الجمعة 23 شَوّال 1445 - جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛زكات مانع از احتیاج نیازمندان

زكات مانع از احتیاج نیازمندان

يكى از قوانين، زكاة است كه جلوگيرى از احتياج نيازمندان مى‏كند تا دست آنها به جانب دزدى دراز نشود. گرچه داد اغنيا نيز از آن بلند است ولى آنها نيز نمى‏دانند كه مقنّن اسلام با اين قانون خواسته فقرا را سير نمايد تا چشم طمع در مال آنها نداشته و دست خيانت به سوى آن دراز ننموده باشد؛ و هكذا ساير مصالح نوعيه را كه قسمت مهم از آنها به اغنيا برمى‏گردد با آن حفظ نموده.

شريعت اسلام اوّل با اين قانون به اين پهناورى تأمين معاش فقرا و ارباب حاجت را نموده بعد دست دزدها را بريده. پس اگر شخص، بى‏نياز باشد ولى قناعت بمافى بُدّ خود ننمايد، و يا نيازمند باشد ولى اكتفا به حقوقى كه براى او قرار داده‏اند ننمايد و بلكه دست خيانت به مال مردم دراز كند البته اين دست، از احترام مى‏افتد؛ ولكن قانون دست بريدن دزد به آن توسعه نيست كه صدمه به نظام اجتماع بزند؛ زيرا اوّلاً: اين قانون شامل جميع دزدها نيست چنانكه شنيدى كه راهزن و طرّار و مختلس و مستلب محكوم به اين حكم نيستند.

و ثانياً: دزدى از قبيل حمام و آسياب و مسجد و نحو آنها از موارد عموميه داراى اين حكم نيست.

و ثالثاً: ثبوت حكم سرقت موقوف به مطالبه صاحب مال است. پس اگر او مطالبه نكند حكم دست بريدن نيست؛ اگر چه بينه هم قائم شده باشد پيش حاكم. بلى اگر بعد از مرافعه پيش حاكم، عفو يا ترك مطالبه نمايد تاثيري ندارد. اما اگر قبل از مرافعه و مطالبه عفو نمايد حكم سرقت ساقط مى‏شود.

و رابعاً: در كمتر از ربع دينار اين حكم نيست.

و خامساً با توبه قبل از ثبوت جرم، اين حكم ساقط مى‏شود.

و سادساً: مشهور بين اماميه اين است كه با يك دفعه اقرار نمودن، حكم سرقت نمى‏آيد بلكه بايد دو بار اقرار نمايد.

و سابعاً: براى مضطرين كه به جهت حفظ نفس محترمه اقدام بر اين كار كرده باشند حكم قطع يد نيست.

و ثامناً: حدّ با شبهه ساقط مى‏شود. اين هم فروع زيادى دارد كه جاى تفصيلش اينجا نيست. پس مى‏ماند قدر قليلى كه اجراى اين حكم در ماده آنها به نظام جامعه صدمه نمى‏رساند و حرز اموال مردم نيز در سايه آن سالم مى‏ ماند. حالا [اينكه] اغنيا اين كلمه زكات را فراموش نموده‏اند، و فقرا نيز جامه صبر را چاك نموده‏اند مطلبى است عليحده. و آنگاه فقرا در اثر بى‏صبرى ناچارند كه يا پاى به دزدى بردارند و يا دست به گدايى دراز نمايند كه محتاج اين خلق روزگار نگردند. يكى گفته بود «گدايى كن تا محتاج اين خلق روزگار نگردى»!