43. كتاب صوم/سال اول 86/10/04
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال اول : شماره 43 تاریخ : 86/10/04
موضوع بحث اين جلسه، نيت صوم واجب غير معين مانند روزه قضاء و نذر و حلف و يمين و كفاره غير معين است، البته استيجاري كه وقت آن موسع است، آقايان عنوان نكردهاند. در اين مسئله مشهور اين است كه اختياراً نيت تا ظهر جايز است، و عدهاي از قدماء و متأخرين اختياراً تا عصر يا تا غروب جايز دانستهاند، و عدهاي لعذر تا ظهر جايز دانستهاند.
حالا روايات را بررسي ميكنيم، مرحوم آقاي حكيم در اين روايات مختصر و مرحوم آقاي خوئي مفصل بحث كردهاند. يكي از روايات، «صحيحه حلبي عن أبي عبد الله عليه السلام أَنْ رَجُلًا أَرَادَ أَنْ يَصُومَ ارْتِفَاعَ النَّهَارِ أَ يَصُومُ قَالَ نَعَمْ»[1].
مرحوم آقاي خوئي ميفرمايد كه چون «أَرَادَ» تعبير شده، بعيد نيست كه مراد نافله باشد، و به احتمال بعيد ممكن است واجب غير معين را شامل شود.
اما معلوم نيست چگونه مرحوم آقاي خوئي از كلمه «أَرَادَ» چنين استظهاري نموده است، حالا بر فرض كه بگوئيم واجب معين را شامل نميشود، اما چرا واجب غير معين را كه در روايات هم آمده است كه در اثناء روز تصميم به روزه قضائي ميگيرد، شامل نشود؟ آيا به اين كه در روايات آمده است، اراده گفته نميشود؟ بلكه حتي شمول صحيحه حلبي نسبت به واجب معين را نيز نميتوان نفي كرد، زيرا در آيات قرآن كريم آمده است «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورا»[2] كه قطعاً آخرت گرائي يكي از أوجب واجبات معين است كه متوجه تك تك ابناء بشر است، يا در آيه نماز «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ»[3] تعبير شده كه به معناي بناي نماز داشتن است كه نماز واجب را نيز شامل است. خود ايشان روايتي را كه خواهيم خواند و مشابه اين روايت است، ميفرمايد شامل مطلق واجب است، در آن روايات مانند صحيحه هشام بن سالم تعبير شده كه «حَدَثَ لَهُ رَأْي»[4]، چه فرقي بين «أَرَادَ» و «حدث له رأي» هست؟ فرد أظهر صحيحه حلبي نافله است و فرد منحصر آن نيست، حالا چون اين مطالب برهاني نيست و بر اساس اشباه و نظائر گفته ميشود، خيلي بر آن اصرار نداريم.
صحيحه عبد الرحمن بن حجاج عن أبي الحسن عليه السلام: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ وَ يَرْتَفِعُ النَّهَارُ فِي صَوْمِ ذَلِكَ الْيَوْمِ لِيَقْضِيَهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ قَالَ نَعَمْ لِيَصُمْهُ وَ لْيَعْتَدَّ بِهِ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَحْدَثَ شَيْئاً»[5].
مرحوم آقاي خوئي ميفرمايد تعبير «يَبْدُو» ظاهر در اين است كه روزه قضاء معين نباشد. يك بحثي است كه ايشان نيز به آن اشاره نموده است كه آيا قضاء هميشه موسع است يا مضيق تا ماه رمضان سال آينده است و اگر تا آن هنگام گرفته نشود، علاوه بر كفاره، اين قضاء روزه همچنان پابرجا ميماند؟ مشهور قائل هستند كه مضيق است و نظر مختار نيز همين است، اما مرحوم سيد ميفرمايد كه دليلي بر تضيق نداريم و مرحوم آقاي خوئي نيز به كلام مرحوم سيد تمايل دارد. حالا بنابر قول مشهور كه مضيق است، ايشان ميفرمايد كه صورت روزه قضاء معين را شامل نميشود.
