48. كتاب صوم/سال اول 86/10/12
باسمه تعالي
كتاب صوم/سال اول : شماره 48 تاریخ : 86/10/12
در اين جلسه، مسئله فرصت نيت روزه نافله را مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم. به مشهور يا به اشهر نسبت داده شده كه نيت نافله تا زوال است، در شرايع به «أشهر» نسبت داده، و در مدارك و ذخيره و كفايه مرحوم سبزواري تعبير «اكثر» كردهاند، و در شرح لمعه و مسالك و حدائق به مشهور نسبت دادهاند، و تسامحي در مسالك شده و كلمه «أشهر» موجود در شرايع را با مشهور يكي حساب كرده و گفته مشهور اين است همانطور كه در متن شرايع آمده است، قول مقابل مشهور، نادر است و قول مقابل اشهر، كثير است منتها آن قول أشهر، أكثر است.
به كتب كه مراجعه كردم، معلوم شد كه اين نسبت درست نيست و شهرتي در مسئله وجود ندارد. قبل از شرايع كه در اين كتاب تعبير «اشهر» شده، هشت فقيه قائل هستند كه نيت صوم نافله محدود به ظهر نيست و بعد از ظهر هم نيت صحيح است، البته دو نفر از هشت نفر در كتب خود مختلف فتوا دادهاند، برخي به نيت تا غروب تصريح كردهاند و برخي نيز به نيت تا بعد از ظهر تصريح دارند كه آقايان نوعاً اينطور فهميدهاند كه مراد از بعد از ظهر، تا غروب است. قبل از شرايع فقط مرحوم ابن أبي عقيل فرصت نيت روزه نافله را بدون اينكه مختلف فتوا دهد، تا ظهر دانسته است، دو نفر ديگر هستند كه مختلف گفتهاند؛ مرحوم شيخ كه در مبسوط تا نزديك غروب و در برخي كتب ديگر خود تا ظهر قائل شده است، و مرحوم ابن براج در مهذب تا ظهر و در شرح جمل العلم مرحوم سيد مرتضي تا بعد از ظهر قائل شده است و دعواي اجماع هم كرده است، فقط يك نفر بدون اختلاف قائل شده كه تا ظهر است و شش نفر قبل از شرايع بدون اختلاف قائل شدهاند كه تا بعد از ظهر هم هست؛ مرحوم ابن جنيد، مرحوم سيد مرتضي در دو كتاب خود، مرحوم ابن ادريس، مرحوم ابن زهره، مرحوم ابن حمزه، مرحوم قطب الدين كيدري. و در چهار كتاب نيز به عدم محدوديت تا ظهر دعواي اجماع شده است؛ انتصار، شرح جمل العلم مرحوم ابن براج، غنيه مرحوم ابن زهره، سرائر مرحوم ابن ادريس. در منتهي نيز نسبت به نيت تا غروب دعواي «اكثر» شده است. مرحوم شيخ طوسي در خلاف تعبيري دارد كه آن در مورد شهرت فتوائي نيست و در مورد روايات است كه ميفرمايد بعضي قائل شدهاند تا غروب است ولي براي آن مستندي نديدهام.
پس، شهرتي در مسئله نيست ولي محققاً ميتوان گفت كه اشهر اين است كه فرصت نيت روزه نافله محدود به ظهر نيست. تا زمان مرحوم صاحب جواهر، بيست و يك فقيه در سي و دو كتاب محدود به ظهر ندانستهاند. و ده فقيه در بيست و يك كتاب قائل به محدوديت نيت نافله تا ظهر شدهاند. بلا اشكال اشهر اين است كه نيت روزه نافله محدود به ظهر نيست و تا نزديك غروب فرصت نيت وجود دارد.
در مسئله، چهار روايت هست كه يكي معتبر و بقيه مؤيد آن است كه نيت نافله محدود به ظهر است و از عدهاي از روايات استفاده ميشود كه محدود به ظهر نيست.
روايات محدوديت تا ظهر در جامع الأحاديث باب دوم ابواب نية الصوم است، حديث دوم «روايت دعائم عن جعفر بن محمد عليه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي الصَّوْمَ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَتَطَوَّعَ بِالصَّوْمِ فَلَهُ ذَلِكَ مَا لَمْ تَزُلِ الشَّمْسُ»[1].
