السبت 23 ذوالقعدة 1445 - شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳


گزیده الکلام …؛ مجازات زنا

مجازات زنا

در زمان جاهليّت، از شريعتشان اين بود كه زن اگر زنا مى‏داد، او را در يك خانه حبس مى ‏كردند، در آنجا مى ‏ماند تا اين كه مرگش برسد؛ و مرد اگر زنا مى‏ كرد، او را از مجالس خودشان دور و ملامت و آزارش مى‏نمودند و دشنامش مى‏دادند؛ و در اوّل اسلام هم همين حكم جارى بود؛ چنان كه در آيه شريفه، در باب زن فرموده: «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتّى يَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ»[1] و درباره مرد فرموده: «فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما»[2] بعد، كه مسلمين زياد شدند و اسلام، قوّت پيدا كرد و از امور جاهليت استيحاش كردند، اين حكم منسوخ شد به آيه شريفه «الزّانِيَةُ وَ الزّاني فَاجْلِدُوا»[3] الخ.

مطابق روايتى كه حضرت صادق (علیه السلام) از آباء بزرگوار خود، از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) نقل مى‏كند، معلوم مى‏شود كه در زمان جاهليّت نيز حكم زنا سخت بوده؛ حضرت صادق (علیه السلام) مى‏فرمايد كه:

«براى زنا، شش خصلت است: سه تا در دنيا و سه تا در آخرت. امّا آنچه كه در دنيا است، پس نور رخسار را مى‏برد و مورث فقر مى‏شود و مرگ را زود مى‏رساند. و امّا آنچه در آخرت است، پس غضب پروردگار است و بدى حساب و هميشگى آتش.»

خصوصا اگر مرد، زن داشته باشد كه دسترسش باشد [و] با وجود اين، زنا كند، اين با تازيانه كارش اصلاح نمى‏يابد؛ حكم اين، سنگسار است. هم چنين اگر زن، شوهر داشته باشد و زنا بدهد، حكمش رجم است[4]. اين كار ناشايست با اين عقاب سختى كه اسلام بر آن مقرّر داشته، با وجود اين، بسيار شيوع دارد و بسيار هم دچار اثر وضعى آن مى‏گردند، از سفليس و سوزاك كه مادام العمر با انسان هستند؛ بلكه در نسل آن ها نيز اثر آن تا چند پشت باقى مى‏ماند و بلكه از اطبّاء نقل كردند كه تا هفت پشت، اثر آن باقى مى‏ماند. با اين حال، مردم خوددارى نمى‏كنند و وجه آن چند چيز است: از جمله، اختلاط زن با مرد است كه در زمان شاه سابق شد. از جمله، برچيده شدن مجالس وعظ و انذار است كه آن هم در آن زمان شد؛ به نحوى مفتّشين مواظب بودند كه در پس كوچه‏ها نيز عقد مجلس پند و اندرز ميسور نبود؛ امّا مجالس طرب و بساط هرزگى، در كمال آزادى.

يكى از دوستان ما نقل كرد كه رئيس دادگسترى را ديدم كه در محكمه خود، جوانى را ملامت مى‏كند كه: «اى بى‏شرف! اى بى‏ وجدان! چرا به اين كار زشت اقدام كرده‏اى؟» بعد از رفتن آن جوان، مجلس خلوت شد. من پرسيدم: آن جوان چه كار كرده بود كه اين قدر نكوهش مى‏كردى؟ گفت: با دختری زنا کرده است. گفتم: شما خودتان، اولى به ملامت هستيد از او. گفت: چرا؟ گفتم: براى اينكه شما اين نادانان را با هم در يك جا جمع مى‏كنيد و آن گاه زبان ماها را نيز مى‏بنديد كه پند و اندرزشان ندهيم. در اين صورت، آن ها تقصير دارند كه جوانند و نادانند [و] پر از شهوت يا شماها كه عقل داريد و معايب كار را مى‏دانيد و با وجود اين، سنگ را بسته، سگ را باز مى‏ كنيد؟

(سگى به كسى حمله كرد، او خواست سنگى از زمين برداشته، آن را از خود دفع كند. ديد زمين يخ كرده و سنگ‏ها به زمين چسبيده. گفت: خدايا! عجب شهرى است كه سنگ را بسته، سگ را باز كرده ‏اند).

بارى و از جمله اسباب شیوع این امر ناشایست، سنگينى مقدّمات و مقارنات ازدواج است.


[1]. .نساء، 15.

[2]. نساء، 16.

[3] . نور، 2.

[4]. محمّد بن على بن بابويه، خصال، ج‏1، ص321.