دروغ، کلید شَرّ!
بسم الله الرحمن الرحیم
دروغ، کلید شَرّ!
ویژه نامه امام عسگری علیهالسلام، ربیع الثانی 1401
مقدمه
برای مقابله و رویارویی با هر دشمنی، ابتدا لازم است از میزان قدرت و توانمندی او آگاهی حاصل شود تا به همان نسبت آمادگی فراهم شود و در غیر این صورت، پیشگیری و مقابله از نفوذ و تسلط او امکانپذیر نخواهد بود. گناه و رذایل نفسانی در حقیقت دشمنان اصلی روح و روان انساناند که به جنگ فطرت پاک و الهی او میآیند و او را با سرگرم ساختن به شهوات و تمایلات نادرست و مذموم، از سیر در مسیر حق و حقیقت و سلوک در راه هدف از خلقت بازمیدارند و سرمایه کرامت و شرافت انسانی او را به تباهی میکشانند. از آن جا که هر کدام از رذایل در پیشبرد این نقشه شوم از توانایی و میزان سلطه و نفوذ خاصی در روح برخوردارند و از جهت کارآیی و تسلط بر نفس یکسان نیستند، شناخت جایگاه و میزان قدرت تخریب آنها بسیار لازم و ضروری است.
گناه آفت جانکاهی است که خانه عبودیت انسان را ویران میکند و ریشه ریسمان ارتباط با معبود را میخشکاند و تا وقتی انسان به گناه کوچک و بزرگ میپردازد و از صغیره و کبیره باکش نیست، اصلاح رابطه با حق، خواب و خیالی بیش نبوده و در پی فساد ارتباط با حق رابطه انسان با خودش که عامل انجام گناه است و نیز با دیگران که معمولاً طرف انجام گناه انسان هستند، دچار فساد و تباهی میگردد و قطار زندگی سالم و درست از ریل حقیقی خارج شده به ناکجاآباد خواهد رسید.
هر گناه، تیشهای است که به ریشه این ارتباط میخورد و در صورت تکرار معاصی و عدم پاکسازی آن با توبه و دعا و … بالاخره انسان را دچار شقاوت خواهد ساخت اما در میان گناهان، مواردی به خودی خود معجونی از گناهان متعدد هستند که انواع سموم را یکجا با خود دارند و در تخریب خانه ایمان و شهر بندگی انسان، نقش بمب خوشهای را ایفا میکنند. ارتکاب این گونه گناهان یک تیر است که نه به یک یا دو نشانه بلکه به صد نشانه میرود و نقش مخرب آن بهراستی حیرت آور است. از جمله این موارد، گناه دروغ است که کلید صندوق زشتیهاست و اگر کسی بدان دست یافت، در واقع به منبع میکروبها و محل اجتماع آفات مختلفی دست یافته و به همین جهت میتواند بسیار آسانتر و کم هزینهتر رابطهاش را با خدای متعال به تباهی بکشاند؛ زیرا هر دروغی که گفته میشود کار چندین گناه را در دوری انسان از خداوند انجام میدهد. زشتی این گناه از جهت تأثیر سوء آن تا به حدی است که در معارف اسلامی دروغ به عنوان شاهراه رسیدن به تمامی خبائث معرفی شده است! وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام در هشداری جدی و قابل تامل همگان را نسبت به این رذیله خطرناک و آفات آن در جمله ای کوتاه هشدار میفرماید:
جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکذِب.[1]؛
همه پلیدیها و زشتیها در یک اتاق جمع شدهاند و کلید آن اطاق دروغ مىباشد.
به همین جهت لازم است برای آشنایی از جایگاه خاص تخریبی دروغ در میان رذایل نفسانی به منابع دینی مراجعه شده و از متن آیات الهی و احادیث اهلبیت استفاده گردد. در اینجا ابتدا به جایگاه شرعی دروغ در آیات و احادیث و آنگاه جایگاه عقلی آن پرداخته میشود.
اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی و نسخه هدایت بشر، بیشترین مبارزه و مذمت را نسبت به آفت دروغ داشته و آیات و روایات فراوانی در ذم این صفت پلید شیطانی وارد شده است. خدای متعال در قرآن شریف به صراحت همگان را از دروغگویی بر حذر داشته و میفرماید:
وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور.[2]؛
و از سخن دروغ بپرهیزید!
