221. كتاب صوم/سال دوم 88/03/03
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال دوم : شماره 221 تاریخ : 88/03/03
بحث در صور مختلف ترديد در كفاره داشتن يا كفاره جمع داشتن آنچه مرتكب شده، بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در فرع كفاره افطار مسافر قبل از سفر در قبل و بعد از ظهر، استدلال مرحوم آقای خوئی به آيه و حديث زراره و محمد بن مسلم را مورد نقل و نقد قرار میدهند.
اذا أفطر متعمداً ثم سافر بعد الزوال لم تسقط عنه الكفارة بلا اشكال، يعنی در روزهای افطار كرده كه اگر افطار نمیكرد، صوم كاملی محقق میشد، با اين افطار، صوم كامل از فعليت افتاد و ديگر ممكن نيست صوم كامل شود، در اين ترديدی نيست و اختلافی نيز نيست كه كفارهای كه برای افطار هست، ساقط نمیشود، و كذا اذا سافر قبل الزوال للفرار عنها، اين فرض به وضوح فرض قبلی نيست، چون كسی كه قبل از ظهر افطار میكند، اگر افطار نمیكرد، چون در مقام واقع قبل از ظهر خارج میشد، صوم او صوم كامل نبود و اگر صوم باشد، افطار در صوم ناقص است، اينجا نيز ساقط نيست اما به وضوح فرض قبلی نيست، البته اينها روايت و بحث دارد، بل و كذا لو بدا له السفر لا بقصد الفرار علی الاقوی، و كذا لو سافر فأفطر قبل الوصول الی حد الترخص، و أما لو أفطر متعمداً ثم عرض له عارض قهری من حيض أو نفاس أو مرض أو جنون أو نحو ذلك من الاعذار، به تعبير مرحوم آقای خوئی مثلاً میداند كه روز تمام نشده، او را اعدام میكنند، آقای سيد محمد صادق لواسانی نقل میكرد كه يكی از علمای نجف كه ملا و با سواد بود، اولاد نداشت و فقط به گربهای كه داشت و به كتاب و كتابخانه علاقهمند بود، میگفت مريض بود، از پدر خود نقل میكرد كه میگفت به عيادت او رفتيم و او گفت من میدانم كه امروز روز را تمام نمیكنم و همينطور نيز شد، او گفت شنيدهام ملا محمد كاظم كفايه نوشته، میخواستم مقداری از مطالب او را بشنوم، خلاصه، گاهی ممكن است كسی به هر دليلی مطمئن شود كه آن روز را تمام نمیكند، شنيدم دكتر در مورد يكی از علمای اخير نجف نيز گفته كه روح از بدن كشيده شده و چند دقيقه ديگر تمام میكند، حتی با آن حال نيز حرف میزد، شخصی كه به عيادت رفته بود، میگفت به وسط كوچه كه رسيدم، اطلاع پيدا كردم كه تمام كرد، ففی السقوط و عدمه وجهان بل قولان أحوطهما الثانی و أقويهما الاول، يعنی كشف میكند كه كفاره نداشته، تعبير به سقوط خالی از تسامح نيست.
قسمت اول كه در بعد از ظهر مسافرت كند، بحثی ندارد، آنچه كه نسبتاً بحث دارد، اين است كه به قصد فرار از روزه بخواهد قبل از ظهر حركت كند، اين را نيز تقريباً مسلم میگيرند كه در اين نيز اشكالی نيست و ساقط نمیشود و بسياری دليل آن را حديث زراره و محمد بن مسلم قرار دادهاند و آن را شاهد آوردهاند، مرحوم آقای حكيم میفرمايد اين شاهد نيست و بعد بحثهائی كرده كه برای من روشن نبود و با مطالبی كه تا حالا فكر میكردم، سازگار نيست، اما مرحوم آقای خوئی بحثی قابل فهم و قابل بحث دارد.
