15. كتاب صوم/سال اول 86/08/21 قصدی بودن بعضی عناوین عبادات
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال اول : شماره 15 تاریخ : 86/08/21
قصدی بودن بعضی عناوین عبادات
کلام مرحوم خویی درمورد قصد در عبادات
مرحوم آقاي خوئي فرمود كه در عبادات غير از اينكه متعلّق امر، به قصد قربت تحقق پيدا كند، چيز ديگري معتبر نيست، قصد قربت شرط است، اين تفاوت تعبّدي و توصلي است. منتها متعلّق عبادات متفاوت است، گاهي همين كه ذات متعلق خارجيت پيدا كرد و حاصل شد و قصد قربت هم كرد، امر عبادي ساقط است و غرض مولا حاصل است مثل قيام نماز كه جنبه عبادي دارد و توصلي نيست، خود قيام حاصل شد و شخص قصد قربت كرد كافي است، ولي در بعضي از عبادات علاوه بر قصد قربت كه در همه عباديات هست، ويژگي خاصي هست كه اصلاً بدون قصد ذات متعلق حاصل نميشود، نه اينكه حاصل ميشود منتها اگر قصد قربت نداشت به درد نميخورد، اصلاً حاصل نميشود و غير از قصد قربت، قصد عنوان هم در تحقق ذات متعلق دخالت دارد. بعد با ذكر امثلهاي، در مورد بحث جاري نتيجه گيري ميفرمايد. حالا ببينيم آيا راجع به امثله و مورد بحث با بياني كه ايشان دارد، ميشود موافقت كرد؟
قصدی بودن ظهر وعصر درکلام مرحوم خویی
يكي از چيزهائي كه مشهور است و ايشان هم ميفرمايد، اين است كه ظهر و عصر از عناوين قصديه است، البته قابل انكار نيست كه مسماي دو اسم مترادف يكسان است و هر دو اسم منطبق به يك مورد ميشود، اگر مترادف نشد، بالأخره يكي بايد خصوصياتي داشته باشد كه ديگري ندارد تا دو اسم مختلف براي دو مسمی بگذاريم. خصوصيات ظهرين از نظر قيافه و چهار ركعتي بودن و اخفاتي بودن، شبيه به هم است، اما دو اسم مختلف است، از ادله ميفهميم كه مشخصه يكي از اينها از ديگري، قصدش است، مثلاً در روايت ميگويد «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ جَمِيعاً إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ»[1]، از اين استفاده ميشود كه ظهر و عصر جزء عناوين قصديه است و الا اگر از عناوين قصديه نباشد، اين قبليت و بعديت به چه معنا است؟ اين مثل اربعه ركعات ميشود كه طبعاً هر ركعتي قبل از ركعت ديگر است، از اينجا ميفهميم كه قوام ظهريت ظهر با قصد است و اگر كسي بي قصد يك چهار ركعت بجا آورد، ظهر واقع نميشود، عصر واقع نميشود. يا در روايات كه ميگويد كسي خيال ميكرد ظهر را آورده يا خيال ميكرد آن كه آورده صحيح بوده و بعد معلوم ميشود كه ظهر را يا نياورده و يا باطل بوده، چون به تخيّل اتيان ظهر صحيح مشغول عصر شد، يا غفلتاً مشغول عصر شد، يك دفعه متوجه شد كه ظهر هنوز نيامده، در روايت هست كه به ظهر عدول كند، اين در جائي گفته ميشود كه اين لون عصري گرفته، حالا بخواهد لون ظهري بگيرد، بايد عدول كند كه لون عوض شود، اينها شاهد براي اين است كه اين امري قصدي است. پس، برخي عبادات قصدي است و مثل قيام و قعود نيست، مثل ركوع است، ركوع از امور قصديه است، اگر انسان خم شود تا چيزي از زمين بردارد، ركوع گفته نميشود، قصد بايد باشد تا ركوع گفته شود. بعد ميفرمايد كه «هكذا الحال في الاداء و القضاء»[2]، قضاء از طرف خود يا از طرف ديگري استيجاراً يا تبرعاً، اگر كسي به نيّت قضا چيزي را آورد ولي نه از خود و نه از ديگري، هيچكدام را قصد نكرد، هيچكدام واقع نميشود، صوم كفاره و نذر هم همينطور است. بعد ايشان ميفرمايد همينطور در تقيّد به زمان، صوم انسان بخواهد به صوم ايام البيض تخصص پيدا كند، بايد به آن قصد آورده شود و الا تخصص پيدا نميشود، آثار كلي صوم بار ميشود، ولي اثر اينكه صوم يوم البيض باشد و با خصوصيت يوم البيض بدون اينكه قصد كرده باشد، اين نميشود، و همچنين در صلاة في المسجد بودن، بايد عنوان مسجد بودن قصد شود. و بعد اين را خلاصه ميفرمايد كه اگر ديديم اشيائي صورتاً و لو شبيه به هم هستند ولي شرع آثار مختلفي بار كرده، اختلاف آثار كشف از اختلاف ماهيت مؤثر ميكند و قهراً اينها را قصدي ميكند، اين محصل فرمايش ايشان از اول تا آخر است.