روايت پنجم باب، راوي به امام نسبت نداده ولي يكي از اصحاب مورد وثوق حضرت صادق عليه السلام اين روايت را نقل ميكند و او عيسي بن ابي منصور شلقان است، مراد از عيسي كه به طور مطلق در اين روايت هست، همين عيسي بن ابي منصور است، چنين راوياني مطمئناً احكام شرع را از خود نقل نميكنند بلكه اگر مطلبي در مورد احكام شرع ميگويند، نقل مطالب امام معصوم است، اما در عين حال، چنين رواياتي كه اصطلاحاً به آنها موقوف ميگويند و متصل به امام عليه السلام نيست، معتبر نيست، زيرا احتمال اجتهاد راويان در كلمات ائمه عليهم السلام وجود دارد كه برداشتي از كلام امام داشتهاند كه آن برداشت براي ما ثابت نيست و يا در جمع بين روايات به مطلبي رسيدهاند كه آن براي ما ثابت نباشد. كلمات روات در امور حسي مانند نقل از معصوم كه اشتباه كمتر در آن رخ ميدهد، حجت است اما برداشتهاي خود راوي حجت نيست. اين روايت حجت نيست ولي براي تأييد مطلب خوب است.
«إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ عِيسَى قَالَ: مَنْ بَاتَ وَ هُوَ يَنْوِي الصِّيَامَ مِنْ غَدٍ لَزِمَهُ ذَلِكَ فَإِنْ أَفْطَرَ فَعَلَيْهِ قَضَاؤُهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ لَمْ يَنْوِ الصِّيَامَ مِنَ اللَّيْلِ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ فَإِنْ زَالَتِ الشَّمْسُ وَ لَمْ يَأْكُلْ فَلْيُتِمَّ الصَّوْمَ إِلَى اللَّيْلِ»[2].
«عَنْ عِيسَى قَالَ: مَنْ بَاتَ وَ هُوَ يَنْوِي الصِّيَامَ مِنْ غَدٍ لَزِمَهُ ذَلِكَ فَإِنْ أَفْطَرَ فَعَلَيْهِ قَضَاؤُهُ» كه عرض كردم كه اين شاهد بر اين است كه روزه واجب موسع يا روزه قضاء نيست، در اين روايت قضاء مستند به همين افطار اين روزه منوي از شب است، و اين فقط با نافله سازگار است و در مورد روزه قضائي نيست، زيرا روزه قضائي مستند به اين روزهاي كه گرفته و افطار كرده نيست بلكه علت اسبقي دارد كه روزه واجبي را نگرفته و قضاء آن به گردن او آمده است، «وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ لَمْ يَنْوِ الصِّيَامَ مِنَ اللَّيْلِ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَرَ فَإِنْ زَالَتِ الشَّمْسُ وَ لَمْ يَأْكُلْ فَلْيُتِمَّ الصَّوْمَ إِلَى اللَّيْلِ».
دو روايت ديگر كه يكي از آنها موثقه و معتبر است، در جلد 11 جامع الأحاديث هم هست، «عَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْقَصِيرِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ قَالَ يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ»[3].
«مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْقَصِيرِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام» اين روايت ضعيف السند است، الآن به همه سند مراجعه نكردم ولي فعلاً أبي عبد الله الرازي كه جاموراني است، تضعيف شده است، «قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ قَالَ يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ». اين هر سه روايت كه خوانديم، از نظر سند ضعيف است، ولي نظير روايات مستفيض كه چند روايت از روات مختلف راجع به يك موضوع باشد، در بسياري از موارد اطمينان آور است و چندان نيازي به اين ندارد كه تك تك قابل اعتماد باشد.
روايت ديگري از ابن بكير هست كه موثقه است، در ابواب ما يجب الامساك عنه، باب 13 هم هست، «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ ثُمَّ يَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ أَ يَصُومُ ذَلِكَ الْيَوْمَ تَطَوُّعاً فَقَالَ أَ لَيْسَ هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نِصْفِ النَّهَارِ»[4].
«قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ ثُمَّ يَنَامُ حَتَّى يُصْبِحَ» محل استشهاد، موضوعي بوده كه بين امام و راوي مورد تسلم بوده و حضرت به آن تمسك ميفرمايند كه از ناحيه نيت كه اشكالي ندارد، از ناحيه جنابت نيز مانعي نيست، «يَصُومُ ذَلِكَ الْيَوْمَ تَطَوُّعاً؟ فَقَالَ أَ لَيْسَ هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نِصْفِ النَّهَارِ» پس، از ناحيه بقاء بر جنابتي كه پيش آمده نيز اشكالي نيست.