اما تعبير «يَبْدُو» شامل صورتي نيز ميشود كه قضاء روزه ماه مبارك رمضان را فراموش كرده و روز آخر سال جاري نيز هست و فردا ماه مبارك رمضان جديد از راه ميرسد، و در اثناء روز آخر به خاطر ميآورد كه روزه قضائي از ماه رمضان گذشته بر عهده او مانده است، چه قرينهاي وجود دارد كه اين روزه قضاء معين خارج از مفاد روايت است؟ اين «يَبْدُو» فقط بر اين دلالت دارد كه شبانه نيت نكرده است.
بله، ممكن است اينگونه ادعا شود كه «يَبْدُو» به اين معنا است كه قبلاً متذكر نبوده و الآن متذكر شد، در جلسه گذشته عرض شد كه عدهاي ميگويند در صوم واجب غير معين بايد نيت شبانه حاصل شود ولي لعذر تا ظهر نيت جايز است. بنابراين، ممكن است ادعا شود كه مورد سؤال اين روايت غير متذكر است و امام عليه السلام نيز همين مورد را پاسخ دادهاند و قرينه و دليلي در اين روايت وجود ندارد كه شامل متذكر و حالت اختيار در واجب غير معين بشود.
ولي با ادعاي اطلاق در روايت، ميتوان اين ادعا را متزلزل ساخت، زيرا تعبير يتذكر الصوم در مورد ناسي است ولي تعبير «يَبْدُو» غير ناسي را كه تصميم به روزه نداشته و در اثناء روز تصميم به روزه ميگيرد، شامل است، مرحوم آقاي خوئي اصلاً از «لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ» استفاده ميكند كه متعمد بوده كه روزه نگيرد، تصميم داشته كه روزه نگيرد ولي بعد از اين تصميم برميگردد و نيت روزه ميكند، حالا ما اين فرمايش مرحوم آقاي خوئي را نميگوئيم كه اين «لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ» در تعمد به عدم روزه ظهور دارد، ولي آن صورت را نيز شامل ميشود، معناي «يَبْدُو» اين است كه براي او تصميم حاصل ميشود و به اين معنا نيست كه تصور موضوع روزه براي او حاصل ميشود، بداء حاصل شدن، همه فروض تصميم بر عدم و غفلت و ترديد را شامل ميشود. اين صحيحه بالاطلاق دلالت ميكند كه حتي در صورت اختيار و عدم عذر نيز نيت قضاء ماه مبارك رمضان تا ظهر جايز است.
البته از عبد الرحمن بن الحجاج يك روايت ديگري نيز به طريق تهذيب نقل شده كه ايشان آن را اينجا نقل نكرده است، در جامع الاحاديث روايت عبد الرحمن بن حجاج را با دو روايت نقل ميكند كه در حقيقت يك روايت است، اين را از جامع الاحاديث نقل ميكنم. روايتي كه از تقريرات مرحوم آقاي خوئي خواندم، نقل كافي است و آن اين است «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ»، علت اينكه جميعاً تعبير شده با اينكه فضل بن شاذان يك نفر است، اين است كه اينجا دو سند است كه يكي أحمد بن محمد عن الفضل بن شاذان نقل كرده و در سند ديگر محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان نقل كرده است، اينجا دو دسته راوي از ابن ابي عمير نقل ميكنند، «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ وَ يَرْتَفِعُ النَّهَارُ فِي صَوْمِ ذَلِكَ الْيَوْمِ لِيَقْضِيَهُ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ قَالَ نَعَمْ لِيَصُمْهُ وَ لْيَعْتَدَّ بِهِ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَحْدَثَ شَيْئاً».
نقل ديگر از روايت عبد الرحمن بن الحجاج كه از نظر سند مختصري با قبلي متفاوت است، اين است كه مرحوم شيخ نقل ميكند: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقْضِي رَمَضَانَ أَ لَهُ أَنْ يُفْطِرَ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ قَبْلَ الزَّوَالِ إِذَا بَدَا لَهُ فَقَالَ إِذَا كَانَ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ وَ كَانَ مِنْ قَضَاءِ رَمَضَانَ فَلَا يُفْطِرْ وَ يُتِمُّ صَوْمَهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ وَ يَرْتَفِعُ النَّهَارُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ يَقْضِيَهُ مِنْ رَمَضَانَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ قَالَ نَعَمْ يَصُومُهُ وَ يَعْتَدُّ بِهِ إِذَا لَمْ يُحْدِثْ شَيْئاً»[6].
