موضوع :
شرائط مجری عقد نکاح – بررسی معنای «حتی» و «اذا» در آیه ابتلاء یتامیرخلاصه درس قبل و این جلسه:
در جلسه قبل ضمن نقل و بررسی کلام مرحوم امام خمینی درباره ابتلاء یتامی به طرح اشکالی از سوی صاحب جواهر بر مبنای غایی بودن «حتی» و ایراد مرحوم امام خمینی به این اشکال پرداختیم.
در این جلسه، ضمن ناتمام خواندن این ایراد، از ناحیهای دیگر اشکال صاحب جواهر را ناوارد میدانیم، در ادامه به نقل ادامه کلام مرحوم امام خمینی پرداخته، تأکید میکنیم که هیچ مانعی ندارد که جزاء شرط، خود جملهای شرطیه باشد، در ضمیمه بحث در این باره به تفصیل بحث شده است.
در پایان بحث، ضمن بررسی موارد استعمال «حتی اذا» در آیات قرآن نتیجه میگیریم که «اذا» در همه جا شرطیه و «حتی» حرف ابتداء میباشد و در 3 آیهای هم که شرطیه بودن اذا، چندان روشن نیست، با دقت بیشتر و ذکر توجیهات ادبی شرطیه بودن اذا را ثابت میکنیم.
ادامه بررسی معنای «حتی» و «اذا» در آیه ابتلاء یتامی
ادامه بررسی اشکال صاحب جواهر به غایی بودن «حتی»:
چکیده کلام صاحب جواهر و ایراد مرحوم امام خمینی به آن: (یادآوری)
صاحب جواهر در ردّ احتمال غایی بودن «حتی» این اشکال را مطرح ساختند که بنابراین احتمال، تحقیق در رشد پس از بلوغ لازم نیست، با این که بلا اشکال تحقیق پس از بلوغ هم لازم است.
مرحوم آقای خمینی فرمودند که این اشکال بنابر مبنای ابتدایی بودن «حتی» هم که مختار صاحب جواهر است مطرح میباشد، زیرا ذیل آیه مرتبط به صدر آن میباشد، و چون یتم قبل از بلوغ میباشد معنای آیه چنین است که علّت دفع مال، تحقیق قبل از بلوغ است، بنابراین، آیه، دلیل لزوم تحقیق بعد از بلوغ نخواهد بود، و اگر بر فرض، بر خلاف ظاهر
آیه، ذیل را مرتبط با صدر ندانیم، آیه مبهم میشود و از آن فهمیده نمیشود که آیا پس از بلوغ هم تحقیق لازم است یا خیر؟
پاسخ این اشکال که در هر دو احتمال میآید این است که علّت تحقیق قبل از بلوغ آن است که مال افراد باید در اول ازمنه امکان به آنها باز گردانده شود و این علّت، بعد از بلوغ هم ثابت است، پس این اشکال غایی بودن «حتی» را نفی نمیکند.
دفاع از صاحب جواهر:
ممکن است ما کلام صاحب جواهر را چنین توضیح دهیم که کلمه «یتامی» در این آیه به معنای یتیم ـ بما هو یتیم ـ نیست بلکه مراد یتیم حدوثی است و لو وصف یتم از وی زایل گردد، زیرا با حفظ وصف یتم، ﴿حتی اذا بلغوا النکاح﴾ [1] معنا ندارد چون به اجتماع نقیضین میانجامد، یعنی هم باید یتیم باشد و بالغ نشده باشد و هم بالغ شده باشد، بنابراین عنوانی، مقسم برای دو حالت است که حدوثاً یتیم باشد، خواه بقاءً هم این وصف باقی باشد یا نباشد.
با توجه به این نکته، بنابر احتمال ابتدایی بودن «حتی»، چون غایتی برای لزوم ابتلاء ذکر نشده است، اطلاق دلیل اقتضاء میکند که چه قبل از بلوغ و چه بعد از بلوغ تحقیق لازم باشد، بنابراین، تحقیق محدود به قبل از بلوغ نخواهد بود.
