمی شوند، پیش ایشان می آیند و ایشان بر آن میت نماز می گذارد و می گوید: شرط نماز میت عدالت متوفی نیست بلکه مسلمان بودن وی کافی است، این شخص هم مسلمان بود هرچند که مسلمان فاسقی بود.

همچنین از مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری حکایت شد که مرحوم آیت الله زنجانی را از نظر شجاعت خیلی عجیب می دانست و می فرمود: مطالبی را که هیچ کس جرأت گفتن و انجام دادن آن را ندارد، ایشان به آن اقدام می کند و از هیچ کس هم وحشت و باکی ندارد، البته منشأ این مطلب همین بود که در مقابل مصالحی که تشخیص می داد پای بند تعریف این و آن و جهات ظاهری نبود بلکه تنها جنبه های الهی مسأله را در نظر می گرفت و خداوند هم طبق وعده ای که داده است، وی را یاری می داد، و به همین علت بود که به تعبیر خود آن مرحوم، ایشان کارهای زمین مانده را انجام می داد و می فرمود: مثلا یکی از کارهای زمین مانده فهرست نویسی کتب اربعه است؛ این کتابها نیاز به فهرست دارد ولی این کار انجام نمی گیرد زیرا اگر افراد بی صلاحیت، فهرست بنویسند بدرد نمی خورد، افراد صالح هم این کار را در شأن خود نمی بینند، در نتیجه این مهم به سرانجام نمی رسد ولی آن مرد رهیده از بند های مادی می فرمود: این خدمتی است و باید عمل گردد.

ویژگی دیگر ایشان عبادت و تهجد زیاد بود، با چنان شوقی نماز شب می خواند و دعا های آن را قرائت می کرد که انسان را زیر و رو می نمود، و انسان می فهمید که معانی عمیق این ادعیه در وی حلول کرده است، و خواندن نماز شب را هم از دوران جوانی خود شروع کرده بود، به زیارت اهل قبور در بعد از ظهر پنجشنبه ها مقید بود؛ آن هم در شرائط سخت و دشوار آن زمان .

روزها بسیار قرآن می خواند البته نه به جای کارهای علمی و قضاء حوائج مردم بلکه در وقت های کوتاهی که معمولا تلف می شود .

اما با اینهمه عبادت، از خشک مقدسی، بسیار متنفر بود، از اشخاص متظاهر به قدس و تقوی که همه چیز را در عبادات خلاصه می کنند و فاقد جهات نفسی بوده و این را برای خود عنوانی درست کرده و نسبت به حقوق اشخاص بی قید هستند و از نظر تفکر، تفکری خیلی خرافی دارند، بسیار کراهت داشت.

برخی چیزهاست که به صلاح مجتمع است ولی جنبه های خرافی مانع انجام آنها می شود و کارهای دیگری هم هست که بر خلاف مصالح است ولی عده ای که یا روحا عوامند ویا برای خوشایند عوام به آن کارها دست می زنند، ایشان از اینگونه مسائل بسیار نفرت داشت و از آنها اجتناب می کرد. از شواهد حریت و بی آلایشی ایشان مطلبی بود که خود شان می فرمودند: در ابتداء طلبگی ما، چتر در بین طلاب مرسوم نبود، من گفتم که این چه معنی دارد که ما به خاطر امور موهوم، باران بخوریم، من چتر برداشتم و دیگران هم تبعیت کردند و این رسم شکست. آن مرحوم در مشهد در نماز مرحوم آیت الله میلانی شرکت می کرد، وقتی به ایشان عرض می شود که مقدسین مشهد معمولا پشت سر فلان آقا نماز می خوانند نه آقای میلانی در پاسخ می فرماید: من از او جز تعریف مطلبی دیگر نشنیده ام اما شنیده ام که کارهای غیر متعارف می دهد، مثلا نان را در خانه خویش می پزد و این قبیل امور و این جور افراد غیر متعارف به دلم نمی چسبد، آخر ما اهل این زمانیم، باید با مردم زندگی کنیم، دستور پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین (ص) اینگونه نیست، خلاصه من از این افراد لذت نمی برم.

مرحوم آیت الله زنجانی به همه اشخاص احترام می گذاشت، از یک بچه کوچک تا شخصیات بزرگ علمی، و با همه به فراخور حالشان رفتار می کرد، و با وجود اینکه گاهی عصبانی می شد ولی در بحثها اگر احساس می کرد که ادامه آن، به جدال و مراء می انجامد، سکوت اختیار می کرد.