سابقين معمولاً اين روايات را ذكر نكردهاند، در معتبر ميفرمايد دو روايت كه يكي محدود به ظهر و ديگري غير محدود در مسئله هست، و يك روايت براي محدود ذكر ميكند كه هيچ دلالتي بر محدوديت ندارد و آن روايت هشام بن سالم است كه أمير المؤمنين عليه السلام در روز وارد خانه ميشدند و ميفرمودند اگر غذائي نيست روزه بگيرم و ايشان روزه ميگرفتند، ديگران به استناد اطلاق به اين روايت گفتهاند محدود نيست. حالا معتبر شرح نافع است، در نافع ميگويد دو روايت است كه اصح محدوديت است، چون در معتبر شرح كرده، معلوم ميشود كه همين روايت را ميگويد.
شهيد ثاني ميفرمايد كه رواياتي بر محدوديت هست و برخي روايات بر عدم محدوديت هست، اما روايات محدوديت را نقل نميكند، معلوم نيست كه آنچه زائد در معتبر هست، نزد ايشان بوده باشد.
مرحوم شيخ طوسي در خلاف ميفرمايد كه مسئله محل اختلاف است و اينكه محدود به ظهر باشد «هو الظاهر في الروايات»، معلوم نيست ايشان چه رواياتي را در نظر گرفته است و چيزي نقل نميكند.
در مقابل، روايات ديگري هست كه مشروعيت نيت صوم بعد از ظهر را اثبات ميكند. روايت اول باب دوم ابواب نيت صوم است، «صحيحه هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُصْبِحُ وَ لَا يَنْوِي الصَّوْمَ فَإِذَا تَعَالَى النَّهَارُ حَدَثَ لَهُ رَأْيٌ فِي الصَّوْمِ فَقَالَ إِنْ هُوَ نَوَى الصَّوْمَ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ حُسِبَ لَهُ مِنْ يَوْمِهِ وَ إِنْ نَوَاهُ بَعْدَ الزَّوَالِ حُسِبَ لَهُ مِنَ الْوَقْتِ الَّذِي نَوَى»[5].
روايت سوم باب، «قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَدْخُلُ إِلَى أَهْلِهِ وَ يَقُولُ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ وَ إِلَّا صُمْتُ فَإِنْ كَانَ عِنْدَهُمْ شَيْءٌ أَتَوْهُ بِهِ وَ إِلَّا صَامَ»[6]. پيداست كه نقل اين سيرهها براي بيان حكم شرعي مسئله است، اگر نيت به قبل از ظهر محدود بود، در نقل اين سيره كه بيانگر حكم شرعي است، اين محدوديت نقل ميشد و از آنجا كه اين محدوديت ذكر نشده، معلوم ميشود كه نيت روزه نافله محدود به قبل از ظهر نيست. مرحوم آقاي خوئي ميفرمايد چون غالباً حضرت بعد از ظهر وارد منزل ميشدند، پس، مورد روايت بعد از ظهر است، ولي ما اين را نميگوئيم و شايد اكثراً پس از نماز صبح و انجام كارهائي قبل از ظهر وارد منزل ميشدند و چنين ميفرمودند، حالا شايد غالباً قبل از ظهر و يا غالباً بعد از ظهر وارد منزل ميشدند، اما از اينكه امام بيان نميفرمايند كه قبل يا بعد بوده، استفاده ميشود كه ملاك همين است كه اگر شب نيت نكرده باشد، روز ميتواند نيت كند.
روايت چهارم باب كه به يك حساب ممكن است دو روايت بشمار آورد، «صحيحه مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع إِذَا لَمْ يَفْرِضِ الرَّجُلُ عَلَى نَفْسِهِ صِيَاماً ثُمَّ ذَكَرَ الصِّيَامَ قَبْلَ أَنْ يَطْعَمَ طَعَاماً أَوْ يَشْرَبَ شَرَاباً وَ لَمْ يُفْطِرْ فَهُوَ بِالْخِيَارِ إِنْ شَاءَ صَامَ وَ إِنْ شَاءَ أَفْطَر»[7]. محمد بن قيس اين روايت را از حضرت محمد باقر عليه السلام نقل ميكند، و به همين مضمون در روايت جعفريات محمد بن اسماعيل از حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام نقل ميكند.