و اگر بر فرض جمله ﴿حتی اذا بلغوا النکاح﴾ را دلیل نگیریم که مراد از یتیم، یتیم با حذف وصف یتم نیست، بلکه مراد اعم است، ولی به هر حال این احتمال که ممکن است مراد از یتیم معنای اعم باشد وجود دارد، لذا در آیه در نگاه بدوی دو احتمال در مفاد یتامی وجود دارد، و تناسب حکم و موضوع، اقتضاء میکند که مراد از یتیم، کسی باشد که حدوثاً یتیم بوده، هر چند بقاءً وصف یتم از وی زایل شده باشد.
امّا بنابر احتمال غایی بودن «حتی»، چون برای لزوم تحقیق، حد تعیین شده، و بلوغ به عنوان غایت حکم به لزوم ابتلا ذکر شده، قهراً نمیتوان حکم را به طور مطلق در قبل و بعد از بلوغ جاری بدانیم.
در توضیح این مطلب میگوییم، ما چه قایل به ثبوت مفهوم اصطلاحی برای «غایت» باشیم و به نحو سالبه کلیه حکم مغیّا را پس از غایت منتفی بدانیم، و چه قایل نباشیم، به هر حال برای رفع محذور لغویت، باید در تمام قیود از جمله غایت به ثبوت مفهوم به نحو سالبه جزئیه قایل باشیم، بنابراین در اینجا نمیتوان به طور مطلق به لزوم تحقیق در قبل و بعد از بلوغ حکم کرد، و مجرّد تناسب حکم و موضوع و عام بودن مناط حکم برای پاسخ به این اشکال و رفع محذور لغویت کافی نیست، البته میتوان به وجهی، نوعی مفهوم فی الجمله برای «حتی» بنابر احتمال غایی بودن ذکر کرد که مناسب بود مرحوم آقای خمینی آن را ذکر میفرمود.
توجیهی برای مفهوم فی الجمله داشتن «حتی» غایی در آیه شریفه:
با توجه به مبنایی که مرحوم آقای خمینی اختیار کرده و به لزوم ابتلاء قبل از بلوغ، به نحو مستمر حکم کردهاند میگوییم: بین قبل از بلوغ و بعد از بلوغ فرق است، قبل از بلوغ، تنها درک رشد کافی نیست که به محض این که این مطلب صدق کرد دفع مال لازم باشد، بلکه باید درک رشد ادامه پیدا کند تا زمان بلوغ، ولی بعد از بلوغ چنین تحقیق مستمری لازم نیست، بلکه باید اصل تحقیق صورت گیرد و به مجرد احراز رشد، بدون هیچ حالت منتظرهای مال به صاحبش رد میشود.
بنابراین، وجه ذکر «غایت» لغو نیست [2] ، چه اگر ﴿حتی اذا بلغوا النکاح﴾ ذکر نمیشد، از این آیه استفاده نمیشد که تحقیق باید تا زمان بلوغ استمرار داشته باشد، بلکه باید به مجرد احراز رشد قبل از بلوغ، مال یتامی به آنها بازگردانده میشد، بنابراین ذکر «حتی» غایی، فایده دار میباشد، قبل از بلوغ تحقیق مستمر شرط است و بعد از بلوغ تحقیق مستمر شرط نیست، البته لزوم اصل تحقیق بعد از بلوغ هم با توجه به تناسب حکم و موضوع و عمومیت ملاک که در کلام مرحوم آقای خمینی ذکر شده بود استفاده میگردد.
نقل و بررسی ادامه کلام مرحوم امام خمینی:
نقل ادامه کلام مرحوم امام خمینی:
برای ردّ غایی بودن «حتی»، گفته شده است که «اذا» حرف شرط است و خروج آن از شرطیت نادر است [3] ، مرحوم آقای خمینی در مقابل فرمودهاند که ظاهر «حتی» غایی است و حتی تعلیلی نادر است، بنابراین باید «اذا» را در این آیه صرفاً ظرف بدانیم و آن را از معنای «شرطی»، مجرّد بیانگاریم.
ایشان در خصوص آیه مورد بحث بر شرطی نبودن «اذا» تأکید میکنند، با این توضیح که لازمه شرطی بودن «اذا» آن است که در جمله شرطیه ما، جزای شرط خود جملهای شرطیه باشد، و این امری است مستبعد و تنها در کتب علمی بکار میرود و در کلمات اهل عرف کاربرد ندارد.