بررسی کلام مرحوم آقای خویی
آن مطلب كلي درست است كه شيء غير مرادف بخواهد مصداق چيزي دون الآخر باشد، بايد در خارج يك ميز و خصوصيتي باشد تا مصداق اين باشد، و الا ترجيح بلا مرجح است، ولي بحث اين است كه آيا ظهر و عصر از اين قبيل است كه بجز قصد، هيچ فرقي بين ظهر و عصر نيست؟ چه مانعي دارد كسي بگويد كه اولين نماز وسط تا آخر روز، عبارت از ظهر است و لو اشتباه كند و به قصد عصر بياورد، به قصد اينكه خيال كند كه اين دومين نماز را آورده و نماز اول را خوانده ولي اگر واقعاً نماز اول باشد، اين ظهر بشود؟ خود اوليّت و ثانويت ميز است، آثار هم ممكن است مختلف باشد، نماز اول يك آثاري داشته باشد و نماز دوم نداشته باشد، ولي آيا لازمهاش اين است كه قصدي باشد؟ ممكن است نفس اوليت و نفس ثانويت موضوع آثار باشد، آن نمازي كه اول واقع ميشود و قصد قربت هم شده باشد، نماز ظهر ميشود و آن كه دوم واقع ميشود، نماز عصر ميشود، اين چه اشكالي دارد؟
نقض به مرحوم خویی
ايشان به چهار ركعت مثال ميزند ميفرمايد كه طبعاً بالاخره ركعت اول قبل از ركعت دوم و سوم است، اتفاقاً آن مثال براي ايراد كردن به مرحوم آقاي خوئي مثال خوبي است، زيرا همه ميگويند انسان چهار ركعت كه ميخواند، لازم نيست بداند كه آن ركعت اول است و آن ركعت دوم و آن سوم و آن چهارم، اگر واقعاً همين چهار ركعت را آورد ولي متوجه نبود و اول را به قصد دوم آورد، بعد متوجه شد كه مثلاً اشتباه شده و بعد دوم را آورد، آنجا كسي شرط نميكند كه به همان نيت واقعي بجا بياورد، اگر واقعاً چهار ركعت به قصد قربت آورده باشد و لو در محاسبهاش اشتباه كرده باشد ولي في علم الله چهار ركعت باشد و قصد قربت هم كرده باشد، اين كافي است بلا اشكال، اختلاف هم نيست، اين مثال نقض كلام ايشان است.
معنای روایت
حالا اين عبارت «الا أن هذه قبل هذه» را دو جور ميشود معنا كرد؛ يكي اين است كه ظهر تكويناً و خارجاً جلوتر از عصر است يعني جلوتر از عصر خوانده ميشود و وقت ظهر قبل از وقت عصر است، كه مرحوم آقاي بروجردي جمع بين اين روايتي كه ميگويد «دخل الوقتان الا ان هذه قبل هذه» با روايتي كه ميگويد چهار ركعت اول، وقت ظهر است و بعد مشترك است، و چهار ركعت آخر، وقت عصر است، ايشان ميخواهد بفرمايد كه اين عبارت مثل اين است كه بگوئيم موقع ظهر زيد و عمرو منزل ما آمدند، زيد اول و پشت سرش هم عمرو آمد، اين يك تعبير عرفي است و منافات ندارد چند دقيقهاي جلوتر از ديگري باشد. ما بگوئيم آن كه وقتش جلوتر وارد ميشود، ظهر است، حالا اگر در چهار ركعت اختصاصي متوجه نشد كه ظهر را نخوانده و به قصد عصر خواند، ممكن است كسي بگويد كه ويژگي ظهر عبارت از آن چهار ركعتي بودن است، اينجا صلاحيت براي عصر ندارد ولي صلاحيت براي ظهر دارد، اشتراكي هم در كار نيست تا بگوئيم اين را بايد با نيت مخصوصش كنيم، همان چهار ركعت ظهر واقع شود، يا در چهار ركعت آخر وقت چون اشتراكي در كار نيست اگر انسان آورد و قصد عصر هم نكرد، خود به خود عصر ميشود، وسطها چون مشترك است دو چيز به ذمه شخص است، آنجا هم اگر يكي از اينها را آورد و يادش نبود كه آورد، دوم به قصد نماز اول آورد، عصر بشود، يا بر عكس خيال كرد ظهر را آورده و به قصد عصر آورد و بعد معلوم بشود كه ظهر را نياورده، اين ظهر بشود، در روايت زراره دارد كه اگر چنين شد ظهر حساب است، «اربعٌ مكان اربع»[3]، چه اشكال دارد كسي اين را بگويد؟ «الا ان هذه قبل هذه» اگر مراد اين باشد كه بايد ظهر را قبل از عصر آورد، آن موقع مراد معلوم ميشود كه ظهر يك خصيصه قصدي دارد و الا اگر قصد نداشته باشد، قبلاً هر كدام آورد، خود به خود ظهر ميشود، بايد قبلاً بجا بياوريم، ندارد، خود به خود واقع ميشود، اينكه بايد ظهر را قبل از عصر بجا بياوريد، اين معلوم ميشود كه لون قصدي در ظهر هست، اما اگر باشد كه آن جلوتر وقتش رسيده و آن وقتش بعد واقع ميشود، ميگوييم هر كدام جلوتر وقتش رسيده، اگر عمل در آن واقع شده و هنوز وقت ديگري نرسيده، مصداق به آن ميشود كه وقتش رسيده، و لو انسان متوجه نشود كه آيا اشتباهاً قصد ديگري كرده باشد، اين هم خيلي چيز محكمي نيست كه زائد بر اوليت و ثانويت چيز ديگري معتبر باشد، اينها تصويرات علمي ما است كه ممكن است با اينكه توجه دارد كه اولي نياورده و بعد آن را قصد نكند اين طبعاً قصد ميكند، اين طبيعي است، بحث يك مقداري عقلاني ميشود فرض كرد.
(سؤال و پاسخ استاد): نميخواهد بگويد يك شيء مبايني جاي مبايني من قبول ميكنم، ميخواهد بگويد اگر شما قصد چهار ركعتي ميكرديد كه متعارف هم قصد ميكنند، حالا به قصد ديگر اشتباه كرديد، همان كاري را كه شما به قصد چهار ركعتي بجا ميآورديد، اين هم به قصد ميآورديد، چهار ركعتي دوم و اوليت دخالت ندارد، واقعاً چهار ركعتي اول باشد، همين است كه شما آورديد، روايت هم بعيد نيست اين باشد و ميخواهد طبق قاعده قرار بدهد ميگويد «اربع مكان اربع»، آورديد كأنه آن را انتصاب كرديد، اولاً نميدانيم كه ظهرين آيا از عناوين قصديه است يا نه؟
حالا پذيرفتيم ظهرين از عناوين قصديه است و از «اربع مكان اربع» گفتيم كه آن را جلوتر بياوريد و نتيجهاش اين باشد كه قصدي است يا از عدول، چنين استظهاري كنيم كه بايد قصد بكند، چطور از اين مقدمه، مطلب «و هكذا الحال في الاداء و القضاء» را تمام فرمود، اداء و قضاء ميز خارجي دارد، داخل وقت اداء ميشود و از اينجا كه گذشت قضاء ميشود، به چه دليل قضا شدن بخواهد واقع بشود، بايد ما قصدش هم بكنيم.
(سؤال و پاسخ استاد): ايشان نتيجه گيري كرده و هيچ هم بيان ندارد «و هكذا الحال في الاداء و القضاء» اينجا ميگويد از هيچكدام واقع نميشود، بايد آن را اثبات كند كه شخص قضا را كه نيّت ميكند عن نفسه هم بايد قصد كند، اگر بگوئيم كه بخواهد براي ديگري باشد، بايد نيّت آن را بكند، ولي نيّت ديگري نشد، براي خودش واقع ميشود، يك طرفش قصدي باشد و يك طرفش قصدي نباشد، آيا اين اشكال دارد؟ ايشان ميخواهد بفرمايد طرفين قصدي است، انسان لازم است موقعي كه نمازش قضا شد، قصد عن نفسه بكند. من خيال ميكنم همين مطلبي است كه ديگران در باب نماز جماعت و نماز فرادا ميگويند كه نماز جماعت و ايتمام قصدي است تا قصد اقتدا نكند، مصداق براي ايتمام نميشود، ولي فرادا شدن قصدي نيست، اگر شرايط نماز جماعت درست نشد، خود به خود فرادا ميشود، لازم نيست من قصد بكنم فرادا بجا ميآورم.