وی در کار ها بسیار منظم و خوش سلیقه بود، در رابطه با این خصلت نیکو می توان از همان فهرست نویسی اسم برد، کتابهائی را که در اختیار داشت اگر شماره صفحه نداشت شماره گذاری می کرد و در صورت لزوم عناوینی برای مطالب، انتخاب می کرد.

برای همه امور خود وقت خاصی تعیین کرده بود، حتی لحظات کوتاهی را که افراد بدان بی توجهند در نظر می گرفت، مثلا صبح ها پس از مراجعه از نماز جماعت تا آماده شدن صبحانه حدود ده دقیقه فرصت بود که انسان در این مدت به هیچ کاری نمی رسد، اما ایشان این دقایق را به نوشتن قرآن و ادعیه بسیار بر روی کفن خود – که مستحب است – اختصاص داده بود و یکی دیگر از خصوصیات آن مرحوم وفای بعهد بود و بطور کلی با وفا بوده و دوستان و آشنایان خود را در لحظات حساس زندگی آنان، فراموش نمی کرد، شرح تفصیلی ویژگیهای این مطلب خود مجالی بیشتر می طلبد.

فرزندان آن مرحوم

فرزندان ذکور آن عالم جلیل القدر عبارتند از:

1) حضرت آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی مدظله ( متولد 8 رمضان 1346) ، پسر بزرگ ایشان که شدیدا مورد علاقه و عنایت والد معظمشان بود، وی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم بوده و سالهاست که به تدریس درس خارج مشغول هستند، ایشان شخصیتی متفکر در فقه و اصول و صاحب نظریات دقیق در این دو رشته و رشته های وابسته خصوصا رجال و درایه بوده و از معدود افرادی است که در این رشته ها تخصصی بسیار سطح بالا و تبحری فوق العاده دارند.

2) جناب حجه الأسلام و المسلمین حاج سید جعفر شبیری دامت برکاته (متولد صفر 1355)که از رجال بسیار صالح و با فضیلت و مخلص و فداکار بوده و از ائمه جماعت طهران هستند و پس از انقلاب در پستهای مهم قضائی به خدمت مشغول بوده و اکنون سرپرست یکی از شعب دیوانعالی کشور می باشد.

3) جناب حجه الأسلام حاج سید ابراهیم شبیری (متولد 28 رمضان 1357)وی علاوه بر فضیلت و کمال، در حسن سیرت و خدمت به دین و ملت از افراد ممتاز بوده و اکنون علاوه بر تدریس از ائمه جماعات تهران می باشد.

آثار و تألیفات

مرحوم آیت الله زنجانی دارای تألیفات فراوانی در رشته های مختلف می باشد که در مجموع به 60 عنوان – از رساله های کوچک گرفته تا کتابهای مفصل – می رسد، مجموعه آثار آن مرحوم در ضمن کتاب آشنائی با چند نسخه خطی، فهرست و معرفی شده است؛ که ما در این جا تنها برخی از کتب ایشان را ذکر می کنیم، سعی ما بر این است که از هریک از رشته های مختلف لا اقل کتابی معرفی شود:

1) اربعین: در چهار جلد، در هریک شرح و ترجمه چهل حدیث.

2) افواه الرجال: تقریرات دروس اساتید در فقه، جلد اول این کتاب و نیمی از جلد دوم آن، تقریرات درس مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی می باشد که تقریبا تمام کتاب صلاه و بخشی از کتاب نکاح را در بردارد و « ما فوق المراد» نام دارد، در ادامه جلد دوم نیز تقریرات درس مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد آقا زاده در احکام وقف و احکام تیمم و درس مرحو آیت الله حاج میرزا محمد صادق اصفهانی، در لباس مشکوک و درس مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا اصفهانی در برخی از احکام نجاسات و میاه آمده است .

3) ایضاح الأحوال فی احکام الحالات الطاریه علی الأموال: در این رساله مواردی را که به خاطر پیش آمدن شرائطی خاص، تصرف در مال شخص بدون اجازه او روا و جائز است در 22 عنوان بر شمرده و گرد آورده است، نسخه موجود تحریر دوم این کتاب است، تحریر نخست و مبسوط تر آن ، نزد شخصی امانت بوده و به مؤلف باز گردانده نشده است.

4) ایمان و رجعت: در پاسخ و نقد رساله اسلام و رجعت نوشته فرید تنکابنی از شاگردان شریعت سنگلجی .

5) بین السیدین: در این کتاب موارد اختلاف میان نظرات و فتاوی دو تن از مشهور ترین فقهاء قرن چهاردهم: مرحوم آیت الله العظمی آقا سید محمد کاظم یزدی در عروه و مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابو الحسن اصفهانی در حاشیه آن، نقل شده و بعد از ذکر دلیل طرفین حق در مسئله بنظر مؤلف بیان گردیده است.