بررسی کلام مرحوم امام خمینی:
ما در اینجا نخست به دلیلی که بر ردّ شرطی بودن «اذا» در این آیه ذکر کردهاند میپردازیم.
در آیات و روایات، در موارد فراوان به جملات شرطیهای برخورد میکنیم که جزاء شرط خود جمله شرطیه است، برخی از آیات و روایاتی که در آن جزاء شرط خود جمله شرطیه است [4] سراسر کتب فقهی از این گونه تعابیر پر است، آیا چنین تعابیری عرفاً مستنکر است؟ آیا اگر گفته شود: «من عقد امرأة فی حال الاحرام فان کان عالماً حرمت علیه ابداً و ان کان جاهلاً فان دخل بها حرمت علیه ابداً، و ان لم یدخل بها لم تحرم» آیا چنین جملاتی بر خلاف ذوق عرفی است؟ بی تردید چنین نیست، تفصیلات فقهاء در کتب فقهی، کاملاً برای عرف متعارف و مأنوس است و با این جهت نمیتوان شرطی بودن «اذا» را نفی کرد.
ولی تحقیق در اصل مطلب ایشان مبتنی بر بررسی موارد استعمال «حتی اذا» در آیه قرآن است، به طور اجمال عرض میکنیم که تعبیر «حتی اذا» در 43 مورد در 42 آیه قرآن به کار رفته که در تمامی این موارد، «اذا» حرف شرط است، البته در 3 مورد، تفسیر آیه نیاز به دقت و تأمل دارد و به هر حال در این 3 مورد، هم مفسّران «اذا» را شرطیه میدانند و با توجیهات دیگر، ابهام آیه را بر طرف میسازند.
بررسی مفاد «حتی اذا» در آیات قرآن:
اشاره به برخی از آیاتی که در آنها «حتی اذا» بکار رفته است:
در آیات قرآنی که «حتی اذا» بکار رفته غالباً به روشنی «اذا» شرطیه است همچون:
﴿و قل اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک ان یحضرون حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلّی اعمل صالحاً فیما ترکت﴾ [5]
﴿ و وصینا الانسان بوالدیه احساناً، حملته امه کرها و وضعته کرها، و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة قال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی…﴾ [6]
﴿… و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابداً حتی اذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من اضعف ناصراً و اقلّ عدداً﴾ [7]
و همین طور در آیات دیگر که همه علماء بالاتفاق «اذا» را شرطیه میدانند [8] ، تنها در 3 آیه نیاز به بحث دارند.
آیات نیازمند بحث:
آیه اوّل:
آیه 73 از سوره زمر، در این سوره دو آیه شبیه هم وجود دارد که باید با هم ملاحظه شود در آیه 71 این سوره میخوانیم: ﴿وسیق الّذین کفروا الی جهنم زمرا حتی اذا جاؤها فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها الم یأتکم رسل منکم…﴾ در آیه 73 شبیه این آیه با افزودن «واو» دیده میشود: ﴿وسیق الّذین اتقوا ربهم الی الجنة زمرا حتی اذا جاؤها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها: سلام علیکم﴾ .
در این آیه مفسّران «اذا» را شرطیه دانستهاند و برای حل مشکل جزاء شرط راه حلهایی ذکر شده است.
راه حل اوّل:
در کشاف میگوید: «حتی» هی التی تحکی بعدها الجمل و الجمل المحکیة بعدها هی الشرطیة الاّ ان جزاءها محذوف [9] ، و انّما حذف لانّه صفة ثواب اهل الجنة، فدلّ بحذفه علی انّه شی ء لا یحبط به الوصف… [10]
راه حل دوّم:
برخی «واو» را زائد دانستهاند، در اینجا برخی واو ﴿و فتحت ابوابها﴾ را زائد گرفتهاند و برخی واو ﴿و قال لهم خزنتها﴾ [11] ، البته اگر قرار باشد واو را زائده بگیریم زائد گرفتن «واو» قبل از ﴿فتحت ابوابها﴾ اولی است زیرا با آیه قبلی هماهنگ میگردد.