البته لحن اين روايات، اصل ارتباط آنها با مسئله جاري ثابت است، ولي مفروض مثلاً اين روايت محمد بن قيس اين است كه ناسي بوده و بعد به فكر افتاده است، اما برخي از روايات نسبت به كسي كه از اول بناي روزه نداشته و بعد تصميم به روزه ميگيرد، اطلاق دارد و شامل اين صورت نيز ميشود.
روايت دهم باب، «روايت جعفريات بأسناده عن علي عليه السلام أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ أَتَى النَّبِيَّ ص فَصَلَّى مَعَهُ صَلَاةَ الْعَصْرِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص إِنِّي كُنْتُ الْيَوْمَ فِي ضَيْعَةٍ لِي وَ إِنِّي لَمْ أَطْعَمْ شَيْئاً أَ فَأَصُومُ قَالَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ عَلَيَّ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَأَجْعَلُهُ مَكَانَهُ قَالَ نَعَمْ»[8]. شايد از ترك استفصال، حكم همه فروض ترديد در صيام و تصميم به عدم صيام و صورت غفلت استفاده ميشود.
روايت هفدهم باب، «الْحُسَيْنُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّائِمِ الْمُتَطَوِّعِ تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ قَالَ هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَصْرِ وَ إِنْ مَكَثَ حَتَّى الْعَصْرِ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَصُومَ وَ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ فَلَهُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ»[9].
«سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَان عَنْ أَبِي بَصِيرٍ» بنابر اينكه سماعه را واقفي بدانيم، موثقه است، مرحوم علامه در ابي بصير اشكال كرده و در مختلف اين روايت را ضعف سند رد كرده، اما اين اثبات شده كه اشكالي در ابي بصير نيست، «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّائِمِ الْمُتَطَوِّعِ تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ قَالَ هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَصْرِ» مسئله اول اين است كه كسي از شب نيت كرده، قدر مسلم آن اين است كه از شب هم نيت داشته است، امام ميفرمايند كه تا عصر افطار جايز است، و مسئله دوم هم اين است كه نيت نكرده بود و حالا ميخواهد نيت كند، اين را خود امام عنوان ميفرمايند، سائل راجع به افطار سؤال كرده و حضرت تفضلاً صورت نيت را نيز بيان ميفرمايند كه «وَ إِنْ مَكَثَ حَتَّى الْعَصْرِ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَصُومَ وَ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ فَلَهُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ». روايت را بايد صحيحه بدانيم كه در فقيه نقل كرده و در مقنع نيز نقل كرده كه بنابر همين روايتها فتوا ميدهد، پس، چون مقنع كتاب فتوائي است، ايشان را هم به آن شش فقيه اضافه كنيم و بگوئيم هفت فقيه هستند كه اينگونه فتوا ميدهند، خلاصه، از قدماء اينها قائل شدهاند.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): بله، درست است عيسي را هم ما آن طرف نقل ميكنيم، حالا ممكن است در جمع دلالي، كلام عيسي را هم تفسير كنيم.
اين روايات هست، و عجيب اين است كه با اينكه اين روايات در دسترس مرحوم شيخ طوسي بوده، ايشان فرموده كه نصي راجع به نيت بعد از ظهر نيافتم.
در ميان اين روايات بيشتر بر روي روايات ابي بصير تكيه شده است كه از آن استفاده كردهاند كه نيت بعد از ظهر صحيح است.
مرحوم علامه حلي در مختلف از استدلال به اين روايت پاسخ ميدهد كه اين روايت صدراً و ذيلاً راجع به سؤال سائل و افطار صائم متطوع است كه آيا كسي كه نيت صوم كرده، حق افطار دارد؟ حضرت فرمودهاند كه تا وقت عصر اختيار دارد، و متمم آن اين است كه شخص كه اول نيت صوم كرده بود، حالا اگر تصميم به افطار گرفت و بعد دوباره منصرف شد و «بَدَا لَهُ» كه صوم را اعاده كند، اين راجع به تجديد نظر است، مشهور بين فقهاء حتي در روزه ماه مبارك رمضان نيز گفتهاند كه اين تجديد النية صحيح است و صوم باطل نميشود، ايشان فرموده اين روايت راجع به مورد بحث و احداث نيت در بعد از ظهر نيست و لذا اين روايت را در مختلف رد كرده است، و كأنه شايد مرحوم شيخ طوسي نيز كه فرموده نصي در اين مسئله پيدا نكردم، با اينكه همين روايت را مرحوم طوسي نقل كرده است، روايت را همين ميداند كه راجع به مورد بحث و احداث نيت در بعد از ظهر نيست، و بقيه روايات را نيز يا نقل نكرده و بعضي هم مانند روايت عيسي موقوف است، لذا اعتنا نكرده است، اينها روايات مسئله است.
