248 . كتاب صوم/سال سوم 88/08/04
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال سوم : شماره 248 تاریخ : 88/08/04
بحث در مسئله مصرف كفاره اطعام بود. در اين جلسه، استاد دام ظله، در مسئله سفر در ماه مبارک رمضان، ابتدا، استدلال مرحوم آقای خوئی به آيه شريفه را مورد نقل و نقد قرار میدهند، و سپس، برخی روايات مسئله را نقل میفرمايند.
«يجوز السفر فی شهر رمضان لا لعذر و حاجة بل و لو كان للفرار من الصوم لكنه مكروه». مشهور بين اماميه اين است كه اختياراً سفر در ماه مبارک رمضان اشكالی ندارد، مرحوم ابی الصلاح حلبی در كافی میگويد كه اختياراً جايز نيست، مرحوم آقای حكيم اينجا بحث كرده اما بحث ايشان مقداری اجمال دارد، مرحوم آقای خوئی روشنتر بحث كرده و ما مطابق بحث ايشان مسئله را مورد بررسی قرار میدهيم.
مرحوم آقای خوئی میفرمايد درباره جواز يا حرمت مسافرت، بايد ببينيم كه از نظر آيه شريفه و روايات چه بايد بگوئيم، آيه شريفه بعد از اينكه روزه را واجب میكند، میفرمايد : «و من كان مريضاً أو علی سفر فعدة من أيام اخر و علی الذين يطيقونه فدية»، در اين آيه معذورين سه دسته شدهاند و بر عاجز به كلی چيزی نيست، با اين كه ايشان اينجا درباره و علی الذين يطيقونه فرمودهاند، نمیتوانيم موافقت كنيم و اين را بعداً بحث میكنيم، ايشان میفرمايد از اين تقسيم در آيه معلوم میشود كه موضوع وجوب قيد دارد و آن اين است كه اگر كسی از اين عناوين مذكوره نبود، واجب است كه روزه بگيرد، پس، موضوع كسی است كه مسافر نباشد، آقايان به تبع مرحوم آقای نائينی میفرمايند موضوعات به منزله شرط برای محمولات است، يعنی بايد مفروض الوجود باشد تا حكم تعلق بگيرد، وقتی كه مسافر نبودن را مفروض الوجود فرض كرديم، قهراً تحصيل آن واجب نيست، شرط در واجب مشروط وجوب تحصيل ندارد. بعد درباره روايات و جمع بين آنها بحث میكند.
اينكه میفرمايد تحصيل شرط در واجب مشروط واجب نيست، با اين تعبير كه اينجا شده، يا مسامحه در تعبير و يا اشكال در تقرير است، بعد از اينكه میفرمايد اين مانند المستطيع يحج است، عبارت اين است : «فلا يجب التصدی لتحصيله لعدم وجوب تحصيل شرط الوجوب»، بعد میفرمايد : «و عليه فيجوز للحاضر السفر و لا يجب علی المسافر الحضر لعدم وجوب تحصيل شرط التكليف لا حدوثاً و لا بقاءاً، فلو كنا نحن و الاية المباركة لقلنا بجواز السفر فی شهر رمضان و لو لغير حاجة لان الواجب مشروط و لا يجب تحصيل الشرط كما عرفت». اين فرمايش اشكال روشنی دارد، يكی از شاگردان مرحوم آقای شيخ عبد الكريم حائری میگفت كه ايشان در درس فرمود كه مقدمه واجب نمیتواند حرام شود، مرحوم آقای سيد محمد تقی خوانساری اشكال كرد كه توبه واجب است و مقدمه آن كه معصيت است، حرام است، و گويا خنده شاگردان نشانه بجا بودن اين نقض بود. من به ناقل گفتم كه اين چه نقضی است كه ايشان كرده، آن كه مورد بحث مرحوم آقای حاج شيخ بود، مقدمه واجب مطلق است كه نمیتواند حرام باشد، به خاطر اينكه شخص در واجب مطلق در مقام تحصيل واجب مطلق آمده و حرام در مقام ردع از آن است، بعث به شیء در مقدمه آن نيز اراده ايجاد میكند و اين دو با هم متناقض است، اما توبه واجب مشروط است، ان عصيت فتب، اگر كسی را كشتيد، او را دفن كنيد، شرط همه كفارات حرام است، مقدمات واجب مشروط میتواند احكام خمسه داشته باشد. اولاً، اينكه بگوئيم مقدمه در واجب مشروط بايد واجب باشد يا واجب نباشد، اين هر دو اشكال دارد، اينطور نيست كه مرحوم آقای خوئی میفرمايد به دليل