و در آیهای دیگر دروغگویان کفران کننده را محروم از هدایت الهی معرفی میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ لا یهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کفَّار.[3]؛
خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمىکند!
اولیای الهی نیز دروغ را با عناوینی معادل زشتترین قبایح معرفی فرمودهاند از جمله:
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: إِیاکمْ وَ الْکذِبَ؛ فَإِنَّهُ مَعَ الْفُجُورِ، وَ هُمَا فِی النَّار.[4]؛ از دروغ بپرهیزید که دروغ توام با فجور (انحراف از حق) است و هر دو در جهنمند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: أَرْبَى الرِّبَا الْکذِب.[5]؛ بدترین ربا دروغ است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کذَبَ تَبَاعَدَ مِنْهُ المَلَک مِنْ نَتْنِ مَا جَاءَ مِنْه[6]؛ هرگاه بنده دروغ بگوید، از بوی گندی که پدید آورده است، فرشته به مسافت یک میل از او فاصله میگیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: الْکذِبُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النِّفَاق.[7]؛ دروغ، دری از درهای
نفاق است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: کبُرَتْ خِیانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخَاک حَدِیثاً هُوَ لَک مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ بِهِ کاذِب[8]؛ خیانتى بزرگ است که به برادر خویش سخنى گویی که راستگویت شمارد و تو دروغگو باشى.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: أَعْظَم الْخَطَایا اللِّسَانُ الْکذُوب.[9]؛ بزرگترین گناهان، زبان دروغپرداز است.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شَرُّ الْقَوْلِ الْکذِب.[10]؛ بدترین گفتار دروغ است.
امام علی علیه السلام فرمود: الْکذِبُ شَینُ الْأَخْلَاقِ.[11]؛ دروغ؛ ننگ خویهاست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: إیاکم و الکذب فإنّ الکذب مجانب للایمان.[12]؛ از دروغ بپرهیزید که دروغ با ایمان سازگار نیست.
امام صادق علیه السلام فرمود: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِی فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَمَلُ أَهْلِ النَّارِ قَالَ الْکذِبُ إِذَا کذَبَ الْعَبْدُ فَجَرَ وَ إِذَا فَجَرَ کفَرَ وَ إِذَا کفَرَ دَخَلَ النَّار.[13]؛ مردی از پیامبر اکرم پرسید: عمل اهل جهنم چیست؟ فرمود: عمل جهنم دروغ است و چون بنده دروغگوید بدکار شود و چون بدکار شود به کفر گراید و چون به کفر گراید به جهنم رود.
امام باقر علیه السلام فرمود: إِنَّ الْکذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَانِ.[14]؛ دروغ، ویران کننده ایمان است.
امام عسکری علیه السلام فرمود: جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ کلُّهَا فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْکذِب.[15]؛ همه پلیدیها در یک خانه نهاده شده و کلید آن، دروغ قرار داده شده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: الْکاذِبُ مُهَانٌ ذَلِیلٌ.[16]؛ دروغگو، حقیر و خوار است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: یا عَلِی إِیاک وَ الْکذِبَ فَإِنَّ الْکذِبَ یسَوِّدُ الْوَجْه.[17]؛ یا على! مبادا دروغ بگویی، دروغ موجب روسیاهى است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: الْکذِبَ مَشْئُوم.[18]؛ دروغ شوم است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: بِالْکذِبِ یتَزَینُ أَهْلُ النِّفَاقِ.[19]؛ دروغ زینت دورویان است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: الْمُؤْمِنُ إِذَا کذَبَ مِنْ غَیرِ عُذْرٍ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَک وَ خَرَجَ مِنْ قَلْبِهِ نَتْنٌ حَتَّى یبْلُغَ الْعَرْشَ وَ یلْعَنُهُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ کتَبَ اللَّهُ عَلَیهِ لِتِلْک الْکذِبَةِ سَبْعِینَ زَنْیةً أَهْوَنُهَا کمَنْ یزْنِی مَعَ أُمِّهِ.[20]؛ مؤمن هر گاه بدون عذر دروغ بگوید هفتاد هزار فرشته او را لعنت مىکنند و از درونش بویی خارج مىگردد که تا عرش مىرسد و حاملان عرش او را لعنت مىنمایند، خداوند براى آن گناه هفتاد زنا براى او مىنویسد که پستترین آنها زنا با مادرش مىباشد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: لَوْ تَمَیزَتِ الْأَشْیاءُ لَکانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ کانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکذِب.[21]؛ اگر اشیا از هم متمایز میشدند همانا راستگویی با شجاعت و ترس قرین دروغگویی بود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: عِلَّةُ الْکذِبِ أَقْبَحُ عَلَّة.[22]؛ بیمارى دروغ، زشتترین بیمارى است.