6) تعلیقه علی کتاب الفقه علی المذاهب الأربعه: از آنجا که اصل کتاب آراء امامیه را در بر نمی گیرد؛ مؤلف در این اثر سودمند در ذیل هرمسأله، رأی مشهور میان شیعه امامیه را در آن مسأله به عنوان تعلیقه بیان نموده است، از این کتاب دو تحریر در دست است که یکی به صورت مستقل و دیگری به همراه متن، قابل استفاده می باشد.

7) الرد علی القصیمی، مؤلف در این رساله، مقدمه کتاب « الصراع بین الأسلام و الوثنیه» تالیف عبدالله علی قصیمی را که در رد تشیع نگاشته، نقض نموده است.

8) غیث الربیع فی وجه البدیع: به فارسی، این رساله را ایام اقامت خود در زنجان نوشته اند و اکنون تنها چهار برگ آن در نوشته های ایشان دیده می شود.

9) فروق الأحکام، به عربی در فرق میان موضوعات مشترک درحکم می باشد.

10) فروق اللغه ، رساله کوچکی است در فرق میان واژه های عربی.

11) فهرست جامع الشتات، تألیف میرزای قمی (م 1231)، اساس این فهرست، همچنانکه در مقدمه نسخه چاپی گفته شده از دیگری است که بوسیله ایشان تکمیل گردیده و با دو چاپ دیگر کتاب نیز سنجیده شده است.

12) رساله قبله، رساله ای است که بعنوان مقدمه بر رساله معرفه القبله سرتیپ عبدالرزاق خان بغایری نوشته شده است.

13) الکلام یجر الکلام، مجموعه ای است از متفرقات ادبی و تاریخی و علمی و متنوعات دیگر که به سبکی خاص ترتیب یافته است ، جلد اول و دوم این کتاب چاپ شده و دو جلد دیگر آن مخطوط است.

14) مستثنیات الأحکام، که در سال 1368 به چاپ رسیده است.

در مقدمه این کتاب آمده است:

«… اما بعد لما کانت المستثنیات من ابواب الفقه مما یغفل عنها غالبا اذ کثیرا ما یذهب الذهن الی القاعده علی غفله عن انخرامها بالاستثناء، حتی اتفق لکثیره من مهره الفن التمسک بکلیه القاعده فی مورد قامت الضروره بخروجه عنها فدعانی ذلک الی تألیف کتاب مستقل فی خصوص المستثنیات »

چند نمونه از مسائل آن :

یجب الأخفات فی قرائه الظهر الا فی یوم الجمعه فانه یستحب فیه الا جهاربها فی الاولیین .

تقبل شهاده العدل الا علی والده فی حال حیوته .

لولی الدم العفو عن القصاص او الدیه الا الامام فانه لیس له العفو عنهما و لکن له الشفاعه عندالله فی العفو عن جنایاتنا علی انفسنا اللهم اعف عنا و تقبل ذلک منا و انبته نباتا حسنا بمحمد و آله .

15) شرح استدلالی کتاب فوق و مستدرکات آن بنام مستنبطات الاعلام.

16) مقدمه تفسیر تبیان، سرگذشت شیخ طوسی است که برای چاپ اول تبیان ( چاپ سنگی) فراهم شده بود لیکن در آن چاپ، این مقدمه را تلخیص کرده و به عنوان شخصی دیگر به چاپ رسانیده اند.

17) مناسک حج که با نام اعمال حج چاپ شده است .

18) نصاب سه زبانه، صد بیت در ده بحر عروضی، لغات، در این نصاب نخست به عربی و سپس به مرادف فارسی و آنگاه به مرادف ترکی آن ذکر شده و در آوردن مرادف از هر زبان، دقت و عنایتی خاص، اعمال شده است.

بیت آغاز آن چنین است :

قمر، ماه و آی؛ شمس و خورشید، گون جبل، کو، داغ؛ صیحه، آواز واون

19) الهدی الی الفرق بین الرجال والنساء، در این کتاب فرقهای بین مرد و زن در شریعت اسلامی، به نحو استدلالی بیان شده است، مؤلف پس از تألیف این کتاب، آن را از استدلال مجرد ساخته و رساله دیگری بنام « الفرق ما بین الرجال و النساء» ترتیب داد.