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ» محمد بن علي بن محبوب از مشايخ قميين است و محمد بن الحسين، أبي الخطاب است كه از ثقات مهم است و صفوان، ابن يحيي است، در اين سند صفوان از عبد الرحمن بن الحجاج نقل ميكند و به صورت مضمره ذكر شده است، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقْضِي رَمَضَانَ أَ لَهُ أَنْ يُفْطِرَ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ قَبْلَ الزَّوَالِ إِذَا بَدَا لَهُ فَقَالَ إِذَا كَانَ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ وَ كَانَ مِنْ قَضَاءِ رَمَضَانَ فَلَا يُفْطِرْ وَ يُتِمُّ صَوْمَهُ» تا اينجا مربوط به مسئله جاري نيست، ذيل اين نقل با نقل كافي يكي است، «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ مَا يُصْبِحُ وَ يَرْتَفِعُ النَّهَارُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ يَقْضِيَهُ مِنْ رَمَضَانَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ مِنَ اللَّيْلِ قَالَ نَعَمْ يَصُومُهُ وَ يَعْتَدُّ بِهِ إِذَا لَمْ يُحْدِثْ شَيْئاً».
مرحوم آقاي خوئي ميفرمايد اين روايت در مورد غير معين است و قضاء مضيق را شامل نميشود، چون «بَدَا» تعبير شده كه در موسع گفته ميشود، و من عرض كردم كه دليل بر اين مطلب نيست.
يك روايت ديگر هست كه ضعيف السند است و مرحوم آقاي خوئي نيز آن را ضعيف السند ميداند، «صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ صِيَامَ شَهْرٍ فَيُصْبِحُ وَ هُوَ يَنْوِي الصَّوْمَ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فَيُفْطِرُ»[7] يك فرض اين است كه شبانه نيت كرده و روز به فكرش ميآيد كه روزه را افطار كند، و فرض ديگر اين است كه شب نيت نكرده و در روز به فكرش ميآيد نيت روزه كند، آيا ميتواند روزه بگيرد، حضرت در هر دو فرض ميفرمايند اشكالي ندارد. متن روايت مربوط به مسئله جاري است و بر جواز نيت در اثناء روز كه شامل تا غروب است و متعمد و غير متعمد را دربر ميگيرد، دلالت ميكند اما به دليل ضعف سند قابل استناد نيست.
روايت ديگر، صحيحه محمد بن قيس عن أبي جعفر عليه السلام: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع إِذَا لَمْ يَفْرِضِ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ صِيَاماً ثُمَّ ذَكَرَ الصِّيَامَ قَبْلَ أَنْ يَطْعَمَ طَعَاماً أَوْ يَشْرَبَ شَرَاباً وَ لَمْ يُفْطِرْ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ»[8].
مرحوم آقاي خوئي در اين روايت استظهاري دارد كه مطلبي كاملاً بر خلاف آن به ذهن ميآيد، ايشان ميفرمايد اين جمله كه «إِذَا لَمْ يَفْرِضِ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ صِيَاماً» به اين معنا است كه آن صيامي را كه اراده كرده بجا آورد، در آن وقت بر خود الزام نكرده است و بعداً بر خود الزام كرده است، كأنه ظاهر روايت، روزه نذري موسع است كه در اينجا ميفرمايد «إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ»، ايشان اين را اينطور معنا ميكند.