شاید بتوان علت این مذمت حیرتانگیز نسبت به دروغ در کلام اولیای دین را از این جهت دانست که:
بنابر آموزههای قطعی قرآنی، تنها دستاویز بشر برای هدایت و سعادت خویش، عمل صالح است و بس. چنان که حضرت امام باقر در یک نفی ابدی به این مطلب اشاره میفرماید:
لَنْ تَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَل.[23]؛
هرگز به آنچه نزد خداست نمیرسید مگر با عمل.
از طرفی عمل صالح نیز تنها با پشتوانه ایمان حاصل میشود و انسان به اندازه ایمانی که دارد، نسبت به عمل صالح اقدام نموده و در آن پشتکار به خرج میدهد و در واقع ایمان، نقش موتور محرکه و برپادارنده و قوام دهنده برای عمل را دارد. چنان که حضرت امام صادق به این رابطه مستقیم میان عمل و ایمان اشاره میفرماید:
الْإِیمَانُ لَا یکونُ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ الْعَمَلُ مِنْهُ وَ لَا یثْبُتُ الْإِیمَانُ إِلَّا بِعَمَلٍ.[24]؛
ایمان بدون عمل نمىتواند باشد و عمل از ایمان است و ایمان بدون عمل ثابت نمىگردد.
در نتیجه اگر ایمان انسان مورد تهدید و آفت قرار بگیرد به همان نسبت عمل صالح وی نیز مخدوش شده و در عمل سستی خواهد ورزید و نتیجه این سستی در عمل، دور شدن از مسیر هدایت و سعادت و در نهایت درافتادن در ورطه شقاوت و هلاکت دنیا و آخرت است.
دروغ، در میان رذایل نفسانی نقش ویران کننده برای ایمان دارد که ریشه اعمال صالح را میسوزاند و انسان را به تباهی میکشاند و همین دلیل برای مذمتها و هشدارهای اهلبیت: نسبت به پالایش نفس از این آفت خطرناک کافی است. شاید به همین دلیل باشد که اولیای الهی آمیختگی ایمان با دروغ را یکجا در وجود انسان ناممکن برشمردهاند:
حسن بن محبوب میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: مؤمن بخیل مىشود؟ فرمود: آرى. گفتم: ترسو مىشود؟ فرمود: آرى، گفتم: دروغگو مىشود؟ فرمود: نه و خائن هم نمیشود. سپس فرمود:
یجْبَلُ الْمُؤْمِنُ عَلَى کلِّ طَبِیعَةٍ إِلَّا الْخِیانَةَ وَ الْکذِبَ[25]؛
مؤمن بر هر خویی سرشته میشود جز خیانت و دروغ.
دروغ انسان را در برابر گناه آزاد میسازد و به انسان جرئت شکستن حدود الهی را میدهد او میتواند با عادت به این رذیله خطرناک، حتی هر کسی را که مانع از رسیدن او به منافعش باشد را با چسباندن برچسبهای دروغین، ساکت نموده و از بین ببرد، در حالی که راستگویی او را محدود و مدیریت میکند و از کارهای ناشایست و دست زدن به هر کاری برای رسیدن به اهداف، بازمیدارد؛ زیرا در غیر این صورت رسوا خواهد شد.
چنان که در روایتی آمده است: مردی به پیامبر 6 عرض کرد: ای رسول خدا! چهار کار خوشایند من است: زنا؛ شرابخواری؛ دزدی و دروغ. اما هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک میکنم. حضرت فرمود: «دَعِ الکِذبَ!» دروغ را رها کن.