راه حلّ سوم:
راه حل سوم (که مورد پذیرش ادبا نیست) [12] : واو، واو ثمانیه است، چون بهشت هشت در دارد.
به هر حال نحویان در این که «اذا» در این آیه شرطیه است اتفاق نظر دارند. نظیر این آیه، آیه دیگری است که در آن اختلاف شده که آیا واو زائده است یا عطف به محذوف؟ ﴿فلمّا اسلما و تلّه للجبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدّقت الرُؤیا…﴾ [13] در اینجا نیز برخی «واو» قبل از ﴿تلّه للجبین﴾ و برخی دیگر «واو» قبل از ﴿نادیناه﴾ را زائده گرفتهاند و برخی دیگر جزاء شرط را محذوف گرفتهاند که به تعبیر کشاف [14] علّت حذف جزاء شرط آن است که قابل
توصیف نیست [15] ، شبیه این دو آیه، دو آیه بعدی است که در آنها به جای «واو»، ثمّ بکار رفته است.
آیه دوم:
﴿و علی الثلاثة الّذین خلّفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضاقت علیهم انفسهم و ظنّوا ان لا ملجأ من الله الاّ الیه، ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم﴾ [16]
در این آیه هم برخی «ثم» را زائده گرفتهاند، برخی دیگر جزاء شرط را محذوف گرفتهاند [17] . بنابراین «ثم تاب علیهم» عطف به محذوف است، یعنی وقتی برای این سه نفر، زمین تنگ شد و تحمل خودشان هم برخودشان دشوار گردید و دریافتند که جز خدا پناهگاهی ندارند، حالت نفسانی غیر قابل وصفی برای آنها پدیدار گردید، سپس خداوند بر آنها عنایت کرد تا توبه نمایند.
آیه سوم:
﴿و لقد صدقکم الله و عده اذا تحسّونهم باذنه حتی اذا فشلتم و تنازعتم فی الامر و عصیتم من بعد ما اراکم ما تحبّون منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الآخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم﴾ [18]
این آیه هم نظیر آیه قبل است، میتوان در آن ثم را محذوف گرفت و میتوان «ثم» را عطف به جزاء محذوف، و در هر حال «اذا» شرطیه میباشد. [19]
به هر حال «اذا» بعد از «حتی» همه جا شرطیه است.
تأییدی ذوقی بر شرطیه بودن اذا، و نتیجه
گیری بحث:
شما خود ذوقاً در حدیث شریفه «الناس فی سعة ما لم یعلموا» به جای «ما لم یعلموا» «حتی اذا علموا» بگذارید، آیا احساس نمیکنید که جمله ناقص است و نیاز به تکمیل دارد و باید مثلاً چنین باشد: الناس فی سعة حتی اذا علموا لم یکن لهم سعة.
خلاصه به نظر میرسد که «اذا» در آیه ابتلاء یتامی، شرطیه است و جزاء شرط «فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم» میباشد، در نتیجه برای لزوم دفع دو شرط لازم است: بلوغ و ایناس رشد.
«والسلام»
ضمیمه شماره 1:
در آیات قرآن موارد بسیاری دیده میشود که جزاء جمله شرطیه خود جمله شرطیه دیگری است، این تعبیر، در جایی که در جمله شرطیه دوم، شرطی متأخر باشد بیشتر است، مثلاً ﴿اذا ضربتم فی الارض، فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاة ان خفتم ان یفتنکم الّذین کفروا﴾ [20] و نیز ر.ک: ﴿ان کنتم فی ریب﴾ [21] ، ﴿و لمّا جاء هم کتاب﴾ [22] [دقت شود]، ﴿ان کانت لکم الدار الاخرة﴾ [23] ، ﴿لو انهم آمنوا﴾ [24] ، ﴿فان طلقّها فلا جناح علیهما﴾ [25] ، ﴿اذا طلقتم النساء﴾ [26] ، ﴿ان اردتم﴾ [27] ، ﴿فان تنازعتم فی شی ء﴾ [28] ، ﴿اذا ضربتم فی الارض﴾ [29] ، ﴿ان اتاکم عذاب الله﴾ [30] ، ﴿ان کنت
جئت بآیة﴾ [31] ، ﴿انّما غنمتم من شی ء﴾ [32] ، ﴿ان خفتم عیلة﴾ [33] ، ﴿ان کنتم امنتم بالله﴾ [34] ، ﴿ان کنت علی بینة﴾ [35] ، ﴿ان زعمتم انّکم اولیاء لله﴾ [36] ، ﴿انّ اجل الله اذا جاء﴾ . [37]
در جایی که شرط جمله، شرط دوم مقدّم هم باشد نمونههایی در آیات قرآنی دیده میشود:
﴿فامّا یأتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون﴾ . [38]
﴿فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی فمن لم یجد فصیام ثلاثة ایام فی الحج وسبعة اذا رجعتم﴾ [39]
﴿فاذا احصّن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما علی المحصنات من العذاب﴾ [40]
﴿فاذا عزم الامر فلو صدقوا الله لکان خیراً لهم﴾ [41]
﴿و ان کان کبر علیکم اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقاً فی الارض او سلماً فی السماء فتأتیهم بآیة…﴾ [42] جزاء شرط دوم عبارتی همچون: فعلت میباشد که حذف شده است.