به نظر ميرسد كه دو احتمال وجود دارد كه هيچكدام اين كه مرحوم آقاي خوئي ميفرمايد، نيست؛ يكي اين است كه فرض مسئله اينجا است كه اصلاً نذري نكرده و چيزي بر عهده خودش لازم نكرده است، البته به قرينه مقام اين است كه از نظر شرعي شارع چيزي الزام نكرده است و خود او نيز چيزي بر خود لازم نكرده است و حالا ميخواهد روزه بگيرد، قهراً اين روزه براي او نافله ميشود. البته اين تعبير «إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ» در چند مورد چنين تعبير ميشود؛ يكي جائي است كه شخص در روزه گرفتن ترديد دارد كه آيا ميشود روزه بگيرد، و در افطار كردن ترديد دارد كه آيا ميشود افطار كرد. ديگري جائي است كه فقط يكي از اين دو مجهول است، ميداند كه افطار جايز است و نميداند كه صوم جايز هست يا نيست و يا بالعكس. در اينجا به نظر ميرسد كه افطار با آن معنائي كه ذكر كردم، جايز است، وقتي واجب معين نشد و قبلاً هم نيت نكرده، افطار اشكالي ندارد، تصوري كه در اثناء روز براي او پيش آمده، الزامآور نيست، شبهه سائل در اين بوده كه شبانه كه نيت نكرده، ميتواند قبل از ظهر نيت كند، پس اين تعبير تخيير در مقام تجويز صوم است و در مقام تجويز افطار كه حكم آن معلوم بوده، نيست. و در صدر روايت ميگويد اگر واجبي بر ذمه نباشد، آيا صوم جايز هست يا نيست و آيا اين صوم مستحبي را ميتواند بگيرد؟ اين مربوط به مستحب ميشود و از مورد بحث خارج است. اينكه حضرت اينگونه تعبير نمودهاند، به خاطر اين شبهه است كه اگر صوم منذور بر كسي واجب باشد، آيا ميتواند روزه مستحبي بگيرد؟ اين مورد اختلاف هم هست، اگر قضاء بر عهده او باشد، مسلّماً نميتواند روزه مستحبي بگيرد، اما اينكه اگر صوم منظور موسع بر عهده او باشد، آيا ميتواند روزه مستحبي بگيرد، شبهه وجود دارد و ممكن است بنابر اين تفسيري كه عرض ميكنم، اين روايت در اين جهت ظهور داشته باشد كه حضرت ميفرمايند اگر ذمه او مشغول نباشد و ذمه خود را به صوم واجب مشغول نكرده باشد، گرفتن روزه مستحبي اشكال ندارد، از اين استفاده ميشود كه اگر صوم نذري نيز بر عهده او باشد، صوم مستحبي جايز نيست. يك معناي ديگر اين است كه صيام در «لَمْ يَفْرِضِ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ صِيَاماً» اشاره به صيامي باشد كه بعداً ميخواهد نيت كند، ميگويد شخص صيامي را به عهده خود نياورده ولي ميخواهد بياورد، يعني همين كه الآن ميخواهد بجا بياورد، بر خود لازم نكرده است، يعني نذر معين نبوده است، حضرت ميفرمايد اگر نذر معين نباشد اشكالي ندارد، اين به چه معنا ميشود و نذر معين چه نقشي دارد؟ كلمه مستحبي هم در ذيل روايت نيست، ميفرمايد اگر نذر كرده آن روز معين را روزه بگيرد، نميتواند آن روز را روزه بگيرد و براي وفاء به نذر كفايت نميكند، كأنه براي وفاي به نذر بايد در شب نيت كرده باشد، و مفروض اين است كه در شب نيت نكرده و لذا كفايت نميكند، اما اگر نذر نكرده باشد، آن روز را ميتواند روزه بگيرد. خلاصه، در آن فرض اول هم كه نذر واجب بر عهده او باشد، نميتواند از بابت آن روزه، در آن روز روزه بگيرد، براي خاطر اينكه ظهور نذر و استيجار اين است كه از اول طلوع فجر نيت كند و روزه بگيرد و روزه ناقص در باب نذر و استيجار كفايت نميكند، به حسب انصراف دليل، نيت در نذر بايد از اول طلوع فجر باشد و معلوم نيست اين روايت بگويد كه شارع بر خلاف نذر ناذر چيز ديگري را كافي ميداند، ممكن است اين روايت بگويد كه نذر نكرده تا نتواند بجا بياورد، اشكالي ندارد و ميتواند بجا آورد، ميتوانيم استظهار كنيم كه اين روايت ميگويد تكليف صورت نذر چيز ديگري است و جواز صوم فقط در غير نذر ميباشد.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): شبهه راجع به جواز صوم است و در مورد افطار صوم نيست، آنجا هم كه در كلام خود حضرت است كه ميفرمايد اگر روزه واجب نذر نكرده، نيت در اثناء روز براي روزه آن روز كفايت ميكند، اين مفهوم دارد و به اين معنا نيست كه چه نذر واجب باشد يا نباشد، ميتواند نيت كند.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): در اين جهت كه ميخواهم عرض كنم، فرق نميكند، در اينكه عرض ميكنم كه دليلي وجود ندارد كه شارع بر خلاف نذر ناذر تعبد خاصي داشته باشد، هر نسخهاي كه فرض كنيد، مشترك است، در باب نذر بايد طبق قواعد عامه مشي نمود، بحث اين است كه يك روايت هم پيدا نكردم كه شارع بر خلاف نذر، تعبد خاصي داشته باشد، حالا چه نسخه «يَفْرِض» باشد يا نباشد، فرق نميكند، اگر راجع به نذر هم نباشد، تفاوتي در آنچه عرض ميكنم، ندارد، راجع به نذر كه دلالت دارد، فقط روايت ضعيف السند صالح بن عبد الله است و دليل ديگري وجود ندارد.