مرد رفت و تصمیم گرفت زنا کند، اما با خودش گفت: پیامبر از من میپرسد که زنا کردهای یا نه؟ اگر انکار کنم، قولی را که به ایشان دادهام شکستهام و اگر اقرار کنم، حد میخورم. سپس تصمیم گرفت دزدی کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد، اما هر بار همین فکر را با خود کرد. لذا نزد رسول خدا بازگشت و عرض کرد: شما راه را به کلی بر من بستید؛ من همه این کارها را رها کردم![26]
گفتار دوم: دروغ از نظر فطرت و عقل
خدای متعال انسان را بر مبنای فطرت الهی آفریده و به واسطه همین سرشت معنوی و ملکوتی و در پرتو فروغ روشن عقل، خوبیها را درک کرده و به آنها متمایل و از بدیها و زشتیها متنفر و گریزان است:
فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها.[27]؛
پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها.[28]؛
و قسم به جان آدمى و آن کس که آن را (آفریده و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است.
فطرت بشر بهطور طبیعی و ذاتی از هر چه موجب دوری از اصل خلقت و حقیقت هستی یعنی حضرت حق و خدای متعال میگردد، متنفر و گریزان است و عقل نیز نسبت به ارتکاب هر کاری که چنین مفسدهای در پی داشته باشد حکم به قبح زشتی و ترک و پرهیز مینماید. به همین دلیل است که فطرت انسانی از گناه بیزار است و مرتکب آن را پلید و بدکار میداند و عقل نیز حکم به وجوب ترک گناه و عقاب گناهکار میکند. دین نیز با فطرت و عقل موافق و هماهنگ و همصداست؛ گناه را ناروا و گناهکار را مستحق عقاب میداند.
بر جامعه انسانی به واسطه توجه افراد آن به مادیات و فرورفتن در منجلاب هوا و هوس، شهوت و غضب حکومت میکند و این دو مانعی بسیار بزرگ برای جلوگیری از قضاوتهای فطرت و عقل به شمار میآیند؛ زیرا تسلط و حکومت هریک از شهوت و غضب بر قلب و دل، پردهای بر قوه تشخیص صحیح فطرت و عقل کشیده شده و این دو راهنمای باطنی انسان، مرحلهای در حجاب سیاه غفلت فرومیافتند و برای رهایی و نجات بشر از این ورطه خطرناک و البته خودساخته، خدای متعال دین را به عنوان نسخهای شفابخش و هدایتگر به همراه اولیای پاک خویش فرو فرستاده است تا حجاب غفلت را از چهره رخشان عقل و فطرت بشری بزدایند و میثاق ازلی فطرت را به یادشان آورند.
به همین نسبت هر چه گناه خطرناکتر و پرآسیبتر باشد، عقل و فطرت نیز از آن بیزارترند و عامل آن را نابکارتر و بیشتر سزاوار عذاب و عقاب میدانند و به همین جهت است که فطرت و عقل، از دروغ به عنوان کلید همه پلیدیها و بدترین گناهان، بهشدت بیزارند و به هیچوجه حتی نزدیک شدن به دروغ را نیز برنمیتابند. امام امیرالمؤمنین علیهالسلام در مورد دور بودن دروغ از فطرت چنین میفرماید:
الْکذِبُ زَوَالُ الْمَنْطِقِ عَنِ الْوَضْعِ الْإِلَهِی.[29]؛
دروغ، دورافتادگی سخن و منطق از نهادهی الهی است.