اينكه واجب مشروط است، مقدمه نبايد واجب باشد، در حج واجب از بيست و چند چيز به نحو واجب مشروط به حج بجا آوردن، بايد اجتناب شود، مرحوم آقای خوئی به جای اينكه بفرمايد مقتضای آيه شريفه جواز سفر است، بايد مثلاً میفرمود اگر فقط آيه قرآن بود، به وسيله اصل حكم میكرديم، به خاطر اينكه وجوب را بايد دليل اثبات كند و در صورت عدم دليل، مقتضای اصل جواز است. ثانياً، ممكن است بگوئيم كه از آيه واجب مشروط استفاده نمیشود و در مورد واجب مطلق است، كسی كه به چيزی مأمور شد، بايد آن را با شرائطی كه دارد، انجام دهد، میگويد كسی كه ماه مبارک رمضان را درک كرده، وظيفه دارد كه روزه بگيرد، و از آنجا كه روزه در سفر جايز نيست، وظيفه دارد كه مقيم شود و روزه بگيرد، اگر اين وظيفه را انجام نداد و به سفر رفت، در سفر روزه نگيرد و در عدة من أيام اخر روزه بگيرد، نظير اينكه برای كسی كه در حال اختيار يا اضطرار فاقد آب میشود، تيمم تشريع شده، نتيجه تشريع تيمم جواز از دست دادن آب اختياراً نيست، پس، ممكن است بگوئيم كه ظاهر آيه حرمت سفر است، در يكی، دو روايت نيز برای عدم مسافرت به همين آيه استدلال شده، و بر فرض كه آيه از اين ناحيه ساكت باشد، ديگر اين را نمیتوانيم بگوئيم كه از آيه میفهميم كه به دليل اينكه واجب مشروط است، تحصيل شرط آن واجب نيست.
اما روايات، صحيحه حلبی : «عن الرجل يدخل شهر رمضان و هو مقيم لا يريد براها» قصد مسافرت ندارد، «ثم يبدو له بعد ما يدخل شهر رمضان أن يسافر، فسكت فسألته غير مرة»، اين بايد مراجعه شود كه سنیها چه میگويند كه حضرت نمیحواستند پاسخ دهند، «فقال يقيم أفضل الا أن تكون له حاجة لابد له من الخروج فيها أو يتخوف علی ماله»، كلمه افضل كالصريح در اين است كه در غير حاجت، اقامه تعين ندارد.
«صحيحة محمد بن مسلم عن الرجل يعرض له السفر فی شهر رمضان و هو مقيم و قد مضی منه أيام، فقال لا بأس به أن يسافر و يفطر و لا يصوم». اين روايت به قوت روايت قبلی نيست اما ظاهر هست.
در مقابل، روايات ديگری هست كه از مسافرت نهی شده، «أبی بصير قال سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الخروج اذا دخل شهر رمضان فقال لا الا فی ما اخبرك به، خروج الی مكة أو غزو فی سبيل الله أو مال تخاف هلاكه أو أخ تخاف هلاكه». مرحوم آقای خوئی میفرمايد از اين روايت صحيحه تعبير شده، اما اين ضعيف است، به خاطر اينكه علی بن ابی حمزه از مؤسسين واقفيه است و برای خاطر پول مذهب ايجاد كرده است. ولی همانطور كه سابقاً گفتهام، از مجموع معاشرتهائی كه اجلاء روات با او داشتند و اكثار رواياتی كه از او شده، استفاده میشود كه قبل اينكه در امتحان ثروت هنگفتی كه در اختيار او قرار گرفته بود، بلغزد، شخص مورد قبولی بوده است. مرحوم سيد عبد المجيد گروسی يكی از شاگردان مبرز مرحوم ميرزای شيرازی است كه نبوغ علمی و عقلی و بيانی داشته و در سلوک نيز دارای مقاماتی بوده، شنيدم كه كسی به منزل ايشان میرود و ايشان میگويد آمدی و وضع من را به هم زدی، من با يارو (نفس) مصاحبه میكردم و میگفتم اگر صد تومان به تو بدهند، شهادت ناحق میدهی، گفت نمیدهم، همينطور مبلغ را بالا بردم و او میگفت شهادت ناحق نمیدهم، به ده هزار تومان كه رسيدم، مدتی متوقف شده بود و شما آمدی و معلوم نشد چه جوابی میخواست بدهد. درجهای كمتر از عصمت، ممكن است به مراحلی برسد كه شخص بلغزد. به نظر مختار، اخذ روايات بزرگان از او در ايام استقامت او بوده است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»