همچنین نمونههای دیگری از جمله شرطیه که جزاء شرط آن خود جمله شرطیه است دیده میشود مثلاً:
﴿و امرأةً مؤمنة ان وهبت نفسها للنبی ان اراد النبی ان یستنکحها﴾ [43]
﴿کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف﴾ [44] و نیز ر.ک: ﴿اذا حضر احدکم الموت﴾ [45] [مجموعاً 27 مورد]
گفتنی است که در اینجا ما از ذکر مواردی که جمله شرطیهای با حرف عطف بر جزاء شرط (که خود جمله شرطیه نیست) عطف شده خودداری کردهایم، اگر این موارد را به آیات فوق بیفزاییم، رقم کلی بیشتر خواهد شد، به عنوان نمونه تنها به ذکر یک آیه اکتفاء میکنیم.
﴿و ان خفتم الاّ تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ماطاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع و ان خفتم الاّ تعدلوا فواحدة او ما ملکت ایمانکم﴾ [46] جمله شرطیه ﴿و ان خفتم الاّ تعدلوا﴾ معطوف به جزاء شرط ﴿فانکحوا ما طاب لکم﴾ میباشد.
در روایات اهل بیتعلیهم السلام نمونههای این بحث بسیار زیاد است ما تنها به چند روایت برگرفته از کافی اکتفاء میکنیم که در آن همانند آیه ابتلاء یتامی در جمله شرطیه اول، ادات شرط «اذا» و در جمله شرطیه دوم ادات شرط «فان» و جزاء شرطیه دوم نیز جمله طلبیه میباشد:
«قال ابو عبدالله علیه السلام: اذا خالطت الناس فان استطعت ان لا تخالط احداً من الناس الاّ کانت یدک العلیا علیه فافعل» [47]
«عن ابی عبدالله علیه السلام اذا مسّ ثوبک الکلب فان کان یابساً فانضحه و ان کان رطباً فاغسله» [48]
«عن ابی عبدالله علیه السلام اذا دخلت المسجد فان استطعت ان یقیم ثلاثة ایام الاربعاء و الخمیس و الجمعة فتصلّی ما بین القبر و المنبر…» [49]
«عن ابی جعفرعلیه السلام: اذا وقعت الفأرة فی السمن فماتت فیه فان کان جامداً فالقها و ما یلیها و کل ما بقی و ان کان ذائباً فلا تأکله و استصبح به» [50]
و نیز ر.ک: «اذا جحد الرجل الحق» [51] ، «اذا وجد الرجل قتیلاً» [52] ، «اذا نفرت فی النفر الاوّل» [53] ، «اذا کان للرجل منکم الجاریة» [54] ، «اذا اضطُررتَ الیها» [55] ، «اذا قتل الرجلان و الثلاثة رجلاً» [56] ، «اذا قتل الرجل المرأة» . [57]
ضمیه شماره 2:
در مغنی در بحث «حتی» وجه سوم «حتی» را حرف ابتداء دانسته و آن را چنین تفسیر میکند: أی حرفاً تبتدأ بعده الجمل ای تستأنف، فیدخل علی الجملة الاسمیة… و علی الفعلیة الّتی فعلها مضارع… و علی الفعلیة الّتی فعلها ماض نحو «حتی عفوا و قالوا»، و زعم ابن مالک انّ «حتی» هذه جارة و انّ بعدها ان مضمرة، و لا اعرف له فی ذلک سلفاً، و فیه تکلف اضمار من غیر ضرورة، و کذا قال فی «حتی» الداخلة علی «اذا» فی نحو «حتی اذا فشلتم و تنازعتم» انّها الجارة و ان «اذا» فی