مرحوم آقای خوئی دلالت حديث زراره و محمد بن مسلم را تمام دانسته و فرموده به دليل اين حديث صحيح، و همچنين به دليل آيه شريفه كلوا و اشربوا حتی يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود، از كسی كه قصد فرار از روزه دارد، كفاره ساقط نمیشود، آيه میفرمايد تا آن وقت مجاز هستيد و از آن وقت به بعد مجاز نيستيد، من شهد منكم الشهر وظيفه دارد روزه بگيرد، از آنجا به بعد به اكل و شرب مجاز نيستيد، و ادله كه مانند مسافر و مريض را خارج كرده، اين درباره در حال مرض و سفر است اما هنوز مسافر نشده و در وطن است، اين كلوا و اشربوا كه با حتی آمده، اجازه اكل و شرب نمیدهد، لذا میگوئيم كسی كه میخواهد در روز مسافرت كند و قبلاً مجاز نبوده كه افطار كند، به دليل روايات خاصهای كه میگويد روزهداری كه به حد ترخص نرسيده، در روز نمیتواند افطار كند، و به دليل مقتضای آيه شريفه كه اكل و شرب را در ماه مبارک رمضان، نمیتواند افطار كند منتها در حال سفر و مرض استثنا است، آنها اقتضا میكند كه امساک لازم باشد، حالا اگر قائل شديم كه اين امساک صومی است، اينكه كفاره دارد، روشنتر است، چون ادله من أفطر يقيناً شامل میشود، و اگر قائل شديم كه امساک غير صومی است و شرع دستور امساک داده، من أفطر اين مورد را نيز شامل است، چون افطار شق امساک است، شخصی كه با نيت روزه خود را باطل كرده، حالا ديگر صائم نيست اما كفاره ندارد، بعد اگر اكل و شرب كرد، كفاره دارد، چون شق امساک شده، آن مصداق برای افطار است، شرط افطار اين نيست كه قبلاً صائم باشد و بعد صوم او با اكل از بين برود، با فقدان نيت يا نيتهای حرام صوم از بين میرود اما هنوز چيزی نخورده، امساک داشته، اگر اين يكی از مفطرات را مرتكب شود، مفطر میشود، مرحوم آقای خوئی میفرمايد كه بالاخره اين شخص اگر صائم نيز نباشد، وجوب امساک دارد و من أفطر شامل آن است و دليلی برای اين نداريم كه اگر مسافرت كرد، اين افطار ساقط باشد، چه مسافرت بكند يا نكند، اطلاقات میگويد كفاره دارد، مراد از سقوط كه آقايان میگويند، عدم الثبوت است، تعبير سقوط تسامح است، میگويند يكشف كه از اول كفاره نداشته، و مراد اين نيست كه به ذمه او بيايد و بعد ساقط شود.
به نظر میرسد امر به امساک در آيه قرآن امر به امساک در صوم كامل است، صوم ناقص كه به نظر مختار فقط امساک نيست و صوم نيز هست، در جلسه گذشته روايات آن را خوانديم كه از روايات صحيحه حلبی و عبيد بن زراره و دعائم استفاده میشد كه به صوم ناقص صائم است، حالا مرحوم آقای خوئی میفرمايد صائم باشد يا نباشد، فرقی نيست و اينجا مبتنی به صائم بودن نيست، و اين مطلب درستی است، منتها بحث اين است كه آيه شريفه بر چه دلالت دارد، به عقيده ما امر به امساک صوم ناقص را سنت متعرض است اما آيه شريفه متعرض نيست و صوم كامل را میخواهد بگويد، آيه شريفه میفرمايد يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب علی الذين من قبلكم لعلكم تتقون أياماً معدودات فمن كان منكم مريضاً أو علی سفر فعدة من أيام اخر و علی الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تتطوع خيراً فهو خير له و أن تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون، شهر رمضان الذی انزل فيه القرآن هدی للناس و بينات من الهدی و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضاً أو علی سفر فعدة من أيام اخر، میفرمايد صوم ايام بر شما واجب شده، معنای اين تعبير صوم بين الحدين و روزه كامل است كه قضا ندارد، و ادامه آيه كه درباره مريض و مسافر است، میفرمايد عدهای از ايام ديگر بدل ايامی كه روزه نگرفتيد، فرض اين قسمت آيه نيز درباره صوم ناقص نيست و درباره قضاء صوم كامل است، و فديه در آيه نيز فديه كل روزه است، و همچنين بقيه آيه در مورد صوم كامل است، تا به اينجا میرسد كه احل لكم ليلة الصيام الرفث الی نسائكم، و بعد میفرمايد و كلوا و اشربوا حتی يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم أتموا الصيام الی الليل، اين أتموا خطاب به كسی نيست كه قبل از ظهر خارج میشود، فرض درباره كسی است كه وظيفه دارد همه روز را روزه بگيرد، مرحوم آقای خوئی دومی را تقييد میكند و به اطلاق اولی اخذ میكند و حد اقل عكس نيز نفرموده، خلاصه، از آيه شريفه درباره امساک در صوم ناقص نمیتوانيم چيزی استفاده كنيم.
و اما صحيحه زرارة و محمد بن مسلم قالا قال أبو عبد الله عليه السلام أيما رجل كان له مال فحال عليه الحول فانه يزكيه، قلت له فان وهبه قبل حله بشهر أو بيوم قال ليس عليه شیء أبدا قال و قال زرارة عنه انه قال انما هذا بمنزلة رجل أفطر فی شهر رمضان يوماً فی اقامته ثم خرج فی آخر النهار فی سفر فأراد بسفره ذلك ابطال الكفارة التی وجبت عليه، همانطور كه در آنجا كفاره ساقط نمیشود، در اينجا نيز ساقط نمیشود، و قال انه حين رأی هلال الثانی عشر وجبت عليه الزكاة، حولی كه در اينجا هست، لازم نيست دوازده ماه تمام شود، هلال دوازدهم كه رسيد، حول تمام شده است، قبل از آن اشكالی ندارد، و لكنه لو كان وهبها قبل ذلك لجاز و لم يكن عليه شیء بمنزلة من خرج ثم أفطر. اينكه حضرت برای جواز به افطار بعد الخروج مثال زدهاند، به قرينه ادله ديگر كه میگويد اگر بعد از ظهر خارج شد، كفاره دارد، مراد خروج قبل از ظهر است كه صوم مستقر نمیشود.