20) ملحقات کتاب تقویم الصلوه، اصل کتاب از محمد طاهر بن رضی الدین محمد حسینی (سده 11) می باشد، مرحوم آیت الله زنجانی مسائل و احکام یاد شده در این اثر را با فتاوای مرحوم آیت الله سید ابو الحسن اصفهانی صاحب وسیله، تطبیق نموده و موارد اختلاف را به عنوان حاشیه بر آن نوشته است، این رساله در آغاز اصل کتاب در آذر 1324چاپ شد.

قسمتی از وصیت نامه آن مرحوم

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از اقرار به وحدانیت خداوند متعال جلت آلائه و رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبد لله (صلوات الله و سلامه علیه و آله ) و ولایت دوازده اوصیاء آن بزرگوار که اول آنها حضرت علی ابن ابیطالب و آخر آنها حضرت حجت ابن الحسن ( سلام الله علیهم) است و اینکه حلال محمد (ص) حلال است تا قیامت و حرام محمد(ص) حرام است تا روز قیامت و اینکه روز جزا و ثواب و عقاب (حق) است، عرض می کنم:

خداوندا به عدد بیماران و سر ودست شکستگان عالم که در بیمارستانهای عمومی و بسترهیا خصوصی، شب و روز می نالند، به درگاهت شکر که ما را متنعم به نعمت صحت کرده و مبتلا به این گونه درد ها نکرده ای .

خداوندا بشماره مجانین و دیوانگان عالم که در تیمارستانها با زنجیر و زجر و فشار، روز گارشان می گذرد، به درگاهت شکر که ما را متنعم به نعمت تمیز سیاهی از سفیدی کرده و مبتلا به این بلیه نکرده ای.

خداوندا بعدد گرفتاران دادگستری که سالیان دراز با خرج گزاف، مبتلا به قوانین کش دار و تمدید مدت بیشمار شده اند، بدرگاهت شکر که ما را گرفتار اینگونه مصائب نکرده ای.

خداوندا بعدد ارباب رجوع ادرات از شهربانی و شهرداری و دارائی و غیره که برای یک امر جزئی، هم کفش شان و هم جیب شان پاره می شود، به درگاهت شکر که ما را در عدد آنها قرار ندادی ولی آرزوی زیارت مشاهده مبارکه ائمه عراق را دارم که در اصدار گذرنامه اش، کفش و در جیب را پاره کرده باشم.

خداوندا بشماره افیونیها و هروئینیها وسایر زهر ماریهای عالم که جان و مال خود شان را در این راه تمام کرده، نیمه جان در کوچه ها می لولند، به درگاهت شکر که ما را مبتلا به اینگونه بلاهای خانمان سوز نکردی.

خداوندا بعدد وسواسیهای عالم که عمر خود شان را در سودای جنون آن تلف کرده، با ناراحتی روزگارشان را می گذرانند، بدرگاهت شکر که ما را از این بلا نگاه داشتی.

خداوندا بعدد سرمایه داران عالم که گرفتار ازدیاد ثروت شده، شب و روز دوندگی کرده، خواب و خوراک را بر خود حرام نموده، به زندگانی فقرا گذران می کنند، به درگاهت شکر که ما را گرفتار چنین ثروت ناپایدار وحال نکبت بار نکردی.

خداوندا بشماره صاحبان اهل و اولاد نا اهل که با جنگ، غذای شیرین در کامشان تلخ است ، به درگاهت شکر که ما را متنعم به نعمت اهل و اولاد صالح کرده ای که من از آنها راضی هستم، تو هم راضی شو.

خداوندا بعدد تمامی گرفتاران عالم که هریک بنحوی گرفتاری دارند، به درگاهت شکر که ما را گرفتار نکرده ای.

خداوندا نعمتهای تو نا محصور است ، ولی ما غفلت از آن داریم، یاد آن نعمت نمی کنیم مگر در موردی که شخصی را که فاقد آن نعمت است ببینیم آنگاه متذکر قدر آن نعمت می شویم، مثلا کور و عاجزی را ببینیم ، آنگاه متذکر نعمت چشم بشویم، لال و کر را مشاهده کنیم، آنوقت نعمت زبان و گوش را یاد آور شویم، به اشخاص بی دست و پا برخورد کنیم، قدر نعمت دست و پا را بدانیم و هکذا از مشاهده حال فاقد یکی از نعم الهیه، حال خود را یاد آور می شویم که الحمد لله واجد این نعمت هستیم . خداوندا این نعمتها را به ما مرحمت فرموده از ما نگیرد به حق مقربان درگاهش.