عقيده ما اين است كه اگر استظهار نكنيم، دو وجه هست؛ حالا بنابر كلمه «فرض»، يكي اين است كه به طور كلي به ذمه خود صومي را فرض نكرده، حالا ميخواهد بجا بياورد، و دوم اين است كه صوم آن روز را فرض نكرده است. مرحوم آقاي خوئي معناي دوم را گفته است، اما در معناي دوم حتماً ظهور ندارد، حالا فرض كنيم كه مراد معناي دوم است، ولي مرحوم آقاي ميفرمايد كه بر عهده خود گذاشته، ولي آن روز را نذر نكرده است، آيا اينطور دلالت ميكند؟ اگر گفتند اگر فلان روز را نذر نكرده باشيد كه روزه بگيريد، فلان حكم را دارد، آيا معناي آن اين است كه نذر كردهايد به طور كلي روزه بگيريد، منتها آن روز نبوده است، اين مطلب استفاده ميشود؟ ايشان اينگونه استظهار ميكند كه معناي آن اين است كه نذر كرده روزه بگيرد ولي خصوص آن روز را نذر نكرده است، اين استفاده نميشود بلكه اينكه ميگويد نذري نكرده، هم با اين سازگار است كه كلاً نذر كرده باشد و هم با اينكه اصلاً نذر نكرده است، اين استظهار نميشود كه نذر كرده باشد منتها آن خصوصيت تحت النذر نبوده است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»
. [1]عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصْبِحُ وَ هُوَ يُرِيدُ الصِّيَامَ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فَيُفْطِرُ قَالَ هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نِصْفِ النَّهَارِ قُلْتُ هَلْ يَقْضِيهِ إِذَا أَفْطَرَ قَالَ نَعَمْ لِأَنَّهَا حَسَنَةٌ أَرَادَ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلْيُتِمَّهَا قُلْتُ فَإِنَّ رَجُلًا أَرَادَ أَنْ يَصُومَ ارْتِفَاعَ النَّهَارِ أَ يَصُومُ قَالَ نَعَمْ». الكافي (ط – الإسلامية)، ج4، ص: 121
[2] . إسراء، آیة 19
[3] . «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». مائدة، آیة 6
[4] . الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُصْبِحُ وَ لَا يَنْوِي الصَّوْمَ فَإِذَا تَعَالَى النَّهَارُ حَدَثَ لَهُ رَأْيٌ فِي الصَّوْمِ فَقَالَ إِنْ هُوَ نَوَى الصَّوْمَ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ حُسِبَ لَهُ مِنْ يَوْمِهِ وَ إِنْ نَوَاهُ بَعْدَ الزَّوَالِ حُسِبَ لَهُ مِنَ الْوَقْتِ الَّذِي نَوَى». تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج4، ص: 188
[5] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج4، ص: 122
[6] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 186
[7] . «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ صِيَامَ شَهْرٍ فَيُصْبِحُ وَ هُوَ يَنْوِي الصَّوْمَ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فَيُفْطِرُ وَ يُصْبِحُ وَ هُوَ لَا يَنْوِي الصَّوْمَ فَيَبْدُو لَهُ فَيَصُومُ فَقَالَ هَذَا كُلُّهُ جَائِزٌ». تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج4، ص: 187
[8] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 187