حالا درباره صدر و ذيل اين روايت چه بگوئيم؟ تعبير در صدر روايت اينگونه است كه در وطن يا محل اقامت افطار كرده و در آخر روز خارج میشود و میخواهد ابطال كند، اين كه مسلماً ابطال نمیشود و مورد نيز شبيه به آن است، صحبت اين است كه اگر قرار شود كه كفاره در روز باشد، اگر يک ساعت نيز مانده باشد و افطار كند، كفاره داشته باشد، لزوم ندارد بفرمايند اگر افطار كرد و بعد در آخر وقت خارج شد، بايد میفرمودند هر وقت خارج شد، درباره اين عبارت چه بايد بگوئيم؟
مرحوم آقای خوئی میفرمايد اين اشكالی نيست، اولاً، ممكن است مراد از آخر وقت قسمت آخر روز باشد، اين مطلب ايشان بعيد نيست همينطور باشد، به ذهن من نيز آمده بود و قبلاً میخواستم بگويم كه روز را به دو قسمت اول و قسمت آخر روز تقسيم میكنيم، اين جمعاً بين الادله اشكالی ندارد، كسی افطار كرده و بعد از ظهر كه قسمت آخر است، خارج شده و میخواهد ابطال كند اما ابطال نمیشود، بحث اين است كه چرا در قسمت دوم خارج شود، اگر در قسمت اول نيز خارج شود، باطل نمیشود؟ مرحوم آقای خوئی میفرمايد برای خاطر اينكه كفاره ظهر مستقر میشود اما اگر قبلاً خارج شد، استقراری ندارد.
سؤال اين است كه اگر عمل را مرتكب نشده باشد و افطار نكرده باشد، اگر قبل از ظهر خارج شد، هنوز استقرار پيدا نكرده، میتواند بعداً بخورد اما بعد از ظهر استقرار پيدا میكند و بعداً نيز نمیتواند بخورد، ولی فرض روايت اين است كه خورده، اين چه قبل و چه بعد از ظهر خارج شود، مستقر شده، خلاصه، با اين فرمايش آقای خوئی روايت درست نمیشود.
صدر و ذيل روايت را اينگونه معنا میكنيم، يک بحث اين است كه امساک كردن و صيام ناقص در اينجا واجب است، اين از اين روايت و روايات حد ترخص استفاده میشود، مراد از ثم خرج و أفطر در اين روايت، خرج قبل الزوال و أفطر بود، چون حضرت میفرمايند جايز است، مفهوم آن اين میشود كه اگر أفطر قبل از زوال و خرج، خلاف شرع كرده، يک مسئله خلاف شرع كردن است، يكی قبل از حلول حول است كه میگويد آيا تكليفاً جايز است؟ حضرت میفرمايند تكليفاً جايز است، شبيه به همين است كه قبل از ظهر خارج شده و بعد از خروج میخواهد در مسافرت غذائی بخورد، هيچ اشكالی در اين خروج و غذا خوردن نيست، مانند آن هبه كردن است، درباره جواز تكليفی به ذيل استناد كرده، قبلاً حرام بوده اما اگر نخورد و خارج شد، خوردن بعدی در مسافرت اشكالی ندارد، اين درست هم هست، ولی استقرار كفاره در مورد كسی است كه تا ظهر مانده باشد و در نتيجه، اگر نمیخورد، صوم او صوم كامل بود و افطار او در صوم كامل واقع شده بود، بر اين كفاره قرار داده، اما اگر قبل از ظهر باشد، در افطار خلاف شرع كرده، ولی به دليل اينكه فی علم الله قبل از ظهر خارج شده، روزه او روزه كاملی نبوده كه قضا را اسقاط كند، آن كفاره نيز ندارد، لذا در روايت میگويد اگر قبلاً افطار كرد كه تا ظهر كفاره استقرار پيدا میكند، بعد از استقرار خارج شد، نمیتواند آن را ابطال كند. پس، از اين روايت استفاده میكنيم كه استقرار كفاره متوقف بر اين است كه بعد از ظهر خارج شود و روزه كامل را ابطال كرده، اما خلاف شرع انجام داده، بر اين اساس، اين روايت كاملاً بر خلاف نظر ماتن و مرحوم آقای خوئی است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»