وصیت بر فرزندان عزیزم می کنم ذکورا و اناثا بلا واسطه یا مع الواسطه ما تناسلوا و تعاقبوا، آنچه را که بزرگان بر ما وصیت کرده اند از تقوا و پرهیزگاری وتوکل به خدا و قطع امید از مردم دنیا.

فرزندان عزیزم خداوند متعال به ما نعمت نا محصور مرحمت فرموده، هیچ التفات به نعمت صحت دارید که کور نیستی، کر نیستی، دیوانه نیستی، افلیج نیستی، در یوزه نیستی توانگر پر دخل وکم روزی نیستی که با زندگانی فقرا حساب اغنیاء را پس بدهی، ورشکست نیستی که مالت از قرار تومانی سه قران قسمت غرما بشود، تریاکی نیستی وسواسی نیستی در بیمارستان بستری نیستی در تیمارستان بسته نیستی، چه نیستی، چه نیستی، هزاران جور از این نکبت ها و گرفتارها که هر یک، هزاران گرفتار دارد تو نیستی، اگر با تأمل به قعر آن بروی خواهی گفت:

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش بدر آید.

از مرحله تشکر گذشته در مرحله توکل نیز، قطع امید از مردم دینا کرده فقط خدا را در نظر داشته باشید.

به امید تو ای خداوند گار نه امید این مردم روزگار.

در زندگی نیز هر چه بتوانید شاد و آزاد باشید تا روزگار بخوشی و راحتی بگذرانید و الا با قید موهومات خود را به بند انداخته، سلب آسایش از خود خواهید کرد، یکی از گرفتاران بیماری کبر را دیدم که شکایت از اوضاع درونی خود داشت می گفت: شبها خوابم نمی برد، فکر نمی گذارد خواب به چشمم بیاید( کدام فکر؟ همین فکر موهومات که فلانی چرا بالاتر از من بنشیند و جلوتر ازمن برود، اینگونه غصه و اندوه خواب را بر چشم او حرام کرده) سفارش مهم من این است که اینگونه موهومات را بر خود راه ندهید، بگذارید که هر که میل دارد که بالاتر از تو بنشیند بنشیند، جلو تر از تو برود، در بند آن مباش.

اکنون اگر عرض کنم که دود نکشید پیشرفت نمی کنید، دعای نا مستجاب است چون بر هرکه بنگریم براین درد مبتلا است ولی عرضم اینست زیاد نکشید، مقصودم توتون و تنباکو است و الا دود تریاک و شیره و امثال این را جدا نهی می کنم ، بلکه حضور در مجلسی را که در آن دود تریاک بلند است نهی می کنم بلکه نفرین می کنم برآن کس از اولاد من که لب به اینگونه کثافتها بزند،

خداوندا همه آنها را بتو می سپارم که از این کثافتها آنها را نگه داری، هروئین و امثال آن که مصیبت تازه ایست، جوانان این کشور را در خود هضم کرده، به خداوند استغاثه می کنم که اولاد مرا از این گونه بلاهای جانسوز نگهدارد.

سفارش دیگر من، در امر ازدواج سخت گیر نباشید، به سهولت دختر شوهر بدهید مهرش را سنگین نکنید از این مراسم کمر شکن که عوام از مردم مرسوم کرده اند، دوری کنید، همینقدر در انتخاب طرف، نجابت و دیانت و حسن خلق را معیار قرار دهید، آنگاه با استخاره اقدام به امر فرموده، باقی را به خدا واگذار کنید، خداوند کافی مهمات است.

این هم ناگفته نماند گر چه اشاره کردم که در زندگانی آزاد باشید، از فروع آزادی یکی هم این است که نه جلال باشند و نه ذو الجلال، به این معنی نه دنبال کسی بیفتد که جلال او باشند و نه کسی را به دنبال بیندازند که ذوالجلال او باشند، اگر به این روش رفتار کردند به راحتی زندگانی خواهند کرد …..


[1]– این عبارت ماده تاریخ ولادت آن مرحوم می باشد که توسط خود ایشان ساخته شده است

[2]ر.ک نقباء البشر، ج 1/116،و مقایسه کنید با آئینه دانشوران /7-

[3]در این جا باید از بانویی شاسته که وسیله مهاجرت ایشان را به قم فراهم آورد به نیکی یاد کرد، وی خانم احتجاب السلطنه بانی مسجد و مدرسه خاتم در زنجان بود

[4]مجموع کتاب جواهر در آن تاریخ در 6 جلد به قطع بزرگ ، چاپ شده بود.

[5]آشنایان و نزدیکان مرحوم آیت الله زنجانی از ایشان به عنوان« حاج آقا» تعبیر می کردند.