الجمعة 23 شَوّال 1445 - جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳


گزیده «اربعینیات»؛ احتیاج و بی نیازی از مردم، دو صفت متضاد مؤمن

احتیاج و بی نیازی از مردم، دو صفت متضاد مؤمن

فی الکافی بسنده عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ، قَالَ: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ‏: لِيَجْتَمِعْ فِي قَلْبِكَ‏ الِافْتِقَارُ إِلَى‏ النَّاسِ‏ وَ الِاسْتِغْنَاءُ عَنْهُمْ‏ فَيَكُونَ افْتِقَارُكَ إِلَيْهِمْ فِي لِينِ كَلَامِكَ وَ حُسْنِ بِشْرِكَ، وَ يَكُونَ اسْتِغْنَاؤُكَ عَنْهُمْ فِي نَزَاهَةِ عِرْضِكَ وَ بَقَاءِ عِزِّكَ‏»[1].

یعنی حضرت صادق فرمود که «امیرالمؤمنین می فرمود که در تو باید جمع بشود نیاز بر مردم با بی نیازی از آن ها. نیازت بر آن ها در نرمی سخن و خوشرویی ات باشد و بی نیازی ات در حفظ آبرو و بقاء عزّتت.»

توضیح فرمایش حضرت اینست که شخص باید دارای دو صفت باشد که ضدّ همند! یکی صفت فقر و احتیاج و دیگری صفت غنا و بی نیازی یعنی در ملاقات با مردم با خوشروئی و خوش زبانی و نرمی و آرامی، مانند فقرا باشند که با طرف خطابشان، آهسته و آرام حرف زده و با حسن سلوک و خوش رفتاری برگزار کنند.

و امّا در مادّیات، به عکس آن باید صفت غنا و بی نیازی را داشته، خود را مستغنی از مردم بداند و جز خدا احدی را مؤثّر نداند تا در اثر استغناء، آبرو و عزّت اش محفوظ باشد. خلاصه آن که انسان در اخلاق، خود را مورچه و مردم را سلیمان و در معاش، خود را سلیمان و مردم را مورچه حساب کند.

اکنون که این دستور را یاد گرفتی، پس اگر تو را به وزیری احتیاج می افتاد خوشت می آید که آن وزیر اگر حاجت تو را هم برنیاورد و اقلّاً با تو با خوشرویی و نرمی و ملایمت حرف زده، با درشتی و ابروی پرچین امر تو را برگزار نکند؛ حالا که در کرسی چند روزه (چون در ایران بیشتر از چند روز نمی شود) وزارت نشسته[ای نیز] با ارباب رجوع همان طور رفتار کن؛ و راهش هم اینست که تو کلاه خود را قاضی کنی و بگویی این اتومبیل كه زیر پای من است مال ملت است؛ این را با ماهی فلان قدر حقوق به من داده اند که من خدمت به ملّت کنم. تقریباً نه خیر، بلکه تحقیقاً مستخدم ملّتم و باید خدمت گزار آن ها باشم. پس اگر این حساب را پیش خود بکنی، ترمز می کنی، دیگر مرکب را تند نمی رانی و با ارباب رجوع با صورت باز و پیشانی صاف و نرمی برگزار می کنی.


[1]. محمّد بن یعقوب كلینى: کافی، ج‏2، ص149، ح7.