موضع جرّ بها، و هذه المقالة سبقه الیها الاخفش و غیره، و الجمهور علی خلافها و انّها حرف ابتداء، و انّ «اذا» فی موضع نصب بشرطها او جوابها، و الجواب فی الآیة محذوف ای امتحنتم او انقسمتم قسمین بدلیل: «منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الآخرة» و نظیره حذف جواب لمّا فی قوله تعالی «فلمّا نجَّهم الی البرّ فمنهم مقتصد» ای انقسمتم فمنهم مقتصد و منهم غیر ذلک… و زعم بعضهم انّ الجواب فی الآیة الاولی مذکور و هو «عصیتم» او «صرفکم»، و هذا مبنی علی زیادة الواو و ثمّ، و لم یثبت ذلک.
گفتنی است که در بحث «اذا» شرطیه، در فصل «فی خروجها عن الظرفیه» هم آمده است: زعم ابوالحسن فی «حتی اذا جاؤها» انّ اذا جرّ بِ «حتی» ، محقق کتاب مغنی در حاشیه به آیه 71 سوره زمر ارجاع داده است، ولی بنظر میرسد که مراد از این عبارت، آیه 73 سوره زمر است که در آن جمله شرطیه به صورت روشن دیده نمیشود و نیاز به توجیه دارد.
ابوالحسن (ظ: اخفش) آیه فوق را با شرطی ندانستن «اذا» و مجرور دانستن آن توجیه کرده است، همچنانکه در آیه ﴿حتی اذا فشلتم﴾ [58] به همین جهت «اذا» را مجرور به «حتی» گرفته است، در تفسیر کشاف هم در تفسیر این آیه میگوید: «فان قلت: أین متعلق «حتی اذا» قلت: محذوف تقدیره: حتی اذا فشلتم منعکم نصره، و یجوزان یکون المعنی: صدقکم وعده الی وقت فشلکم» . [59]
توجیه دوم کشاف با کلام اخفش سازگار است.
به هر حال به نظر میرسد که اخفش برای حل مشکل این آیه دو راه حل پیشنهاد کرده:
راه حل اوّل: زائد گرفتن «واو» یا «ثم» در این آیه.
راه حل دوّم: مجرور دانستن «اذا» به «حتی»، در نتیجه اذا حرف شرط نیست تا جزا بخواهد.
نتیجه بحث
نتیجه این بحث این است که در آیات بحثانگیز ما، ممکن است به عنوان یک راه حل و توجیه، کسانی چون اخفش، قائل به شرطی نبودن «اذا» شده باشند، ولی اولاً: جمهور چنین نظری را نپذیرفتهاند، ثانیاً: اخفش هم در این آیات راه حل انحصاری را شرطی نبودن حتی نمیداند، بلکه تنها یکی از راه حلها میداند، ثالثاً: اخفش هم این مطلب را خلاف اصل اولی میداند و برای حل مشکل آیه بدان دست مییازد، بنابراین نمیتوان آیه ابتلاء یتامی را به این گونه آیات مقایسه کرد.
در پایان این بحث اشاره به این نکته مفید است که معنای این کلام نحویان که «حتی» قبل از «اذا» حرف ابتداء است این نیست که «حتی» معنایی ندارد، بلکه مراد این است که حتی عامل نیست، و حرف عطف هم نمیباشد، بر خلاف موارد دیگر که حتی جاره است و یا حرف عطف میباشد، بنابراین، ابتدایی بودن «حتی» تنها به جنبه لفظی آن کار دارد، ولی از جهت معنی، حتی ابتدایی میتواند برای تعلیل یا برای انتهاء غایت باشد.
«والسلام»