اول فقيهي كه بين اين روايات جمع كرده است، شهيد ثاني است، گمان ميكنم كه همان جمع را شاگرد ايشان، مرحوم محقق اردبيلي نيز گفته است و مرحوم آقاي خوئي نيز اين را دارد. جمع بين روايات اين است كه بگوئيم روايات محدوديت تا ظهر، روزهاي را ميگويد كه به حساب روزه كل گذاشته شود و مجزي باشد از اوامري كه گفتهاند مثلاً اگر معتكف سه روز روزه بگيرد، روز اول و دوم مستحب است و روز سوم واجب ميشود، حالا در آن دو روز اول شبانه فراموش كرد نيت صوم كند، آنجا ميگويد اگر قبل از ظهر نيت كرد، صوم كل حساب ميشود و اشكالي ندارد و احكام سه روز در باب اعتكاف بار ميشود، يا در صورتي است كه ميگويند اگر كسي روز روزه بگيرد، بعد فلان دعا را بخواند، اگر كسي در اين روزهها قبل از ظهر متوجه شد و نيت كرد، به منزله نيت كل و نيت از شب است و كافي است، اما بعد از ظهر به درد اينها نميخورد و در اين موارد بايد تجديد كند، ولي في نفسه يك صوم ناقص مطلوب شرعي است و از اوامر كلي صوم و رواياتي كه ظاهر در صوم كل است، كفايت نميكند، جمع بين روايات اين است كه آن رواياتي كه محدود به ظهر كرده، يعني آن كه به درد صوم كل بخورد، و رواياتي كه مشروعيت را اثبات كرده، اصل مشروعيت و استحباب است كه روايت هشام بن سالم شاهد بر اين مطلب است.
و به احتمال قوي، فقهائي كه گاهي كلامشان مختلف شده و گاهي هر كدام قولي را قائل شده است، در بسياري از آنها ميتوان گفت كه نزاع آنها لفظي است و كسي كه ميگويد نيت بعد از ظهر جائز است، ميخواهد اصل مشروعيت را اثبات كند، و كسي كه ميگويد محدود تا ظهر است، اجزاء اصل صوم و كل صوم و صوم كامل است، مرحوم شيخ در خلاف كه ميگويد روايتي پيدا نكرده، شايد مراد اين باشد كه ايشان ميگويد كه براي اجزاء از اوامري كه ميگويد فلان روز را روزه بگيريد، روايتي پيدا نكردم، اينگونه ميتوان بين بسياري از كلمات مختلف يك فقيه و يا چند فقيه در مسئله جمع كرد، اين بحث تمام است.
«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»
[1] . «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَصْبَحَ لَا يَنْوِي الصَّوْمَ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَتَطَوَّعَ بِالصَّوْمِ فَلَهُ ذَلِكَ مَا لَمْ تَزُلِ الشَّمْسُ قَالَ وَ كَذَلِكَ إِنْ أَصْبَحَ صَائِماً مُتَطَوِّعاً فَلَهُ أَنْ يُفْطِرَ مَا لَمْ تَزُلِ الشَّمْسُ». دعائم الإسلام، ج1، ص: 285
[2] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 189
[3] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 322
[4] . الكافي (ط – الإسلامية)، ج4، ص: 105
[5] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 188
[6] . «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَدْخُلُ إِلَى أَهْلِهِ وَ يَقُولُ عِنْدَكُمْ شَيْءٌ وَ إِلَّا صُمْتُ فَإِنْ كَانَ عِنْدَهُمْ شَيْءٌ أَتَوْهُ بِهِ وَ إِلَّا صَامَ». تهذيب الأحكام، ج4، ص: 188
[7] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 187
[8] . الجعفريات – الأشعثيات، ص: 61
[9] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 186