گزیده الکلام …؛وجه اختلاف مجتهدين
وجه اختلاف مجتهدين
مثلاً عرق جنب از حرام يك روز پاك مىشود و يك روز نجس و گاه مىگويند چرا اين آقايان جمع نمىشوند يك رسالهاى به اتفاق هم بنويسند كه ديگر اختلاف در آن نشود!؟ حالا من نظير اين سؤال را از اطبا مىكنم؛ هر جواب كه ايشان دادند اين آقايان كه پاى توى كفش فقها مىنمايند همان را براى خودشان جواب بدانند.
عرض مىكنم: يك مرضى كه عارض شخصى مىشود، آن مگر يك مرض نيست؟ پس چرا اطبا اختلاف مىنمايند؟ امروز مريض به حكم اين طبيب محكوم به خوردن فلان دوا مىشود و فردا به حكم طبيب ديگر ممنوع از آن، و محكوم به خوردن دواى ضد آن مىشود. مثلاً يكى مىگويد يگانه چاره اين، ترشى است و آن ديگرى ترشى را براى او سمّ قاتل مىداند. و چرا اين اطبا به اتفاق هم معالجه نمىكنند كه ديگر اختلاف در آن نشود؟
اطبا در جواب اين خواهند گفت: ما كه با مريض عناد نداريم و ما هر يك در صدد احراز واقع هستيم كه واقع مرض او را پيدا نموده معالجه كرده اسم خودمان را بلند كنيم و از آن به فوايد مادى و معنوى برسيم؛ ولكن چون مرض، امر باطنى است و به چشمْ ديدنى نيست آن را بايد از آثار كشف كنيم؛ چون آثار آنها گاهى مختلف و مشتبه به هم مىشود؛ لهذا انظار مختلف مىشود. يكى از ما از روى بعضى آثار كشف مىكند كه فلان مرض است به مداواى آن مشغول مىشود و يكى ديگر، از روى آثار ديگر ضد آن را كشف مى كند.
اما اتفاق در معالجه نمودن و اختلاف را برداشتن، آن امر غير مقدور است براى اينكه من كه كشف كردهام اين مرض فلان مرض است و ترشى قاتل اين مريض است چگونه مىتوانم اتحاد و اتفاق كنم با آن طبيب كه حكم مىكند بر اينكه يگانه چاره آن ترشى است!؟ آيا با آن عقيده ممكن است من تجويز ترشى كنم يا نه عقيده هم اختيارش دست ما نيست كه پيچ آن را بالا و پايين نموده اتحاد و اتفاق نماييم. اين عقيده از آثار براى ما قهراً حاصل شده؛ منتها ما رأى خودمان را اظهار مىكنيم. چه مريض عمل كند يا نكند راهى بر اتفاق و رفع خلاف و صلح و مصالحه نيست.
پس عيناً همين جواب را فقها مىدهند؛ مىفرمايند ما كه حكم خدا را از دو لب حضرت صادق عليهالسلام نشنيدهايم بلكه اين فتاوا را از اخبار مختلفه استنباط و استخراج كردهايم. اخبار كه مختلف شد ناچار انظار هم در فهم مضامين آنها و جمع مفاد آنها با يكديگر مختلف مى شود. اين اختلاف انظار، اختصاص به احكام ندارد، در تواريخ هم همينطور است؛ مثلاً در يك طرف شهر يك حادثهاى اگر اتفاق بيفتد در آن طرف شهر اين يك حادثه چند جور نقل مىشود و در خارج شهر چندين جور. پس اشخاصى كه متصدى نوشتن آن حادثه مىشوند ناچار در اطراف اين نقلهاى مختلف، اعمال نظر مىنمايند و هر كدام رأيى در چگونگى حادثه مىدهند، و چه بسا اين رأيها با هم مخالف مىشوند. وجه اختلاف فقها و ارباب تواريخ و ديگران اين است.
پس همان طور كه طبيب وقتى كه احراز كرد كه اين مرض از حرارت است نمىتواند به تبعيت طبيب ديگر معالجه برودت نمايد؛ فقيه هم كه احراز كرد كه فلان چيز نجس است نمىتواند به تبعيت فقيه ديگر معامله طهارت با آن نمايد. اختلاف در اعلميت نيز همينطور است؛ چون اعلميت هم امر معنوى باطنى است محسوس و مشاهد نيست كه اختلافپذير نباشد نظير قيمت اشيا كه مقوّمين و خبرهها در آن اختلاف مىنمايند. در همه اينها چون واقع قضيه محسوس نيست بلكه بايد آن را از آثار با اجتهاد و اعمال نظر كشف نمايند و در انظار نيز قهراً اختلافى
با هم حاصل مىشود از آن جهت اختلاف مى شود.