دروغ خارج از فطرت بشری است. انسان ماهیتاً راستگو و حقیقتطلب است و فطرت حقیقتطلبی انسان او را به کشف ناشناختهها هدایت میکند و میتوان گفت که بشر در آغاز زیست خود، با دروغ آشنایی ندارد و آن را میآموزد. فطرت انسان با صداقت مطابقت دارد و با دروغ سنخیتی ندارد. حتی بنابر روایات، دلیل اینکه حضرت آدم برخلاف نهی صریح خداوند به درخت منهیه نزدیک شد این بود که وسوسه جاودانگی که ابلیس به او القا کرد و بر راستگویی خویش قسم خورد او را به این کار واداشت. اما چرا آدم این وسوسه شیطان را پذیرفت و به آن تن داد؟ پاسخ را باید در فطرت پاک او جستجو کرد. آدم با دروغ آشنا نبود و نمیدانست که دروغ چیست، ازاینرو وقتی سخنان شیطان را شنید و دین که چگونه برای اثبات ادعای خویش سوگند میخورد،[30] لحظهای در صحت آن ادعا درنگ نکرد و از میوه ممنوع خورد. حضرت امام صادق علیه السلام میفرماید:
لَمْ یکنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِک مَنْ یحْلِفُ بِاللَّهِ کاذِباً فَدَلَّاهُما بِغُرُورٍ فَأَکلَا مِنْهَا ثِقَةً بِیمِینِهِ بِاللَّه.[31]؛
آدم و حوّاء تا قبل از آن کسى را ندیده بودند که به دروغ به خدا قسم یاد کند آنها نیز با اطمینان به قسم او از درخت خوردند.
و شاید به دلیل همین عدم هماهنگی دروغ با اصل خلقت و آفرینش است که تباهی هر چیزی معرفی شده است. چنانکه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
الْکذِبُ فَسَادُ کلِ شَیءٍ.[32]؛
دروغ تباهی همه چیز است.
در کنار فطرت، عقل نیز از دروغ بیزار است و البته انسان خردمند، آنچه عقل بگوید میکند و نادان هر چه دل بخواهد و منفعتش در آن باشد انجام میدهد هر چند گناه و خلاف باشد. عاقل تابع دستورات و هدایتهای عقل است و نادان تابع خواهش دل. نادان زیان را میبیند و نادیده میگیرد، چون دلش میخواهد و دلِ شهوتطلب و منفعتپرست، به سوی دروغ راهنمایی میکند و نادان، دروغ میگوید و دروغگو میشود. اما عقل با دروغ میستیزد و عاقل از دروغ میگریزد. امام هفتم علیه السلام دربارۀ رابطه عقل با دروغ میفرماید:
إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یکذِبُ وَ إِنْ کانَ فِیهِ هَوَاه.[33]؛
عاقل دروغ نمیگوید هر چند دلش بخواهد.
بنابر این کسی که در حال دروغ گفتن است، در آن حال از خِرد بیبهره است.
کلام آخر
دروغ نه تنها در شرع، گناه و کرداری زشت معرفی شده بلکه از نظر عقل نیز زشتی و ناروایی آن روشن است و شیوع این کردار ناپسند در جامعه در کمترین فرصتی، اعتماد را که یگانه رابطه اجتماعی مردم است از بین میبرد و با تباه شدن چنین رابطهای مردم در معنی با نهایت نگرانی که از همدیگر دارند در حال انفراد زندگی میکنند اگر چه به صورت، در هیئت اجتماع به چشم میخورند.[34]
[1]. بحار الأنوار، ج 69، ص263.
[2]. سوره مبارکه حج: 30.
[3]. سوره مبارکه زمر: 3.
[4]. شریف الرضى، محمد بن حسین، المجازات النبویة، ص102.
[5]. ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص377.
[6]. نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص89.
[7]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مجموعة ورام، ج1، ص113.
[8]. همان، ص114.
[9]. کنز العمال، ج 3، ص620.
[10]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ص115.
[11]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص41.
[12]. متقی هندی، کنزالعمال، ج 3، ص620.
.[13] نورى، حسین بن محمد تقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص89.
[14]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل، ج12، ص244
[15]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص148.
[16]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص39.
[17]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص14.
[18]. همان.
[19]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص186.
[20]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج69، ص263.
[21]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص219.
[22]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص85
[23]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مجموعة ورام، ج2، ص83
.[24] شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل، ج15، ص168.
[25]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج72، ص172.
[26]. متقی هندی، کنز العمال، ص8217.
[27]. سوره مبارکه روم: 30.
[28]. سوره مبارکه شمس: 7 و 8.
[29]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص219.
[30]. سوره مبارکه اعراف: 20-22.
[31]. ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا 7، ج1، ص196.
.[32] لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص44.
[33]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج1، ص143.
[34]. طباطبایی، محمد حسین، آموزش دین، ص222.