قصدی بودن جماعت-برخلاف فرادی-
(سؤال و پاسخ استاد): مرحوم آقاي بروجردي شبهه داشت ولي ديگران و معمول آقايان ميگويند بين فرادا و جماعت، جماعتش قصدي است و ايتمام احتياج به قصد دارد، ولي نماز من باشد، لازم نيست كه قصد كنم كه نماز فرادا بجا ميآورم. در خود روايت تصريح شده، ميگويد دو نفر با هم نماز ميخوانند، گاهي هر دو خيال ميكنند پيشنماز هستند، گاهي هر دو خيال ميكنند مأموم هستند، آن كه خيال ميكنند هر دو مأموم هستند، در روايت هست كه نماز هر دو باطل است، آنكه هر دو خيال ميكنند پيشنماز هستند، ميگويد نماز هر دو صحيح است، چون پيشنماز عمل فرادا را انجام داده و كسري نگذاشته، منتها نيت كرده بود كه من پيش نمازم، اين قصد پيش نمازي است و كسي به او اقتدا نكرده بود، اين هم واقعاً و ثبوتاً پيشنماز نبوده و اين خود به خود فرادا ميشود، راجع به اين موضوع روايت معتبر هم هست. خلاصه، ايشان دليلي براي اين موضوع ذكر نكرده است.
مثالهای دیگر برای قصدی بودن
بعد هم از اين طرف ميفرمايد خصوصيت ايام البيض بخواهد واقع شود، بايد قصد ايام البيض بشود و بعد هم مثال ميزند كه در مكان هم همينطور است و بخواهد خصوصيات صلاة في المسجد باشد، بايد قصد في المسجد باشد. اينجا دو چيز با هم خلط شده است، يك مرتبه ثواب مسجد بخواهد داده شود، ثواب يوم ايام البيض داده شود، بايد قصد عنوان بشود، حتي همان كه ايشان قبلاً قبول كردند، قيام، قعود، عناويني است كه در عباديت و در تحققش قصد عنوان نميخواهد، همان هم بخواهد ثواب قيام داده بشود، بايد قصد قيام بشود، در آن حرفي نيست، بحث عبارت از ترتب ثواب نيست، واقعاً قيام صدق بكند و باطل هم نباشد، چه چيز بايد باشد؟ قصد عنوان شرط نيست. آيا صدق از اينكه اين در ايام بيض روزه گرفته، بايد نيّت ايام البيض بكند تا بگويد روزه گرفته، مثل خم شدن براي چيزي از زمين برداشتن كه ركوع صدق نميكند چون عنوان قصدي است، در ايام البيض روزه نگرفته تا ثواب مخصوص به او داده نميشود؟ او داده نميشود، مورد بحث ثواب نيست، راجع به اصل تحققش است، يا هست كه اگر جماعتي شد، اذان يا اقامه در مسجد مثلاً ساقط ميشود، احكام خاصهاي هست ممكن است آن ثواب نماز در مسجد و نماز خاص داده نميشود، ايشان دليلي هم كه ميخواهند بياورند قصدي است، بيانشان اين است «كما لو صلى في مكان و لم يدر أنه مسجد فطبعا لم يقصد الأمر بالصلاة في المسجد، فهذه الخصوصية لم تقع»[4]، در آنكه اول ايشان دو قسم كردند، اگر كسي قصد قيام نكند، اين ممتثل به امر قيام نشده، امر به قيام بدون قصد عنوان امتثال گفته نميشود، شما ميگوييد امتثال شرط نيست، قُربي بودن شرط است.
(سؤال و پاسخ استاد): اگر اراده كرد به شيئي كه در مقام ثبوت و در مقام واقع معنون به عنوان قيام است و لو نداند اين معنون به اين عنوان است، اين خود به خود قيام ميشود، الآن نميداند اين مقدارش قيام است يا نه، ولي اگر في علم الله قيام باشد، قيام محقق شده، چون قوام قيام با قصد القيام نيست و خود به خود محقق ميشود، يك خصوصيتي دارد آن قيامش به قصد نيست، اين را ايشان ميفرمايد، در آنجا هم امر به وسيله قيام انسان بجا نياورده، بدون قصد عنوان در هيچ شيئي منبعث از آن امر نيست، منبعث از امر شدن بايد بخواهد منبعث بشود. ايشان اتفاقاً ميگويد كافي است، اتفاقاً راجع به نذر يك بحث ديگري است، ما بحث ميكنيم، مرحوم آقاي حكيم ميفرمايد كه نذر جنبه دينيت دارد، به خاطر دينيت، بايد قصد نذر بشود و غير قصد نذر كفايت نميكند، آن يك جاي ديگري است، مرحوم آقاي خوئي اينجا را جواب ميدهد كه نذر توصلي است، اين جواب عجيبي است، نذر توصلي باشد، اداء الدين توصلي است و قصد قربت نميخواهد و قصد عنوان ميخواهد، بحث در قصد عنوان است. خلاصه، سرتاسر اين بحثهاي ايشان را ما نفهميديم.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»